به گزارش قدس آنلاین، «درون و بیرون۲» تولید شده در پیکسار و استودیو سینمایی والت دیزنی، «ربات وحشی» متعلق به استودیو دریم ورکس از زیرمجموعههای یونیورسال پیکچرز، «والاس و گرومیت: انتقام پرندگان» ساخته کمپانی آردمن انیمیشن و «خاطرات یک حلزون» محصول اسکرین استرالیا اغلب نامهایی بلندآوازه در صنعت انیمیشن هستند و به آخرین تکنیکهای روز مجهز اما فیلم مینیمال و ساده «جریان» که با نرمافزار رایگان «بلندر» ساخته شده توانست به موفقیت چشمگیری در دنیای انیمیشن دست پیدا کند.
«جریان» که با حمایت چندین بخش از جمله مرکز فیلم لتونی، بنیاد فرهنگی پایتخت لتونی، مرکز ملی سینما و انیمیشن فرانسه و یک مؤسسه مالی بلژیکی ساخته شده، مراحل تولیدش را طی پنج سال و نیم در فرانسه و بلژیک گذراند. این فیلم محصول مشترک لتونی، فرانسه و بلژیک است و هزینه ساخت آن ۵/۳ میلیون یورو بود و توانست در گیشه معادل ۲۰میلیون دلار آمریکا بدست بیاورد.
این انیمیشن ۸۵ دقیقهای نخستین بار در جشنواره فیلم کن ۲۰۲۴ به نمایش درآمد و منتقدان بسیاری آن را تحسین کردند و در ادامه افتخارات متعددی از جمله جوایز بهترین فیلم انیمیشن در گلدن گلوب، جوایز فیلم اروپا، حلقه منتقدان فیلم نیویورک، انجمن منتقدان فیلم لسآنجلس و هیئت ملی بازبینی را به خود اختصاص داد.
گینتس زیلبالودیس، فیلمساز اهل لتونی که برای ساخت فیلم دیگرش یعنی انیمیشن «Away» محصول ۲۰۱۹ شناخته میشود در دومین اثرش سراغ داستانی با حال و هوای «Away» رفته؛ «جریان» و «دوری» هر دو صامت و با نگاهی معناگرا و با تکیه بر عناصر طبیعت ساخته شدهاند. با این تفاوت که شخصیتهای اصلی این فیلمها در یکی انسان و در اثر جدیدش یک گربه سیاه است.
جریانی که همه چیز را به سمت خودش میکشد
«جریان» ماجرای گربه سیاه کوچکی است که از سیلی ویرانگر جان سالم به در میبرد و ناچار میشود با حیوانات دیگر همراه شود تا بتوانند خودشان را از این مهلکه نجات دهند.
فیلم با نمایی از گربه سیاه در جنگل آغاز میشود که مشغول تماشای تصویر خودش در آب است و پایان فیلم هم در حرکتی دایرهوار باز او را میبینیم که در حال تماشای تصویر خودش در آب است، با این تفاوت که این بار تنها نیست.
در لحظات آغازین داستان، گربه سیاه با دستهای از سگها روبهرو میشود که مشغول شکار کردن ماهی هستند؛ گربه سیاه ماهی آنها را میدزدد و سگها او را تعقیب میکنند، گربه در میانه این تعقیب و گریز متوجه گلهای از آهوها میشود که در حال فرار از چیزی هستند. کمکم سیل همه جا را میگیرد و خانه خالی از سکنهای که حالا پناهگاه گربه شده هم زیر آب میرود؛ در شرایطی که چیزی نمانده گربه سیاه در آب غرق شود، یک قایق چوبی با سرنشینش که یک برگچهخوار یا کَپیبارا است از راه میرسد و او نجات پیدا میکند.
در مسیر حرکت قایق، حیوانات دیگری هم به قایق اضافه میشوند و شرایط به گونهای پیش میرود که همه آنها با وجود اینکه در شرایط عادی دشمن یکدیگرند اما برای بقا مجبور میشوند با هم سازش کنند.
انیمیشن جریان برخلاف روال این سالهای استودیوهای فیلمسازی و فارغ از زرق و برقهای رایج، بیشتر بر مفهوم متمرکز شده است؛ زیلبالودیس فیلمی ساخته که صامت است و جز صدای محیط و موسیقی متن بر چیز دیگری متکی نیست. تکنیک به کار رفته در ساخت این انیمیشن چندان بینقص و مشابه کیفیت استودیوهای انیمیشن نیست و حتی شکل و شمایل حیوانات هم آن قدر با ظرافت طراحی نشده است، اما صحنههای دریای طوفانی و شهرهای خالی و زیر آب رفتن جنگل با مهارت ساخته و پرداخته شدهاند و صحنهای که پلیکان در آسمان معلق است و بالا میرود از جمله لحظات دیدنی و درخشان «جریان» است.
اما آنچه برای زیلبالودیس مهم بوده و احتمالاً توجه آکادمی اسکار هم به آن جلب شده جسارت در فاصله گرفتن از روند تولید در استودیوهای فیلمسازی و ساخت انیمیشن به شیوههای رایج است و از سویی دیگر اینکه فیلم تمام هم و غم خودش را در شکل دادن به مفاهیمی استعاری و ارزشمند گذاشته است؛ معنای فیلم عمیقاً بر بقا، سازش و صلح بنا شده و دنیایی را متصور میشود که خالی از انسانهاست و جهانی آخرالزمانی را پیش روی مخاطب قرار میدهد، جهانی که فقط حیوانات در آن حضور دارند و حالا آنها باید با اتکا به نیروی غریزه برای زندگی خود بجنگند و راه صلح را پیدا کنند.
فیلمساز با صحنههایی تکرارشونده در مسیر حوادث، این دگردیسی را به خوبی به نمایش درآورده است؛ از جایی که گربه سیاه، ماهی را که سگها شکار کرده بودند میدزدد تا جایی که خودش برای گرفتن ماهی به آب میزند و از غذایش به سگها هم میدهد، یا صحنهای که سگها به گربه کمک میکنند تا سوار قایق شود و پلیکان برای حمایت از حیوانات از گروهش جدا میشود و... و در نهایت این حیوانات به نقطه امنی میرسند و فیلم پس از چرخش در دایرهای از تحول و معنا، به نقطه آغازین خود بازمیگردد و گربه سیاه در کنار حیوانات دیگر تصویر خودشان را در آب نظاره میکنند و انعکاسی از همدلی، دوستی و بقا را در آن میبینند.
«جریان» به دنیایی بدون انسانها اشاره دارد، به جایی که کلمات در آن معنایی ندارند و همه چیز به زمانی بازگشته که آدمی نبود. حالا این حیوانات که هر کدام میتوانند نمادی از انسان و احوالات آن باشند در شرایطی کنترلناپذیر دست به تغییر میزنند و برای حفظ خود قواعد رایج زندگیشان را زیر پا میگذارند و به معنای تازهای دست پیدا میکنند.
با این حال «جریان» را نمیتوان یک اثر بدون ایراد دانست، تکنیک و فناوریهای روز در فیلم غایب است و فرمتی که این انیمیشن در آن ساخته شده قابل مقایسه با جذابیتهای آثار استودیویی نیست. ضمن اینکه به نظر هم نمیآید فیلمساز هدفش رقابت با این گونه تولیدات بوده باشد و راه خودش را پیموده است.
علت توجه اسکار به «جریان»
در طول دورههای گذشته، اسکار همواره فرصت مناسبی برای عرض اندام انیمیشنهای خلاقانه، نوآور در داستانگویی، موفق و مؤثر در فرهنگسازی در عرصههای جهانی، خلق کاراکترهای ماندگار و... بوده است؛ اغلب آثاری که توانستند اسکار را بدست بیاورند جزو بهترین انیمیشنهای تولید شده بودند، از انیمیشنهای جذابی همچون «شیرشاه»، «داستان اسباب بازی»، «راتاتویی»، «یخزده»، «افسون»، «زوتوپیا»، «پینوکیوی دل تورو» و «در جستوجوی نمو» تا آثاری که پیامهای عمیق و زیبایی در آنها نهفته بود مانند «روح»، «کوکو»، «بالا»، «درون و بیرون» و... .
اما چه میشود که آکادمی اسکار با سلیقهای نزدیک به این انیمیشنهای پرطمطراق و با ویترینی جذاب، به یک فیلم عمیق معناگرا علاقه نشان میدهد. انتخابی که در نوع خودش متفاوت، جسورانه و جذاب است و همه چیز را در قدرت استودیوهای عظیم فیلمسازی خلاصه نمیکند و در این میان گاهی اهمیت فرم هم مغلوب معنا میشود.
سیاستی که در انتخاب بخش انیمیشن کوتاه هم لحاظ شد و «در سایه سرو» به عنوان انیمیشنی با تکنیک دوبعدی و صامت توانست برنده شود که معنایی عمیق و انسانی را در خود جای داده بود و بیتوجهی به آن را غیرممکن میکرد.
نظر شما