آیتالله العظمی محمدعلی اراکی، آخرین مرجع از حلقه شاگردان شیخ عبدالکریم حائری بود و پس از او مرجعیت به شاگردان اقرانش، یعنی آیات عظام خویی، گلپایگانی و امام خمینی(ره) منتقل شد.
بهمناسبت سالگرد ولادت آخرین مرجع متعین، نگاهی داریم به فرازهایی از زندگی مرحوم آیتالله اراکی.
همراه شیخ احیاگر
محمدعلی اراکی مقدمات علوم حوزوی مانند صرف و نحو و نیز سطح فقه و اصول را در اراک خواند و پس از پایان دروس سطح، در درس خارج آیتالله العظمی حاج شیخ محمد سلطانالعلماء حاضر شد و تقریرات درسش را نوشت. شرح منظومه حاج ملاهادی سبزواری را هم نزد او فراگرفت و مدتی هم از محضر درس مرحوم حاج آقا نورالدین اراکی استفاده کرد.
بیستساله بود که با ورود آیتالله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری به اراک، در زمره اولین شاگردانش درآمد و به مدت هشت سال در اراک از محضر شیخ بهره برد. پس از هجرت آیتالله حائری به قم و احیای حوزه علمیه آن شهر، او نیز همراه شد تا قدیمیترین شاگرد شیخ تا پایان عمرش ملازم استاد باشد و در تأسیس حوزه علمیه قم هم مشارکت داشته باشد.
کرسی تدریس ۴۰ ساله
آیتالله حاج سید محمدتقی خوانساری هم یکی از اساتیدش بود؛ هرچند از نظر مراتب علمی همانند بودند و در واقع هممباحثهاش بوده و حتی حاشیه عروةالوثقی را با هم نوشته بودند تا رساله عملیه هر دو باشد، اما بهخاطر ارادت خاصی که به او داشت، در درسش شرکت میکرد و تقریراتش را نوشت. تا زمانی هم که در قید حیات بود، درس خارجش را شروع نکرد و به دروس سطح، مثل مکاسب و کفایه اکتفا میکرد.
آیتالله اراکی پس از فوت مرحوم آیتالله خوانساری در شهریور ۱۳۳۱، به تقاضای شاگردانش درس او را ادامه داد تا قدرت علمی و قوت تدریس همسنگ استادش را در حوزههای علمیه نمایان کند. درسی که تا حدود ۴۰ سال پایدار بود و حوزه درسیاش مجمع فضلا، اساتید و نخبگان حوزه علمیه قم شد. او پیچیدهترین مباحث را با گفتاری شیوا مطرح میکرد و از تکرار و زیادهگویی پرهیز داشت.
سیدمحسن خرازی، عبدالنبی نمازی، علی ثابتی، محمد یزدی، محسن حرمپناهی، یحیی انصاری شیرازی، رضا استادی، محمد مؤمن و سیدمحمدعلی علوی گرگانی ازجمله شاگردانش هستند.
از او آثار بسیاری نیز برجا مانده که عبارتاند از: تقریرات دروس سلطانالعلما شیخ عبدالکریم حائری و خوانساری، حاشیه بر دررالاصول، حاشیه بر عروةالوثقی، شرح عروةالوثقی، مناسک حج، ولایت تکوینی، مقدمه بر کتاب القرآن و العقل و... .
شیخ الفقها و المجتهدین
با رحلت آیتالله سید محمدتقی خوانساری، علاوه بر کرسی تدریس، شئون علمی و حوزوی ایشان نیز به آیتالله اراکی انتقال یافت و زمینه مرجعیت ایشان فراهم شد. حاشیه عروةالوثقی و رساله عملیهای که به نام مرحوم خوانساری منتشر شده بود، آرای فقهی آیتالله اراکی را نیز در خود داشت. ولی باز هم به دلیل مرجعیت آیتالله بروجردی و لزوم حمایت از مرجعیت مقتدر، خود را در مظان مرجعیت قرار نداده و به فعالیت علمی و آموزشی و خدمات فرهنگی میپرداخت.
با رحلت آیتالله بروجردی، زمینه مرجعیتش بیش از پیش فراهم شد و بهتدریج در میان خواص مقلدانی یافت که با مراجعه حضوری به بیت یا محل تدریس و نمازش، پاسخ شرعی میخواستند و پاسخ میگرفتند. با وجود این همچنان روش پیشین را ادامه داد و دعوی عمومی مرجعیت نداشت. روشی که تا درگذشت امام خمینی(ره) ادامه یافت.
در این زمان جامعه مدرسین حوزه علمیه قم لازم دانستند ایشان را در کنار مرحوم آیتالله سیدمحمدرضا گلپایگانی و آیتالله سید ابوالقاسم خویی بهعنوان مرجع تقلید شیعیان مطرح کنند که با استقبال حوزهها، علما و مؤمنان روبهرو شد و پس از رحلت آیتالله خویی و آیتالله گلپایگانی، مرجعیت عامه و تامه پیدا کرد تا به شیخ الفقها و المجتهدین ملقب شود.
در محراب نماز جمعه
آیتالله اراکی حتی پیش از انقلاب هم نماز جمعه را در قم اقامه میکرد. برای نماز جمعه و خطبههایش همانند یک جلسه درسی مطالعه میکرد تا به درس قرآن، نهجالبلاغه و اخلاق تبدیل شود. درسی که برای شرکتکنندگان باارزش بود و برخی استادان و مشاهیر حوزه هم شرکت در آن را غنیمت میشمردند.
به امام که در ابتدای انقلاب به قم رفته بود، گفت حالا که نظام اسلامی اقتدار دارد، شرایط برای اقامه نماز جمعه در همه کشور مهیاست. امام پذیرفت و رفتهرفته این سنت فراموششده، در سراسر کشور برپا شد. امام در آن جلسه از مرحوم اراکی خواست همچون گذشته به اقامه نماز جمعه در قم ادامه دهد.
او این سنت را تا اواخر عمر و کهولت سن ترک نکرد. میگفت: «من نماز جمعه را واجب تخییری میدانم و از خیلی سالها قبل هم بنا بر حکم خودم اقامه میکردم؛ تا وقتی دیدم برای من پیرمرد اشکال دارد. عذر خواستم که دیگر سالخورده شدهام، اما باید دانست آثار اجتماعی خوبی دارد و از سنتهای ائمه اطهار(ع) است که هر جمعه جمعیتی را جمع کنند و نصایح و مواعظ را به گوش آنان برسانند. آنچه مناسب وقت و زمان عصر است، از مسائل سیاسی و اجتماعی را باید گوشزد کرد».
مأنوس با امام(ره)
آیتالله اراکی انس و الفت زیادی با امام خمینی(ره) داشت. انسی که ۶۰ سال امتداد یافت. خود او درباره چگونگی این آشنایی میگفت: «حضرت آقای خمینی مدتی در اراک بودهاند و در حوزه این شهر تحصیل میکردهاند و حتی منبر هم میرفتهاند؛ ولی در آن ایام با ایشان آشنا نبودم. اما وقتی در قم بودیم، معارفه تامی پیدا کردیم و با هم خیلی مأنوس بودیم. کثیراً اتفاق میافتاد که از منزل تا میدان کهنه قم را دوتایی طی میکردیم و ضمن صحبتها و مباحثهها برمیگشتیم».
درباره امام(ره) معتقد بود: «این مرد متدین است؛ سر تا پا برای دفاع از دین حاضر است. حتی برای کشته شدن هم حاضر بود. وقتی کتاب اسرار هزار ساله را نوشتند، چون مقدسات دینی و شعائر مذهبی را مورد تهاجم قرار داده بود، امام خمینی(ره) بر اساس همان غیرت دینی کتاب کشفالاسرار را در ابطال دیدگاههای او نوشت».
با تبعید امام این دوستی به فراقی ۱۵ ساله مبدل شد، تا اینکه با سفر آیتالله اراکی به عتبات، زمینه ملاقاتشان فراهم شد. این دو در کربلا و در حرم حضرت ابوالفضل(ع) یکدیگر را دیدند و در آغوش فشردند. آیتالله اراکی شروع کرد به گریه و میخواند: «با آل علی هر که درافتاد برافتاد...».
همراه با نهضت
با ورود آیتالله بروجردی به قم، بارها همراه با آیتالله خوانساری مسئله قیام و مبارزه علیه اعمال خلاف شرع پهلوی دوم را با ایشان مطرح میکرد. در جریان مبارزات فداییان اسلام، نظر مساعدی نسبت به آنان داشت و همواره حمایت خود را از حرکت امام خمینی(ره) نیز اعلام میکرد.
همزمان با مخالفت امام(ره) با لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، اعلام موضع کرد و در اطلاعیهای نوشت: «راجع به تصویبنامه مشتمل بر سه مطلب معهود، عدم موافقت آن را با موازین شرع انور و عدم رضایت و نگرانی عمومی مسلمین جهان اعلام میدارد».
او نهضت اسلامی را مشابه نهضت عاشورا و در جهت احیای دین اسلام میدانست و میگفت: «حاج آقا روحالله اگر در روز عاشورا در کربلا حاضر بود، حتماً در صف اول یاران وفادار حضرت سیدالشهدا(ع) قرار میگرفت و به فیض شهادت نائل میآمد».
در اوج نهضت، امام خمینی(ره) را «مجددالاسلام» لقب داد و میگفت: «بنابر آنچه در روایات معصومین(ع) وارد شده است، در رأس هر ۱۰۰ سال، مجدد و احیاگری برای مذهب میآید. من تمام علما را مورد ارزیابی قرار دادم و جز ایشان احیاگری برای اسلام نیافتم. ایشان مجدد دین اسلام در قرن حاضرند».
یک قرن استوار
آیتالله العظمی محمدعلی اراکی سرانجام پس از ۹۹سال در آذر ۱۳۷۳ دار فانی را وداع گفت تا سیل جمعیت را برای مراسم تشییع در تهران و قم گرد هم آورد. رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز مردم عزادار و محزون را در مراسم تشییع همراهی کردند و پیکرش در جوار مرقد مطهر حضرت فاطمه معصومه(س) در کنار قبور مرحوم شیخ عبدالکریم حائری و آقا سید محمد تقی خوانساری به خاک سپرده شد.
در پیام رهبر معظم انقلاب آمده بود: «این عبد مُمتَحَن خدا و عالم زاهد و پارسا و این ذخیره گرانبهای الهی در روزگار ما و این بقیه سَلَفِ صالح و یادگار اساطین علم و عمل و تقوا، از جمله برگزیدگانی بود که عمر طولانی و پربرکتی را بیکمترین خدشه و شائبهای، در طهارت و نزاهت و قداست و معنویت بهسر آورد. راه خدا را با گامی استوار و ارادهای خللناپذیر طی کرد و یک قرن، دل و جان منور و پاکیزه خود را در برابر جلوههای رنگارنگ دنیای فانی، تسلیمناپذیر و تسخیرناپذیر نگاه داشت. در امتحانهای دشواری که در یک زندگی ۱۰۰ ساله و در حوادث بزرگ و کوچک آن در برابر هر کسی قرار میگیرد مانند کوه، استوار و بیتزلزل باقی ماند. هرگز به دنیا و مقام و جلال آن نیندیشید و هرگز احساسات شخصی، ایشان را از شناختن و پیمودن راه خدا باز نداشت...».




نظر شما