در تاریخ اندیشه و رهبری، همواره بلوغ سنی و تجربه زیسته به عنوان شاخصههای اصلی برای تصدی مسئولیتهای کلان شناخته شده است. جامعه بشری به طور طبیعی، برای سپردن سکان هدایت فکری و اجتماعی خود به دنبال چهرههایی میگردد که گذر زمان، آنان را صیقل داده و پخته کرده باشد. اما تاریخ، گاه چهرههایی را به خود میبیند که این معادله را بر هم میزنند و اثبات میکنند که حکمت و شایستگی، موهبتی است که لزوماً در گرو سپیدی موی و کثرت سالیان عمر نیست. این پدیده، در منظومه فکری شیعه، نه یک استثنا، بلکه قاعدهای الهی است که در آن، اتصال به منبع لایزال علم الهی، هرگونه محدودیت سنی و زمانی را بیمعنا میسازد. امامت حضرت جوادالائمه(ع) در سنین کودکی، یکی از برجستهترین مصادیق این حقیقت است که چگونه یک رهبر الهی میتواند در اوج جوانی، جامعهای را در برابر پیچیدهترین شبهات فکری و فشارهای سیاسی راهبری کند.
برای بررسی ابعاد این رهبری منحصربهفرد و واکاوی سیره نهمین پیشوای شیعیان، حضرت امام محمد تقی(ع)، در شب ولادت پربرکت ایشان، با حجتالاسلام دکتر امیر علی حسنلو، کارشناس دینی؛ به گفتوگو نشستهایم.
امامت جوان؛ آزمونی برای جامعه
بحث را از نقطه آغازین این مسئولیت الهی آغاز میکنیم؛ شرایطی که در تاریخ اسلام کمنظیر بود. حجتالاسلام دکتر امیر علی حسنلو در ابتدای این گفتگو، با اشاره به شرایط حساس آغاز امامت امام نهم، توضیح میدهد: امامت حضرت جواد (ع) در سال ۲۰۳ هجری قمری و پس از شهادت پدر بزرگوارشان، امام رضا (ع)، در حالی آغاز شد که ایشان تنها هشت سال داشتند. این مسئله، یعنی تصدی منصب خلافت الهی در سنین کودکی، به خودی خود یک آزمون بزرگ هم برای جامعه شیعه و هم برای دستگاه حاکمه آن زمان بود. دوران ۱۷ ساله امامت ایشان، مصادف با خلافت دو تن از قدرتمندترین خلفای عباسی، یعنی مأمون و معتصم بود؛ خلفایی که هر یک به شیوه خود سعی در مهار و کنترل جریان امامت داشتند. طبیعتاً، کم سن بودن امام باعث شد تا در ابتدا برخی از شیعیان دچار تأمل و شبهه شوند. اما این تردیدها دیری نپایید، چرا که علما، بزرگان و نخبگان شیعه از سراسر جهان اسلام که برای مراسم حج گرد هم آمده بودند، پس از دیدار با امام و مشاهده اقیانوس بیکران علم، فضائل و کرامات ایشان، با یقین کامل به امامت آن حضرت اقرار کردند و غبار شبهه از دلهایشان زدوده شد.

علم الهی در برابر دانش بشری
او میافزاید: مواجهه امام جواد(ع) با چالشهای علمی از دو سو طراحی میشد. از یک طرف، شیعیان و دوستداران ایشان با طرح پرسشهایی میخواستند به علم الهی و جایگاه امامت ایشان یقین پیدا کنند. از سوی دیگر، دستگاه خلافت، بهویژه مأمون که به برگزاری مناظرات علمی شهرت داشت، تلاش میکرد با قرار دادن امام در برابر دانشمندان برجسته آن عصر، ایشان را در پاسخگویی به مسائل پیچیده به چالش بکشد. هدف آنها این بود که با ایجاد کوچکترین لغزشی، جایگاه امامت را در میان مردم تضعیف کنند. اما هر یک از این مناظرات، به صحنهای برای تجلی خیرهکننده علم الهی امام و تثبیت جایگاه ایشان تبدیل شد. مشهورترین این مناظرات، رویارویی با «یحیی بن اکثم»، قاضیالقضات دستگاه عباسی بود. در مجلسی که مأمون و بزرگان بنیعباس حضور داشتند، یحیی پرسید: حکم مُحرِمی که حیوانی را شکار کرده چیست؟ پاسخی که امام دادند، یک پاسخ ساده نبود، بلکه یک تحلیل حقوقی و فقهی عمیق بود که نشان از تسلط کامل ایشان بر تمام ابعاد یک مسئله داشت.
فروپاشی یک پرسش با منطق دقیق
این کارشناس دینی در تشریح این مناظره تاریخی میگوید: امام جواد (ع) در پاسخ، با طرح پرسشهایی دقیق، مسئله را به چندین فرض مختلف تقسیم کردند و از یحیی پرسیدند: «آیا این شکار در محدوده حرم انجام شده یا خارج از آن؟ آیا مُحرِم به حکم شرعی آگاه بوده یا جاهل؟ آیا این عمل عمدی بوده یا از روی خطا؟ آیا مُحرِم، فردی آزاد بوده یا برده؟ آیا بالغ بوده یا نابالغ؟ در مسیر رفتن به مکه شکار کرده یا در هنگام بازگشت؟ آیا صید از پرندگان بوده یا حیوانات دیگر؟ صید کوچک بوده یا بزرگ؟ آیا بر این عمل اصرار دارد یا از کرده خود پشیمان است؟ آیا شکار در شب رخ داده یا در روز؟ و آیا مُحرِم در حال انجام عمره بوده یا حج تمتع؟» با طرح این فروعات دقیق، یحیی بن اکثم چنان مبهوت و درمانده شد که آثار شکست در چهرهاش نمایان گشت و همگان به عجز او پی بردند. سپس امام (ع) برای تکمیل این غلبه علمی، مسئلهای را مطرح کردند که یحیی از پاسخ به آن کاملاً عاجز ماند و در نهایت، خود حضرت پاسخ آن را فرمودند و شگفتی و تحسین مأمون و حاضران را برانگیختند.
فراسوی ظاهر؛ بصیرت درونی امام
حسنلو با اشاره به اینکه علم امام تنها به دانش اکتسابی محدود نبود، اضافه میکند: یکی از ویژگیهای برجسته امامان معصوم (ع)، علم به ضمائر و نیات درونی افراد است که از منبع الهی سرچشمه میگیرد. روایات متعددی در این زمینه از امام جواد (ع) نقل شده است. به عنوان نمونه، محمد بن علی هاشمی نقل میکند که در روز ازدواج امام با امالفضل، به حضور ایشان رسیدم. به دلیل دارویی که شب قبل مصرف کرده بودم، بهشدت تشنه بودم اما از روی حیا، طلب آب نمیکردم. امام نگاهی به من کردند و فرمودند: «به نظر بسیار تشنه میآیی.» عرض کردم بله. حضرت به خدمتکار خود دستور دادند آب بیاورد. در آن لحظه فکری شیطانی به ذهنم خطور کرد که مبادا این آب آلوده باشد. امام که از نیت من آگاه شدند، لبخندی زدند، ظرف آب را از خدمتکار گرفتند، مقداری از آن را نوشیدند و سپس به من دادند. من نیز نوشیدم. این بصیرت و آگاهی از آنچه در قلبها میگذرد، یکی از راههایی بود که امامت ایشان را برای بسیاری از افراد به اثبات میرساند و نشان میداد که ارتباط ایشان با عالمی فراتر از ماده است.
جود و تقوا؛ دو بال یک شخصیت
او در ادامه به بررسی ابعاد اخلاقی شخصیت امام نهم میپردازد و میگوید: مشهورترین القاب آن حضرت، «جواد» به معنای بسیار بخشنده و «تقی» به معنای بسیار باتقوا است. این دو لقب، عصاره سیره اخلاقی و عملی ایشان است. امام در اوج جوانی، نماد کامل پارسایی و در عین حال، اسوه سخاوت و خدمترسانی به مردم بود. این ویژگیها ریشه در تربیتی الهی داشت. امام رضا (ع) در نامهای به فرزندشان توصیه کرده بودند: «ورود و خروج تو از درب بزرگ منزل باشد تا مردم تو را ببینند و برای رفع نیازهایشان به تو مراجعه کنند. همواره با خود طلا و نقره داشته باش و به عموهای خود کمتر از پنجاه دینار عطا مکن. انفاق کن و از فقر و تنگدستی مهراس که قدرت الهی پشتیبان توست.» حضرت جواد (ع) دقیقاً بر اساس همین سیره عمل میکردند و خانه ایشان پناهگاه نیازمندان و گرفتاران بود. گرهگشایی از کار مردم، بخش جداییناپذیر زندگی ایشان بود؛ چنانکه در روایتی آمده مردی از اهالی سجستان که از پرداخت مالیات سنگین به والی شهر خود عاجز بود، در سفر حج به امام پناه آورد. امام(ع) نامهای کوتاه برای آن والی نوشتند با این مضمون: «حامل نامه ادعا میکند شما عقیدهای نیکو (نسبت به اهل بیت) دارید، پس به او نیکی کن.» به برکت همین نامه کوتاه، والی نه تنها تمام بدهی آن مرد را بخشید، بلکه کمک قابل توجهی نیز به او کرد.
تجلی قدرت الهی در کرامات
این کارشناس دینی به بُعد دیگری از شخصیت امام اشاره کرده و میافزاید: در کنار فضائل علمی و اخلاقی، کرامات و معجزات متعددی از امام جواد (ع) به ثبت رسیده که نشان از قدرت ولایت الهی ایشان دارد. یکی از این کرامات مشهور، ماجرای درخت سدر در مسجد کوفه است. هنگامی که امام از بغداد به مدینه بازمیگشتند، هنگام غروب به کوفه رسیدند. در صحن مسجد، درخت سدری خشک و بیثمر وجود داشت. حضرت در پای آن درخت وضو گرفتند و نماز مغرب را اقامه کردند. پس از نماز، مردم با شگفتی دیدند که آن درخت خشک، سرسبز شده و میوههایی شیرین و بدون هسته به بار آورده است. این وقایع، ایمان مردم را تقویت میکرد و حقانیت جایگاه امامت را به شکلی ملموس به نمایش میگذاشت. همچنین در روایتی دیگر، حسین مکاری نقل میکند که در بغداد، امام را در نهایت جلالت و شکوه در دربار خلیفه دیدم و با خود گفتم با این همه امکانات، دیگر به مدینه باز نخواهند گشت. به محض خطور این فکر در ذهن من، رنگ چهره امام تغییر کرد و فرمودند: «ای حسین! نان جو با نمک در حرم رسول خدا (ص) نزد من از تمام آنچه در اینجا مشاهده میکنی، بهتر است.»
حسنلو در پایان خاطرنشان میکند: زندگی کوتاه اما پربار امام جواد(ع) یک پیام روشن برای تمام اعصار دارد: رهبری الهی و حجیت، وابسته به سن و سال نیست، بلکه به اتصال با منبع علم و عصمت الهی بستگی دارد. ایشان در ۱۷ سال امامت خود، نهتنها جامعه شیعه را در برابر امواج سهمگین شبهات و فشارهای سیاسی حفظ کردند، بلکه میراثی گرانبها از علم، اخلاق، سخاوت و معنویت را برای تاریخ به یادگار گذاشتند. سیره ایشان گواهی است بر اینکه چگونه یک جوان میتواند در جایگاه رفیع امامت، چراغ هدایت جامعهای بزرگ باشد و راه را برای نسلهای آینده روشن سازد.





نظر شما