تحولات منطقه

۲۷ فروردین ۱۴۰۴ - ۰۹:۵۳
کد خبر: ۱۰۶۱۵۵۸

در میان گمانه‌زنی‌های پیرامون آینده روابط ایران و آمریکا، اخیراً ادعاهایی مبنی بر احتمال سرمایه‌گذاری عظیم هزار میلیارد دلاری از سوی ایالات متحده در اقتصاد ایران مطرح شده است.

زمان مطالعه: ۴ دقیقه

این رقم هنگفت، با در نظر گرفتن ابعاد اقتصاد جهانی و روابط کنونی دو کشور، نیازمند واکاوی دقیق و علمی است تا از ورطه خوش‌بینی‌های غیرواقعی و انتظارات کاذب فاصله گرفته و تصویری روشن از امکان‌پذیری آن ترسیم گردد.

نخست: مقیاس سرمایه‌گذاری در بوته تحلیل اقتصادی

ایالات متحده آمریکا، با تولید ناخالص داخلی بالغ بر ۲۹ تریلیون دلار، از توان اقتصادی قابل توجهی برخوردار است. با این حال، حتی در نزدیک‌ترین و صمیمانه‌ترین روابط اقتصادی میان کشورها، تزریق سرمایه‌ای به حجم هزار میلیارد دلار در بازه‌ای کوتاه مدت، امری بی‌سابقه و دور از ذهن به نظر می‌رسد. حال، این فرضیه در مورد روابط خصمانه‌ای چون روابط ایران و آمریکا، ابعاد پیچیده‌تری به خود می‌گیرد. سابقه نشان داده است که جریان‌های سرمایه‌گذاری کلان، نیازمند بستری امن، باثبات و مبتنی بر منافع متقابل و بلندمدت هستند؛ عناصری که در وضعیت کنونی روابط تهران و واشنگتن، به شدت کمرنگ به نظر می‌رسند.

دوم: تار و پود تحریم‌ها؛ مانعی ساختاری و پیچیده

یکی از اساسی‌ترین موانع بر سر راه هرگونه تعامل اقتصادی گسترده میان ایران و آمریکا، ساختار پیچیده و درهم‌تنیده تحریم‌های وضع شده علیه ایران است. این تحریم‌ها که در طول دهه‌های گذشته و در سطوح مختلف (از سوی کنگره، سنا و نهادهای اجرایی آمریکا) به تصویب رسیده‌اند، به سادگی و بدون طی مراحل قانونی دشوار در ساختار سیاسی ایالات متحده قابل رفع نیستند. تجربه برجام نشان داد که حتی با وجود توافق هسته‌ای و تلاش‌های دولت وقت آمریکا، به دلیل وجود قوانین تحریمی ثانویه و سایه سنگین عدم اطمینان ناشی از ساختار سیاسی آمریکا، شرکت‌های بزرگ این کشور تمایل چندانی به ورود به بازار ایران نشان ندادند. بنابراین، تصور سرمایه‌گذاری هزار میلیارد دلاری بدون رفع اساسی و پایدار این موانع قانونی، تصوری نزدیک به محال است.

سوم: ظرفیت جذب اقتصاد ایران؛ محدودیت‌های ساختاری

علاوه بر موانع خارجی، باید به ظرفیت‌های داخلی اقتصاد ایران نیز توجه کرد. تولید ناخالص داخلی ایران در حدود ۴۰۰ میلیارد دلار تخمین زده می‌شود. مقایسه این رقم با حجم سرمایه‌گذاری پیشنهادی (هزار میلیارد دلار) نشان می‌دهد که اقتصاد ایران، حتی در خوشبینانه‌ترین سناریوها، توانایی جذب و مدیریت چنین حجم عظیمی از سرمایه را در کوتاه‌مدت ندارد. به عنوان مثال، قرارداد ۲۵ ساله ایران و چین که به عنوان یک توافق اقتصادی بلندمدت و راهبردی مطرح شده است، پیش‌بینی سرمایه‌گذاری ۴۰۰ میلیارد دلاری را در طول یک بازه زمانی نسبتاً طولانی در نظر گرفته است. این مقایسه، ابعاد غیرواقعی ادعای سرمایه‌گذاری هزار میلیارد دلاری آمریکا را بیش از پیش آشکار می‌سازد.

چهارم: رفع تحریم‌ها؛ شرط لازم اما ناکافی

حتی در صورت رفع تحریم‌ها، نباید تصور کرد که درهای اقتصاد ایران به سوی سیل سرمایه‌های خارجی گشوده خواهد شد. تجربه جهانی نشان داده است که سرمایه‌گذاران بین‌المللی، علاوه بر رفع موانع قانونی، به دنبال محیطی امن، شفاف و باثبات برای فعالیت‌های اقتصادی خود هستند. مشکلاتی نظیر بی‌ثباتی قوانین و مقررات، عدم شفافیت در ساختارهای اقتصادی و اداری، دشواری‌های فضای کسب‌وکار، و مهم‌تر از همه، نبود تضمین‌های کافی برای امنیت سرمایه، موانعی به مراتب جدی‌تر از تحریم‌ها محسوب می‌شوند. تا زمانی که این چالش‌های ساختاری در اقتصاد ایران حل و فصل نشوند، جذب سرمایه‌گذاری خارجی در مقیاس‌های بزرگ، امری بسیار دشوار خواهد بود.

پنجم: ملاحظات سیاسی و هویتی؛ وزن سنگین ایدئولوژی و لابی‌ها

فراتر از دلایل اقتصادی، نباید از موانع سیاسی و هویتی موجود در روابط ایران و آمریکا غافل شد. تضادهای ایدئولوژیک عمیق میان دو کشور، نفوذ لابی‌های قدرتمند (به ویژه لابی‌های صهیونیستی) در ساختار سیاسی آمریکا که همواره مخالف هرگونه تنفس اقتصادی ایران بوده‌اند، و سابقه اظهارات خصمانه سیاستمداران ارشد آمریکایی (مانند رویکرد ترامپ در قبال برجام و ایران)، همگی نشان می‌دهند که ایجاد یک بستر سیاسی مساعد برای سرمایه‌گذاری کلان، نیازمند تحولات بنیادین در نگرش‌ها و سیاست‌های هر دو طرف است. اظهارات اخیر مبنی بر مخالفت ترامپ با هرگونه گشایش اقتصادی دولت بایدن برای ایران، به خوبی گویای این واقعیت است.

گلابی‌های خیالی، شرطی‌سازی اقتصاد و اولویت رونق سرمایه‌گذاری داخلی

در مجموع، ادعای سرمایه‌گذاری هزار میلیارد دلاری آمریکا در ایران، با توجه به موانع اقتصادی، قانونی، ساختاری و سیاسی برشمرده شده، بیشتر به یک وعده غیرواقعی و فاقد پشتوانه منطقی شباهت دارد.

طرح چنین ادعاهایی، به جای آنکه راهگشای حل مشکلات اقتصادی باشد، می‌تواند منجر به ایجاد خوش‌بینی‌ها و انتظارات کاذب سیاسی در داخل کشور شده و در نهایت، اقتصاد را بیش از پیش شرطی نماید. این رویکرد، نه تنها به جذب سرمایه خارجی کمک نمی‌کند، بلکه با مخابره پیام ضعف و انفعال به طرف مقابل، می‌تواند موقعیت چانه‌زنی ایران را نیز تضعیف نماید.

نکته حائز اهمیت آن است که بنا به فرمایشات دیروز رهبر معظم انقلاب در دیدار عیدانه با مسئولان ارشد نظام ، رونق سرمایه‌گذاری داخلی، پیش‌شرط اساسی برای جذب سرمایه‌های خارجی به شمار می‌رود. هنگامی که سرمایه‌گذاران داخلی با اطمینان و انگیزه در اقتصاد کشور فعال شوند و شاهد رشد و سودآوری کسب‌وکارهای خود باشند، این امر به مثابه یک سیگنال قوی برای سرمایه‌گذاران خارجی عمل کرده و جذابیت بازار ایران را افزایش می‌دهد.

در واقع، سرمایه‌گذاری داخلی پویا، نشان‌دهنده وجود فرصت‌های واقعی، امنیت سرمایه و چشم‌انداز روشن اقتصادی است که می‌تواند اعتماد سرمایه‌گذاران خارجی را جلب نماید. بنابراین، اولویت اصلی باید بر ایجاد بسترهای لازم برای رونق تولید و سرمایه‌گذاری داخلی، رفع موانع پیش روی فعالان اقتصادی و تقویت بنیان‌های اقتصاد ملی باشد.

در چنین فضایی، می‌توان به جذب سرمایه‌های خارجی نیز امیدوار بود؛ سرمایه‌هایی که بر پایه یک اقتصاد قوی و فعال داخلی شکل گرفته‌اند، نه بر وعده‌های غیرواقعی و انتظارات کاذب سیاسی.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha