تحولات منطقه

شناخت شرایط سیاسی و قبیله‌ای شبه‌جزیره عرب در دوران پیامبر(ص) کلید درک رخدادهای پس از رحلت ایشان و جایگاه حضرت فاطمه زهرا(س) است...

حجت‌الاسلام والمسلمین محمد مسجدجامعی بیان کرد: شناخت شرایط قبیله‌ای عربستان؛ کلید درک رخدادهای پس از رحلت پیامبر(ص)
زمان مطالعه: ۷ دقیقه

قبیله‌ای جزیره العرب پیش و پس از رحلت پیامبر اسلام(ص) برای فهم صحیح رخدادهای مربوط به حضرت فاطمه زهرا(س) بسیار مهم است. این ایام که با نام حضرت زهرا(س)، مادر جهانیان، عجین است و هر یک از ما به نوبه مسلمانی خویش در پی دانستن دلایل مصائب فراوان به آل رسول‌الله(ص) و دخت مکرمشان هستیم، مجال را مناسب یافتیم تا خوشه‌چین سخنان اهل تاریخ اسلام شویم و اندکی از تشنگیِ چرایی‌های وقایع پس از رحلت پیامبر اسلام را به زبانی شیوا و بیانی دقیق از تاریخ بازخوانی کنیم.

حجت‌الاسلام والمسلمین محمد مسجدجامعی، پژوهشگر دقیق النظر تاریخ اسلام و عضو هیئت علمی دانشکده روابط بین‌الملل وزارت خارجه در سلسله گفت‌وگوهایی با عنوان «فاطمه(س) پس از پیامبر(ص)»، که به همت پژوهشگران مؤسسه مطالعات راهبردی اسلام معاصر(مرام) انجام شده است، به بررسی این رخدادهای تاریخی پرداخته است.

این پژوهشگر تاریخ اسلام، در گفتار نخست بیان کرد: ساختار اجتماعی عربستان آن زمان فاقد سابقه حکومت واحد و آکنده از رقابت‌های قبیله‌ای، به‌ویژه میان مهاجر و انصار، اوس و خزرج و نیز میان قبایل بزرگ مانند بنی‌هاشم و بنی‌امیه بوده است. پس از رحلت پیامبر(ص)، مشکلاتِ ریشه‌دار قریش با بنی‌هاشم، ادعاهای پیامبری در یمن و نجد، تهدیدهای بیرونی و اختلافات داخلی دوباره فعال شد و در شکل‌گیری حوادث مربوط به خلافت و موقعیت حضرت زهرا(س) نقش پررنگی داشت. این استاد و پژوهشگر تاریخ اسلام گفت: دشمنی دیرینه برخی قبایل با بنی‌هاشم — پس از اسلام آوردن — در حوادث پس از رحلت پیامبر(ص) و فشارهای وارد بر خاندان ایشان نمود یافت.

در ادامه بخشی از این گفت‌وگو را با هم می‌خوانیم:

در سلسله‌ جلساتی که با حضور حجت‌الاسلام والمسلمین مسجدجامعی برای بررسی عوامل، ویژگی‌ها و شرایط دوران حضرت صدیقه طاهره(س) برگزار شد، به مجموعه‌ای از عوامل، مشکلات و رخدادهای دوران پیامبر(ص) اشاره رفت؛ مسائلی که تا پس از رحلت آن حضرت ادامه یافت و در این ایام بروز پیدا کرد.

در این جلسه، موضوع بررسی جایگاه حضرت فاطمه زهرا(س) میان اطرافیان، از جمله همسران پیامبر(ص) و به‌ویژه خاندان بنی‌هاشم، مورد توجه قرار می‌گیرد و در ادامه مباحث مربوط به دوره پس از رحلت پیامبر(ص) دنبال می‌شود.

پاسخ به این بحث مفصل است، اما تلاش می‌کنم به صورت خلاصه به رئوس آن اشاره کنم. اگر سؤال این است که جایگاه حضرت زهرا(س) در میان مسلمانان آن دوران، به‌ویژه نزدیکان پیامبر(ص) یا همسران ایشان و همچنین در میان بنی‌هاشم چگونه بوده است، اجازه دهید این موضوع را از پایان ماجرا آغاز کنم.

در میان بنی‌هاشم، فاطمه زهرا(س) جایگاهی کاملاً محترم دارد و هیچ‌گونه گلایه یا مسئله‌ای نسبت به ایشان وجود نداشت. پیش از ورود به بحث اصلی، باید به نکته‌ای اشاره کنم: پیامبر(ص) در سال‌های پایانی عمر خود تنها یک فرزند زنده داشتند و آن هم فاطمه زهرا(س) بود. مشهور است که پیامبر(ص) از حضرت خدیجه دخترانی داشتند، اما فارغ از اینکه این گزارش‌ها تا چه اندازه معتبرند، قدر متیقن این است که آن دختران سال‌ها پیش از رحلت پیامبر(ص) از دنیا رفته بودند. تنها فرزند دیگری که برای پیامبر(ص) گزارش شده، ابراهیم فرزند ماریه قبطیه است که او هم دو سه سال پیش از رحلت پیامبر(ص)، در حدود یک‌سالگی، از دنیا رفت. بنابراین، در واپسین سال‌های عمر پیامبر(ص)، ایشان تنها یک فرزند داشتند: حضرت فاطمه زهرا(س).

حال باید دید موقعیت فاطمه زهرا(س) در جامعه مدینه چگونه بوده است. بهتر است بررسی را از داخل خانه پیامبر(ص) آغاز کنیم. حضرت رسول(ص) چند همسر داشتند و این موضوع، که در زمان پیامبر(ص) میان مردان عرب امری رایج بود، خود بحث مستقلی دارد. برای نمونه، عبدالرحمن بن عوف شانزده همسر داشت؛ و خلیفه اول و دوم نیز هر یک بیش از شش یا هفت همسر داشته‌اند. با این حال، زنان پیامبر(ص) ـ جز حضرت خدیجه و ماریه ـ همگی نازا بودند. تنها ام سلمه از همسر سابق خود چند فرزند داشت، اما از پیامبر فرزندی نیاورد. بنابراین، جز خدیجه، تنها زنی که از پیامبر(ص) صاحب فرزند شد ماریه بود و او نیز تنها ابراهیم را داشت.

در آن زمان، میان عرب‌ها عرفی وجود داشت:؛ زنی که فرزند نمی‌آورد، از نظر اجتماعی شأن پایینی پیدا می‌کرد و مورد احترام قرار نمی‌گرفت و اگر پسر نمی‌آورد که وضعش سخت‌تر هم بود. چون فرزندآوری فوق‌العاده مهم و پسرآوری از آن مهم‌تر به شمار می‌رفت. در چنین جامعه‌ای، زنی که فرزند نداشت همه امتیازات منفی را به دوش می‌کشید.

در این شرایط، فاطمه زهرا(س) از همه همسران پیامبر(ص) جوان‌تر بود و دست‌کم از نظر سنی با برخی از آنان هم‌سن به شمار می‌رفت. ایشان در سال دوم هجری ازدواج کردند و در فاصله‌ای کوتاه، امام حسن(ع) و سپس امام حسین(ع) به دنیا آمدند؛ پس از آنان نیز زینب و ام‌کلثوم متولد شدند، و در زمان رحلت پیامبر(ص) نیز حضرت فاطمه(س) باردارِ فرزند پنجم بودند. یعنی در فاصله‌ای حدود هشت سال، چهار فرزند آوردند؛ فرزندانی که بسیار در چشم بودند و افزون بر تکریم پیامبر(ص)، خود نیز کودکانی برجسته و مورد توجه جامعه مسلمانان بودند. شواهد تاریخی فراوانی هم این موضوع را تأیید می‌کند. طبیعی است که همسرانی از پیامبر(ص)که فرزندی نداشتند، با توجه به عرف اجتماعی آن زمان، نسبت به این وضعیت حساس و رقابتی شوند.

از سوی دیگر، زنان در آن دوره معمولاً کار می‌کردند؛ از کشاورزی گرفته تا کارهای خانه. اما همسران پیامبر(ص)، به دلیل جایگاه پیامبر(ص) از زمان ورودشان به مدینه، تنها وظایف محدودی در خانه داشتند و عملاً فراغت بیشتری داشتند. وقتی فراغت زیاد می‌شود، زمینه برای حساسیت‌ها و پچ‌پچ‌های داخلی نیز بیشتر فراهم می‌شود. با وجود این، فاطمه زهرا(س) همه این مسائل را با بزرگواری تحمل می‌کرد. در نظر بگیرید که در آن جامعه کوچک و بسته، خانه‌ها در یک مجموعه محدود و متصل به هم قرار داشتند و زنان متعددی کنار هم زندگی می‌کردند؛ در این میان، فاطمه زهرا(س) هم دختر پیامبر(ص) بود، هم فرزندان متعدد داشت، هم مورد احترام دائمی پیامبر(ص) بود. می‌توان تصور کرد که چه شرایط حساسی برای ایشان ایجاد می‌شد. با این حال، با دقت و قاطعیت می‌توان گفت که فاطمه زهرا(س) با بزرگ‌منشی از کنار همه پیامدهای این فضا ـ از جمله پچ‌پچ‌ها ـ گذشت.

مسئله تنها به محیط زنانه محدود نبود؛ در محیط مردانه نیز چنین حساسیت‌هایی وجود داشت. بسیاری از مردان جامعه، یا دست‌کم شماری از آنان، روحیات و رفتارهایی نسبت به زنان و کودکان داشتند که کاملاً متفاوت با رفتار پیامبر(ص) بود. حضرت رسول(ص) تجسم اخلاق اسلامی بود و مطابق آن عمل می‌کرد؛ نسبت به دخترشان و نوه‌هایشان مهربان بودند و آنان را تکریم می‌کردند. فارغ از مقام معنوی حضرت فاطمه(س)، پیامبر(ص) به‌عنوان پدر، ایشان را بسیار گرامی می‌داشت. درباره امام حسن و امام حسین نیز در تاریخ و روایات آمده که پیامبر(ص) آنها را در ملأ عام می‌بوسید، روی دوش می‌گذاشت و حتی هنگام نماز، اگر بر پشتشان می‌نشستند، با ملاطفت برخورد می‌کرد. اما این رفتار، با عرف آن زمان کاملاً متفاوت بود و برای بسیاری قابل هضم نبود. حتی اعتراض می‌کردند که چرا پیامبر(ص) نوه‌هایشان را می‌بوسد و ایشان پاسخ می‌دادند که این محبت، طبیعت انسانی است.

نمونه دیگر، واکنش به گریه پیامبر(ص) هنگام فوت ابراهیم، فرزند خردسالش بود؛ برخی اعتراض می‌کردند که چرا گریه می‌کند. پیامبر(ص) پاسخ می‌دادند که چیزی برخلاف رضای خدا نمی‌گویم، اما دل انسان برای فرزندش می‌سوزد و گریه طبیعی است.

این‌ها نشان می‌دهد که فضای فکری و رفتاری آن زمان چگونه بوده است. بنابراین، هم در محیط زنانه و هم در محیط مردانه، خاندان فاطمه زهرا(س) ـ یعنی علی بن ابی‌طالب(ع)، خود حضرت و فرزندان ایشان ـ دست‌کم در معرض حساسیت‌ها قرار داشتند. افزون بر این، درباره علی بن ابی‌طالب(ع) نیز حساسیت‌ها زیاد بود؛ زیرا ایشان فداکارترین، شجاع‌ترین، با شهامت‌ترین و تأثیرگذارترین شخصیت در جنگ‌های زمان پیامبر(ص) بودند. در تمامی نبردها، از بدر و احد و خندق گرفته تا جنگ‌های پس از آن، حضر علی(ع) در صف مقدم و مهم‌ترین نیروی میدان بودند.

دست راست پیامبر(ص) بودند و حتی می‌توان گفت علی بن ابی‌طالب(ع) بیش از «دست راست» پیامبر(ص) بودند. آنجا که فرمودند: «ضربه علی در روز خندق برتر از عبادت جن و انس است»، این سخن در جریان نبرد با عمرو بن عبدود صادر شد. عمرو فردی شجاع و نامدار بود؛ اما مهم‌تر از شجاعت او، شرایط آن روز بود. در آن صحنه، همه نیروهای سپاه مقابل ـ که حدود ده هزار نفر بودند و بخشی از آنان قریشیان و بخشی قبایل بدوی بودند ـ چشم امیدشان به این قهرمان برجسته یعنی عمرو بود.

وقتی عمرو مبارز طلبید و خواست که جنگ تن‌به‌تن انجام دهد، به دلیل اعتماد بسیار به مهارت رزمی خود، یقین داشت هرکس بیاید او را از پا درخواهد آورد. پیامبر(ص) سه بار از اصحاب خواستند کسی برای مبارزه پیش رود، اما هیچ‌کس قدم نگذاشت. این در حالی بود که در لشکر پیامبر(ص) افراد شجاع کم نبودند؛ از زبیر گرفته، که بسیار شجاع بود، تا ابودجانه و دیگران. اما در آن لحظه، گویی نفس همه در سینه حبس شده بود. تنها علی بن ابی‌طالب(ع) بودند که برخاستند و به میدان رفتند.

شخصیتی با چنین شجاعت و برجستگی طبیعی است که حساسیت، رقابت ـ و اگر نگوییم حسادت، دست‌کم نوعی نپذیرفتن درونی ـ در دیگران ایجاد کند. بنابراین، در زمان خود پیامبر(ص)، علی بن ابی‌طالب(ع) و همسر و فرزندانشان از جهاتی مورد حساسیت بودند؛ نه لزوماً از سر بدخواهی آشکار، بلکه بخشی از آن ریشه در طبیعت انسانی دارد: انسان معمولاً نمی‌خواهد کسی را که برتر است دائماً پیش چشم خود ببیند.

برگردیم به اصل بحث. شما پرسیدید جایگاه اجتماعی فاطمه زهرا(س) چه بود. اینجا منظور جایگاه معنوی حضرت نیست، بلکه جایگاه طبیعی و اجتماعی ایشان در میان مردم است. این جایگاه را نمی‌توان بدون در نظر گرفتن موقعیت همسر و فرزندان ایشان درست بررسی کرد. من نیز تلاش کردم این جایگاه را تا حد ممکن روشن، خلاصه و واقع‌بینانه بیان کنم. این جایگاه وجود داشت و قابل انکار نیست. اما اینکه پس از رحلت پیامبر(ص) چه رخ داد، بحث دیگری است که به بخش بعدی مربوط می‌شود.

منبع: خبرگزاری ایکنا

برچسب‌ها

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha