آنچه هیجان بزرگ انقلاب و دوران جنگ انجام داد، البته معجزهآسا بود؛ اما تا این پدیده عمق پیدا بکند و تا وقتی که اعماق ضمایر را متحول نماید، کار زیادی لازم است». چطور تأثیر هشت سال دفاع مقدس با آن حال و هوای معروف دهه ۶۰ سبب نمیشود رهبری معظم در توصیف وضعیت معنوی جامعه با آسودگی و خاطر جمعی صحبت کنند اما امروز عدهای با یک جنگ ۱۲روزه معتقدند جامعه با شرایط جنگی به تنظیمات اسلامی برمیگردد؟ معتقدند یا میخواهند تمام کمکاریها و کجفهمیهای فرهنگی خودشان را با گفتن این جمله توجیه کنند؟ برخی حتی پیام میگذارند برادرم و خواهرم خیلی منتظرتان بودیم، خوش آمدید! برادرتان و خواهرتان کجا رفته بودند که برگشتند؟ کی با اشغالگر و ظالم همراه شده بودند که ما ندیدیم و نفهمیدیم؟ حالا مهمتر اینکه کجا آمدهاند که خوشامد دارد؟ در آغوش اسلام؟!
دو؛ واقعاً فهمیدن اینکه با وجود پشتوانه فقهی، نهادهای دینی و تبلیغات وسیع فرهنگی، حکمرانی فرهنگی در جمهوری اسلامی با بحران مشروعیت، اثرگذاری و مقبولیت مواجه است، سخت است؟ بله اگر برای هر وضعیتی توجیهی به ظاهر دینی داشته باشید فهمیدن اشتباهات بسیار سخت است. آسیبهایی که از سیاستهای غلط فرهنگی به اعتماد جامعه، به دین و به نظام اسلامی وارد شد، کم نبود و نیست. امر به معروف و نهی از منکر یکی از مهمترین ابزارهای اسلامی که هدفش تعالی جامعه بود به کجا کشیده شد؟ چرا امر به معروف و نهی از منکر به مثابه یک نظام مراقبت اخلاقی و خیرخواهی اجتماعی به ضد خود تبدیل شد و تخم نفرت در دل اجتماع کاشت؟ حالا چه تضمینی است که بالفرض با برگشتن عدهای به دامان اسلام (از نظر برخی) بار دیگر این تخم نفرت در دل جامعه کاشته نشود؟ حتی اگر شخصی صرفاً برای امنیت مالی و جانی خود به گروههای مجازی ما اضافه شود بر اساس کدام حکم و منطق دینی شروع به ارشاد و موعظه میکنیم که دیدید نجات در دستورات اسلام است و ما برنده این دوئل فکری بودیم؟
سه؛ آیا مشکل در آدمها و ابزارهاست یا در بنیادهای نظری؟ آیا آنچه به نام دین در جامعه اعمال میشود، تمام چهره دین است یا تنها برشی خاص از آن؟ آیا راه برونرفت از این بحران، در خود سنت دینی ما نهفته نیست؟ چه کسی حافظ وجهه دین در عرصه اجتماع است؟ امام عزیز ما ترکیبی از سه وجه عرفان، فقه و کلام بود اما در ساحت حکمرانی، کلام و به خصوص عرفان ایشان صرفاً در کتابهای مصباح الهدایه و سرالصلاه باقی ماند و دیده نشد. وقتی ساحت فقه بر ساحت کلام غلبه پیدا کند آمر به معروف ما احکام دین را بدون فهم چراییاش صرفاً تکرار میکند. آن هم در زمانهای که نسل جوان ما پیش از آنکه بداند چه باید بکند (فقه)، میخواهد بداند چرا باید بکند؟
وقتی فقه بر عرفان غلبه پیدا کند جای بیان خیرخواهانه و هنری که تا دیروز در لابهلای اشعار مولوی، سعدی و حافظ نهفته بود، بیان قهری و خشک فرصت مجال پیدا میکند و جامعه پر میشود از «شیخترمزها» (تعبیر شهید مطهری) که هر روز مشغول تقسیم مردم به دوگانههای جدید هستند. فقه، ستون نظم است. ما نمیتوانیم بدون فقه، زیست جمعی دینی را سامان دهیم. فقه قواعد میدهد، نظم میدهد، چارچوب میسازد اما اگر بدون تکیه بر مبانی کلامی و اهداف معنوی عرفانی پیاده شود، تبدیل به یک نظام کنترلی متصلب میشود؛ نه نظام هدایتی. مخلص کلام اینکه فقه، کلام و عرفان سه ساحت اساسی دین است که اگر در کنار هم دیده شوند، میتوانند شکل جدیدی از حکمرانی فرهنگی را پیشنهاد دهند؛ امید است این ظرفیت همگرایی نسبی موجود با دست فرمان آزمایش شده قبل، از بین نرود.
۲۱ تیر ۱۴۰۴ - ۱۹:۴۷
کد خبر: ۱۰۸۰۹۷۱
یک؛ رهبر معظم انقلاب در سال ۷۱ گفتند: «اولین و مهمترین کاری که پیش روی ما قرار دارد، تحول معنوی و روحی انسانهاست. ما متأثر از تربیتهای طولانی غیراسلامی هستیم.
زمان مطالعه: ۲ دقیقه
منبع: روزنامه قدس



نظر شما