با توجه به اینکه در این ایام شاهد سالروز ولادت با سعادت حضرت زهرا دخت نازنین پیامبر اکرم(ص)، روز تولد مرحوم امام خمینی(ره) و روز زن هستیم، ضمن تبریک این مناسبتهای فرخنده بنا دارم در این جلسه شما عزیزان را به محضر بانوی دو عالم حضرت فاطمۀ اطهر مهمان کنم و اندکی از منزلت و جایگاه معنوی آن حضرت را با شما عزیزان در میان بگذارم و به این وسیله نسبت به ساحت مقدس آن حضرت ابراز محبت نماییم؛ چراکه اگر تونستیم دوستی خودمان را نسبت به آن حضر ثابت کنیم، فردای قیامت هم ما از شفاعت شفیع درگاه الهی برخوردار خواهیم شد. این آرزو که بتونیم دوستی خودمان را نسبت به آن حضرت ثابت کنیم مفاد این سخن بشارت آمیز پیامبر خداست که خطابت به دخترش فرمود: یا فاطمة أبشِری فَلَک عِند اللهِ مقامٌ محمود تَشفَعینَ فیه لِمُحبّیک.[1]
موضوعی که در نظر دارم در این جلسه مطرح کنم این موضوع است که به استناد منابع اسلامی فاطمۀ اطهر عصارۀ بهشتی است. حالا میخواهم حول محور این موضوع با شما عزیزان عرایضی را مطرح کنم.
اگر ولادت حضرت زهرا در سال پنجم بعثت باشد که معروف همین است، جناب جبرائیل در سال چهارم بعثت بر پیامبر نازل شد و از سوی خدا یک مأموریت ویژه به آن حضرت ابلاغ کرد و فرمود: یَا مُحَمَّدُ! الْعَلِیُّ الْأَعْلَی یَقْرَأُ عَلَیْکَ السَّلَامَ وَ هُوَ یَأْمُرُکَ أَنْ تَعْتَزِلَ عَنْ خَدِیجَةَ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً؛[2] ای پیامبر بزرگوار! خداوند بر تو سلام میفرستد و به تو دستور میدهد که چهل روز از حضرت خدیجه فاصله بگیری.
در این پیام الهی و چگونگی ابلاغ آن دو نکته قابل توجه است. نخست اینکه جناب جبرئیل بسته با بزرگی موضوع ابلاغی گاهی با هیبت اصلی خود یعنی با بالهای گشوده و گسترده بر پیامبر خدا(ص) فرود میآمد. میگویند اول بار که جناب ایشان امر رسالت را به آن حضرت ابلاغ کرد، با تمام وجود و با هیبت خاصی به محضر پیامبر فرود آمد و آیات نخست سورۀ مبارکه علق را بر آن حضرت قرائت کردند. یکی دیگر از نوبتهایی که با هیبت کامل بر رسول خدا ظاهر شد ابلاغ دستور الهی برای یک مأموریت بزرگ بود. آن مأموریت همین موضوعی است دارم خدمتتان عرض میکنم. در این حدیث شریف چنین آمده است که فرمود: إِذْ هَبَطَ عَلَیهِ جَبرَئِیلُ فی صُورَتِهِ العُظمَی قَد نَشَرَ أجنِحَتَهُ.
نکتة دوم اینکه ابلاغ پیام به رسول خدا با واژة «یَأْمُرُکَ» یعنی خداوند به تو دستور میدهد صورت گرفت که بیانگر بزرگی این پیام و لازمالاجرا بودن آن فرمان الهی است که باید به فوریت انجام شود. این تعبیر برای این بود که پیامبر اکرم بهرغم آنکه عشق بسیاری به همسرش خدیجه داشت به راحتی از او دل بکند و راهی این مأموریت شود.
این دستور باعث شد که آن حضرت با تمام مشکلاتی که در سالهای نخست بعثت داشت، دستور الهی را اجرا کند. پیامبر که متوجه اهمیت این مأموریت شده بود، بیدرنگ عمار یاسر را به خانه خدیجه (س) فرستاد و به او فرمود به خدیجه بگوید: یا خَدِیجَةُ لاتَظُنِّی أنّ انقِطاعِی عَنکِ و لکِن ربِّی أمَرَنِی بذلک لِیُنفِذَ أمرَه؛ ای خدیجه گمان مبر که من از تو بریدهام و تو را رها کردهام، بلکه دستور پروردگار است که از تو فاصله بگیرم تا او امرش را به سرانجام برساند.
اما اینکه پیامبر خدا کجا رفت و چه مدت از خدیجه فاصله گرفت؟ باید گفت: معروف این است که آن حضرت به خانۀ فاطمه بنت اسد مادر امام علی تشریف بردند و در مدت مأموریت الهی که یادآور اربعین میقات حضرت موسی(ع) بود،[3] در آن مکان به سر بردند.
آن حضرت در این مدت روزها روزه میگرفتند و شبها را به عبادت سپری میکردند. فأقام النّبِیّ أربَعِین یَوماً یَصُومُ النّهارَ و یَقُومُ اللّیلَ.
آخرین شام پیامبر در آخرین روز مأموریت
پس از سپری شدن مدت مأموریت پیامبر که چهل شبانه روز به طول انجامید، جبرئیل بر حضرت نازل شد و فرمود: ای پیامبر! خداوند به تو درود میفرستد و به تو دستوری میدهد که برای هدیه و تحفه او آماده شوی. پیامبر از او پرسید: تحفة پروردگارم چیست که به من عنایت خواهد فرمود؟ قَال یَا جَبْرَئِیلُ! و مَا تُحْفَةُ رَبِّی؟ جبرئیل گفت: من به آن آگاهی ندارم: قال لا عِلم لِی.
الله اکبر! این چه تحفهای است حتی جبرئیل که مأمور خبرهای غیبی خداوند است، نسبت به آن تحفه الهی، اظهار بیاطلاعی میکند؟
در لابلای گفتوگوی پیامبر با جبرائیل بود که فرشتۀ رزق و روزی یعنی جناب میکائیل بر حضرت فرود آمد و ظرفی که با پارچهای مخصوص پوشیده شده بود، جلوی آن حضرت گذاشت و گفت: پروردگار به تو دستور میدهد که امشب باید از این غذا افطار کنی. اما اینکه در آن ظرف چه بود؟ در روایت آمده که در آن خوشهای از خرمای تازه و خوشهای انگور بود: فکَشَفَ الطَّبَقَ فإذا عِذقٌ مِن رُطَبٍ و عُنقُودٌ مِن عِنَبٍ. البته در برخی احادیث آمده که سیب بهشتی از درخت طوبی نیز در آن طبق بود که آن حضرت وظیفه داشت آن را ببرد با همسرش خدیجه نوشجان کنند.
پس از آنکه رسول خدا از آن غذای بهشتی میل فرمودند و از آبی که در آن طبق بود سیرآب شدند، خواستند دست مبارکشان را بشورند که در این هنگام جبرئیل بر دستهای آن حضرت آب ریخت و میکائیل آن را شستوشو داد: فَأَفَاضَ الْمَاءَ عَلَیْهِ جَبْرَئِیلُ وَ غَسَلَ یَدَهُ مِیکَائِیلُ.
الله اکبر مگر قرار است چه اتفاقی بیفتد؟ که دو فرشته مقرب الهی به زمین آمدهاند و به طور ویژه به رسول خدا خدمت میکنند، یکی روی دستان مبارکش آب میریزد و دیگری آن را میشوید!
خواهش میکنم به این نکته نیز توجه فرمایید که به عقیده من خیلی مهم است و آن این است که حضرت علی میفرماید: در شبهای گذشته روش پیامبر این بود که من سفارش میکرد و میفرمود: در را باز کنم تا اگر کسی میخواست غذا بخورد، وارد شود و با آن حضرت همغذا شود، ولی در آن شام آخر به من فرمود تا در را ببندم و کنار آن بنشینم تا کسی وارد نشود؛ چراکه خوردن این طعام بر غیر من حرام است.
پس از آنکه پیامبر در آخرین شب در منزل فاطمه بنت اسد، از آن غذای بهشتی نوشجان کردند، برخاستند تا برای نماز عشا آماده شوند، اما جبرئیل آن حضرت را از نمازخواندن باز داشت و به او فرمود: اکنون وقت نماز نیست، بلکه باید به خانة خدیجه روی و با وی همبستر گردی. خداوند اراده فرمود که امشب از صلب شما فرزندی پاک بیافریند. أَن یَخلُقَ مِن صُلبِکَ فی هذه اللّیلة ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً.
آن حضرت که تازه متوجه این مأموریت الهی شده بود که چرا چهل شبانه روز از جامعه و از خدیجه فاصله گرفته است، بیدرنگ آماده رفتن به خانه خدیجه شد. جالب این است که در ادامه این حدیث کلمه «وثب» آمده که به معنای پریدن و جستن از جاست. یعنی پبامبر خدا برای اجرای دستور الهی و به دلیل دلتنگی به جناب خدیجه از جا جست و به طرف خانه خدیجه شتاب کردند: فَوَثَبَ رسولُ الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ إلی مَنزِلِ خَدِیجَةَ. [4]
در حدیث آمده که جناب خدیجه هنگامی که از پشت در صدای پیامبر را شنید. شادمان شد و با خوشحالی فروان در را بر روی آن حضرت گشود. از خود او نقل شده که گفت: فَقُمْتُ فَرِحَةً مُسْتَبْشِرَةً بِالنَّبِیِّ و فَتَحْتُ الْبَابَ. او در ادامه میگوید: عادت پیامبر این بود که آن حضرت پیش از ورود به اتاق خواب من وضو میساخت و دو رکعت نماز مختصر به جای میآورد و سپس وارد بستر من میشد، ولی آن شب خاص و پرخاطره همین که وارد منزل شد، بدون آنکه برای وضو آبی طلب کند و نمازی بخواند، برای اجرای امر الهی به بستر من آمد. او میگوید: در آن شب نورانی، نطفة حضرت فاطمه (س) به امر الهی از صلب نبوّت به رحم من منتقل شد و از همان لحظه متوجه باری شدم که در درونم قرار گرفت. او میگوید: ما تَباعَدَ عَنِّی النَّبِیُّ حَتَّی حَسِسْتُ بِثِقْلِ فَاطِمَةَ فِی بَطْنِی؛[5] رسول خدا (ص) در آن شب از من دور نگردید، مگر اینکه سنگینی حمل فاطمه (س) را در وجود خود احساس کردم.
از آنچه عرض شد این مطلب آفتابی میشود که حضرت زهرا موجود بهشتی است؛ چراکه نطفۀ آن حضرت محصول همان غذای بهشتی است که به اذن الهی در صلب پیامبر خدا قرار گرفت و در همان شب تاریخی و نورانی به رحم مطهر همسرش خدیجه منتقل شد.
پیامبر اکرم بعد از ولادت آن فرزند بهشتیاش به شکلهای مختلفی این موضوع را که فاطمه موجودی بهشتی است، گوشزد نموده است. در یک جا دخترش فاطمه را حوریه بهشتی انساننما معرفی کرده است که فرمود: هی نور عینی و ثمرۀ فؤادی و هی الحوراء الانسیه؛ او نو دیدگانم و پارۀ قلبم میباشد و او حوریه بهشتی است که به صورت انسان جلوه کرده است.
آن حضرت در جای دیگر در تصریح به این مطلب که دخترش موجود بهشتی است فرمود: فکلّما اشتَقتُ إلی رائحۀ الجنّه شَمَمتُ رائحۀ ابنتی فاطمه، آنگاه که به بوی بهشت اشتیاق پیدا میکنم دخترم فاطمه را میبویم.



نظر شما