پاییز سال۹۷ بود که یک خبر عجیب و بسیار غمانگیز کل فضای مجازی و رسانهها را درنوردید و به سرتیتر خبرها و پس از آن به دستاویزی برای تخریب و تمسخر تبدیل شد. اما آن خبر چه بود؟ در جریان عملیات زندهگیری و انتقال ۱۰ رأس گورخر در حال انقراض از سایت توران به پارک ملی کویر مرکزی که با هماهنگی محیط زیست سمنان برنامهریزی شده بود، پنج رأس حین انتقال تلف شدند. موج انتقادها بود که به سمت عاملان این انتقال، سازمان محیط زیست و محیطبانان سایت توران و پارک ملی کویر روانه شد. اما ماجرا به همین جا ختم نشد. این خبر سر از رسانههای فارسیزبان درآورد و هر چه توانستند به عاملان این اتفاق تاختند. شبکههای مجازی هم پر شده بود از متلک و تمسخر و حمله به بانیان عملیات زندهگیری گورها، حتی آن زمان سوریلند هم یک ویدئو طنز با عنوان «گور به گور» از این ماجرا ساخت و دست به دست میان مردم چرخید. اما آن سوی ماجرا چه بود؟ تقریباً کمتر کسی خبر داشت در دل محیطبانان و مدیر پارک ملی کویر چه میگذرد.
داستان از اینجا آغاز شده بود که یک دفتر در پاسگاه متروکه محیط زیست پیدا میشود و در آن یادداشتی است که گزارش کرده سال ۱۳۶۰ آخرین بار گور ایرانی در پارک ملی کویر دیده شده است. این اتفاق سرآغازی برای معرفی مجدد این گونه ارزشمند میشود که در ابتدای راه با شکست سختی مواجه میشود، اما با پیگیری و تلاشهای مستمر مسئولان پارک ملی کویر پس از چندین سال اتفاقات ناگوار و شکستهای پیدرپی، سرانجام موفق میشوند این گونه ارزشمند را به ۵۰ رأس در حیات وحش برسانند. همان زمان فتحالله امیری و نیما عسگری دو مستندساز باسابقه تصمیم میگیرند با این پروژه، قدم به قدم همراه شوند و از آن مستند بسازند.
مستند «بازگشت گور ایرانی» که در نوزدهمین جشنواره سینماحقیقت حضور داشت سفری پرماجراست در دل این سالهای پرحادثه با تمام اتفاقات تلخ و شیرینش. این مستند در چهار بخش مسابقه ملی کاندیدای دریافت جایزه شد و در اختتامیه نیز از سازندگان این مستند قدردانی شد. در ادامه گفتوگوی ما با فتحالله امیری، کارگردان این مستند را میخوانید.
گور ایرانی؛ گونهای در آستانه فراموشی
امیری در ابتدای صحبتهای خود به آغاز پروژه احیای گور ایرانی اشاره میکند و میگوید: گور ایرانی یکی از گونههای در خطر انقراض است که در حیات وحش ایران فقط در دو نقطه ذخیرهگاه زیستکره توران در شرق استان سمنان و بهرام گور در استان فارس وجود دارد. اوایل انقلاب به دلیل بینظمیهایی که در آن دوران وجود داشت، گورخر پارک ملی کویر (در سومین زیستگاه آنها) منقرض شد. یعنی آخرین گروههایی که دیده شدهاند چهار رأس و مربوط به سال ۶۰ بودهاند. این موضوع در دفتر یادداشتهای روزانه پارک ملی کویر پیدا شده؛ سندی که وقتی رضا شاهحسینی مقدم، رئیس پارک ملی کویر در سال ۹۶ آن را میبیند تصمیم میگیرد گورخر را دوباره معرفی کند. البته باید یادآوری کنم که تعدادی گور ایرانی در اسارت در نقاط مختلف وجود داشتند اما قرار نبود این گونه جانوری در پارک ملی کویر هم در اسارت بماند؛ بلکه برنامه این بود که پس از مدتی اقامت در پارک ملی کویر، رهاسازی شوند.
همراهی ۹ ساله دوربین با محیطبانان
وی در ادامه درباره انگیزهاش از ساخت مستند «بازگشت گور ایرانی» میافزاید: خب، ظاهر قضیه خیلی ساده به نظر میرسید، اما واقعیت این است که در عمل کار بسیار پیچیده و سنگینی بود. ضمن اینکه پیشتر هم تجربه چنین کاری وجود نداشت و روند تکمیل و به موفقیت رسیدن این پروژه، حدوداً ۹ سال زمان برد. با توجه به اینکه این پروژه چندین بار تا مرز شکست پیش رفت، من و نیما عسگری تصمیم گرفتیم اگر موفقیت حاصل نشود این فیلم را نسازیم. چون محیطبانها از دل و جان مایه میگذاشتند و دیدن اینکه چقدر تلاش میکنند و گاهی اوقات هم به نتیجه نمیرسند، برای ما بسیار دردناک بود، اما خوشبختانه نه تنها پروژه با موفقیت روبهرو شد، بلکه یکی از موفقترین پروژههای تاریخ محیط زیست ایران در دوران پیش و پس از انقلاب هم به شمار میآید و فکر میکنم ما خیلی خوششانس بودیم که همراه این مجموعه شدیم.
روایت ناگفته انتقال پرحاشیه گورها
امیری درباره حاشیههای زیادی که درباره انتقال گورهای ایرانی به پارک ملی به وجود آمد، این طور میگوید: داستان از این قرار بود که سال ۹۶ و اوایل شروع به کار پروژه، ۱۰ رأس گورخر را در فنس قرار دادند و از شرق سمنان به پارک ملی کویر در غرب سمنان آوردند تا آماده رهاسازی و در طول زمان تکثیر شوند. در این جابهجایی پنج گورخر از جمله نرِ گله تلف شدند. خب، این یک شکست و به قول آنچه آن روزها در فضای مجازی وایرال شده بود یک فاجعه به حساب میآمد و خیلی به آنها تاختند. اما کسی خبر نداشت که در این فاصله چه اتفاقاتی افتاد و چه کارهایی انجام شد تا در سرشماری که شهریور امسال انجام شد، این گونه در حال انقراض به ۵۰ رأس در حیات وحش برسد. توجه کنید که این تعداد در حیات وحش است نه در اسارت! ضمن اینکه هر سال هم ۸ تا ۱۰ رأس گور زادآوری دارند و این یک اتفاق بسیار بزرگ در طبیعت ایران به حساب میآید.
اعتماد؛ سرمایه پنهان یک مستند
وی در پاسخ به اینکه گروه محیط زیست چگونه همراهی تیم مستند به ویژه در حساسترین لحظاتی که ممکن است در طبیعت اتفاق بیفتد را پذیرفتند، میگوید: ۲۱ سال است که تیم ما فقط همین کار را انجام میدهد و طبیعتاً اعتمادی میان ما، محیطبانان و محیط زیست شکل گرفته است. مثلاً در نخستین جابهجایی که پنج رأس گورخر از بین رفتند، حتی یک فریم از عکس آنها را منتشر نکردیم و اگر عکسی هم بعداً دیده شد توسط موبایل نیروهای محیط زیستی و یا محیطبانان گرفته شده بود و ما نسبت به آنچه تصویربرداری کرده بودیم امانتدار بودیم. حتی زمانی که سازمان محیط زیست راشها را از ما خواست، امتناع کردیم که مبادا علیه کسی استفاده شود و حتی یک فریم از آنها هم به بیرون درز پیدا نکرد. همین مسئله سبب شکلگیری اعتمادی میان محیطبانان و ما شد و در بسیاری از شرایطی که شاید کمتر کسی بتواند این اندازه به طبیعت و گونههای جانوری در حال انقراض نزدیک شود، ما این امکان را داشتیم تا در موقعیتهای بحرانی حضور داشته باشیم.
امیری در واکنش به اینکه چه انگیزهای او را طی سالهای متمادی برای ساخت چنین مستندهای پرزحمتی مشتاق و ثابت قدم نگه داشته، تأکید میکند: راستش نمیدانم! گاهی اوقات خودم هم فکر میکنم که این چه کاری است که ما انجام میدهیم (میخندد). یا مثلاً چرا فقط من و نیما عسگری به این سبک و سیاق کار میکنیم؟ اما به هیچ نتیجهای نمیرسم. زیرا اینکه ۱۰ سال را صرف ساخت یک مستند کنیم نه از نظر مالی برای ما سودی دارد و نه از نظر عقلانی. بد نیست به یک خاطره هم اشاره کنم. من در شورای طرح و برنامه سیما بودم و یک روز یک فردی طرحی با خودش آورده بود و میگفت بسیار طرح سختی است چون ۳۰ روز تصویربرداری دارد. آن زمان من در هفتمین سال تصویربرداری مستندم بودم!
مستندسازی در ۵۰ درجه گرما
وی درباره تفاوت ساخت مستندهای حوزه محیط زیست با سایر ژانرهای مستندسازی تصریح میکند: برای ساخت مستند در طبیعت ایران که کوچکترین بازهاش یک سال است، همین زمانبر بودن موجب میشود که به تجهیزات بیشتری نیاز داشته باشیم؛ جدا از دوربینهای معمولی، میکروفن و تجهیزات عادی که مستندساز اجتماعی استفاده میکند، باید لنزهای تله، دوربینهای باکیفیت و تصویربرداری هوایی را هم در نظر گرفت، ضمن اینکه در شرایط متفاوتی هم هستیم؛ از طی کردن مسافتهای طولانی با خودرو گرفته تا ارتباط با نیروهای متخصص حیات وحش. به طور مثال فصل زایمان گورخرها در تیر ماه و دمای کویر در آن فصل ۵۰ درجه است. من آن روزها یک نیروی کمکی داشتم که در آن شرایط گرمازده شد و خطر مرگ او را تهدید میکرد. در نتیجه متوجه شدم این کار هر کسی نیست و گروه دونفره خودمان با نیما به علاوه یک صدابردار را حفظ کردیم.
ثبت بخشی از تاریخ طبیعت ایران
به گفته امیری، این مستند بخشهای ناگفته و نادیده از آدمهایی است که با جان و دل کار میکنند. ما ۹ سال کار کردیم اما آن محیطبان بدون یک ریال حقوق اضافه، ۹ سال زندگیاش را گذاشته است و ما فقط زحمت آنها را ثبت و ضبط کردیم و بسیار خوشحالم که بخشی از تاریخ طبیعت ایران به واسطه این مستند ثبت شد.
وی درباره نمایش فیلمش هم میگوید: فعلاً برنامهای برای اکران نداریم. امیدوارم به جشنواره فجر راه پیدا کند و آنجا هم دیده شود. البته امکان پخش تلویزیونیاش هم وجود دارد و در شبکه مستند به شکل یک مجموعه پخش میکنیم، زیرا جدول پخش تلویزیون اجازه پخش یک باره آن را نمیدهد و باید آن را به مجموعههای چند قسمتی تبدیل و پخش کنیم.




نظر شما