به گزارش قدس آنلاین، این فیلم به زندگی شهید سپهبد علی صیاد شیرازی، یکی از برجستهترین فرماندهان جنگ ایران میپردازد و بخشهایی مهم از زندگی، فعالیتهای نظامی و چالشهای او را روایت میکند. صیاد همچنین یکی از فیلمهای مورد توجه جشنواره فیلم فجر ۱۴۰۳ بود که با داستانی تاریخی، بازیگران مطرح و روایتی زندگینامهای از فراز و نشیبهای حیات و مبارزات این شهید با ترکیب هنرمندانه واقعیت و داستان، تماشاگران را به سفری عمیق در شخصیت و زندگی این قهرمان ملی میبرد.
در خلاصه داستان فیلم آمده است: «مدتی است این سؤال رهایم نمیکند؛ چرا گلولهها از کنارم میگذرند و نادیدهام میگیرند؟» این جمله کوتاه، جوهره فیلم را به تصویر میکشد؛ دغدغههای درونی و روحیهای که شهید صیاد شیرازی را از دیگران متمایز میکند. فیلم تلاش میکند نگاهی تازه و انسانی به زندگی این فرمانده ارائه دهد و مخاطب را به تفکر درباره ارزشهای او و مفاهیم عمیقتر شهادت و مقاومت دعوت کند. در بازدیدی که روز گذشته عوامل این فیلم از حرم مطهر امام رضا(ع) داشتند، به گفتوگو با جواد افشار؛ کارگردان این اثر، محمدرضا شفیعی؛ تهیهکننده و علی سرابی؛ بازیگر نقش شهید صیاد شیرازی پرداختیم که در ادامه میخوانید.
وقتی محتوا از فروش گیشه مهمتر است
جواد افشار که پیش از این سریال «کیمیا» را در حوزه دفاع مقدس ساخته، در خصوص این تجربهاش در سینما گفت: خودم دورانی در جنگ حضور داشتم و همیشه ساخت چنین آثاری از دغدغههای شخصی من بود. به شهید صیاد شیرازی ارادت ویژهای دارم و مفتخرم که ایشان را یکی دو باری از نزدیک دیدهام. همیشه صداقت کلام ایشان را حس کرده و جذبم میکرد. حال با گذشت سالیان زیادی از جنگ، وقتی محمدرضا شفیعی تصمیم برای ساخت این فیلم گرفت و فیلمنامه را آماده کرد، از خواندن آن احساس خوبی به من دست داد و از این طرح استقبال بسیاری کردم؛ چراکه در خصوص این شهید کمکاری شده و تاکنون تعداد انگشتشماری مستند از ایشان داشتیم که آن قدر به چشم نیامده و فیلم سینمایی هم ساخته نشده بود. ایشان به واسطه اینکه شهید ارتش هم بودند، در میان مردم از محبوبیت خاصی برخوردار بودند و همینها موجب میشد با عشق به سمت ساخت این اثر بروم. صیاد از ارزشمندترین کارهای من در کارنامه هنریام است که به ساخت آن افتخار میکنم. البته ناگفته نماند ویژگی دیگری هم در این شهید بود که بسیار به ما برای ساخت فیلم کمک کرد و این بود که حرفهای ایشان فقط برای دوران خودشان نبود و طوری صحبت کردهاند که علاوه بر مردم همان زمان، برای نسلهای بعدشان هم مفید و قابل استفاده است. علاوه بر به تصویر کشیدن قهرمانیها و حماسه این شهید، ساخت یک اثر بامحتوا که برای نسل جدید هم اثرگذار باشد برایم مهم بود و در ساخت این فیلم به فروش گیشه فکر نمیکردم.
پرچمی به رنگ اتحاد
محمدرضا شفیعی که آثار دفاع مقدسی زیادی در کارنامه هنری خود دارد در ارتباط با صیاد توضیح داد: سعی کردیم مقطعی از زندگی این شهید را انتخاب کنیم که واقعاً طبق اتفاقهای روز باشد و حرف بهروزی هم برای گفتن داشته باشد. به دلیل تعدد افکار، اقلیم و اقوام مختلف در کشورمان، وحدت و وفاق حرف روز جامعه ماست. ما نیز مقطعی یک سال و نیمه از زندگی ایشان را انتخاب کردیم به طوری که چند ماه پیش از جنگ و یک سال پس از جنگ بود. در همین مقطع نیز شهید صیاد شیرازی، پرچمی را به دست میگیرد و دغدغهای از جنس وحدت قوای نظامی دارد. صحبت کردن در ارتباط با قوای نظامی در جامعه کنونی، کار سادهای است؛ چرا که به نظم مشخص و قابل قبولی در این امر رسیدهایم اما در آن زمان پراکندگیهایی میان این دستگاهها وجود داشت که به طور مستقل فعالیت میکردند و چون از انقلاب هم مدت زمان زیادی نگذشته بود، آن اتحاد و نظم لازم وجود نداشت. شهید شیرازی در آن دوره پرچم اتحاد قوای نظامی را برافراشت و اعتقاد داشت اگر بتوانیم این دستگاهها را در کنار هم قرار دهیم، میتوانیم در برابر دشمن پیروز شویم. قصدی برای سریال کردن این اثر هم نداریم و فقط میتوانم به مخاطبان این خبر را بدهم که اگر داستان جذابی را بتوانیم بنویسیم، این اثر در فصلهای دو و سه نیز ساخته خواهد شد؛ چراکه تنها راه پرداختن و شناساندن فرماندهان دفاع مقدس به مردم، ساخت همین فیلمهاست.
بازی کردن در نقش شهید، سبب آرامش درونی من بود
علی سرابی، نامی شناخته شده در تئاتر اما کمتر دیده شده در سینما که ایفاگر نقش شهید صیاد شیرازی بود نیز در ارتباط با حس و حال خودش و نقشی استثنایی در کارنامه هنریاش بیان کرد: رفته بودم به دوستانم سر یک پروژه دیگری سری بزنم که خیلی اتفاقی به من پیشنهاد بازی برای صیاد را دادند. پیش از اینکه تست بدهیم، با کارگردان کار صحبت کردیم که وقتی ایشان موضوع فیلم را به من گفت شوکه شدم و یکه خوردم؛ زیرا از دوران نوجوانی همیشه به شهدا افتخار میکردم و از طریق خانواده نیز پیگیر شهادت افراد بزرگ در کشور بودم و خاطرات برخی از آنها را در ذهنم دارم که با این پیشنهاد، آن روزهای نوجوانیام در ذهنم مرور شد. به آقای افشار گفتم اجازه دهید من فیلمنامه را بخوانم، نه برای قبول کردن یا نکردن، بلکه برای اینکه ببینم آیا میتوانم چنین نقش خاص و بزرگی را بازی کنم یا خیر. به نظر خودم خدا خیلی من را دوست داشت که افتخار داشتم در نقش یک شهید بازی کنم. آقای افشار نیز به من میگفت اگر این شهید نمیخواست، تو این نقش را بازی نمیکردی و به نظرم همین نظر شهید و اتفاقهای خوب روحی که برای من داشت، موجب بازخوردهای خوب از سمت مردم هم شد و حتی در زمان فیلمبرداری نیز هیچ اتفاق و چالش بدی برای من رخ نداد.
در ساخت چنین آثاری که زندگینامه فردی را روایت میکند، مستندترین و درستترین نظرها را خانواده و اطرافیان آن شخص میدهند. استرس و هیجان زیادی داشتم زیرا چشمهای بسیاری به این نقش و این فیلم دوخته شده بود ولی وقتی بازخورد خانواده شهید را دیدم که به من گفتند با دیدن شما یاد آن روزهای پدرمان افتادیم و خاطراتش برایمان زنده شد، برایم آرامش درونی بسیاری به همراه داشت و خوشحال بودم که توانستم نقشم را درست بازی کنم. از مارال بنیآدم نیز خواستم در این فیلم همراه من باشد تا حس و حال واقعیتری شکل بگیرد و سکانسها به دل مخاطب بنشیند. اگر همسر خودم این نقش را بازی نمیکرد شاید حسها و نگاهها آن قدر واقعی نمیشدند و تماشاگر نمیتوانست با این نقش همذاتپنداری کند. دیدن این فیلم برای کسانی که دلشان برای کشورشان میتپد، ضروری است و امیدوارم مردم هم این فیلم را در سینما تماشا کنند و به دلشان بنشیند.
نظر شما