تحولات منطقه

۱۹ آبان ۱۳۹۴ - ۰۸:۵۱
کد خبر: ۳۲۱۵۲۹

قدس آنلاین-فیاض:عکاس نام آشنای مشهدی در عین سواد بصری، نویسنده حاذق و ماهری است

هفت فرزند در سرای پلاک هفت!
زمان مطالعه: ۱ دقیقه

بنابر گزارش قدس آنلاین؛ تبحر «حمید سلطان آبادیان» را علاوه بر هنر عکاسی اش -که وی را تبدیل به چهره بین المللی کرده است- در حوزه نویسندگی نیز می توان در روزنوشت هایی که عمدتا تحت عنوان «خاطرات سفر با دوچرخه» و بر اساس سفر عکاسانه در جاده ابریشم، در صفحات مجازی اش درج می شود؛ دید و از خوانش مطالب اش لذت برد. در عین حال پیوند ناگسستنی و توامان این هنرمند با سنت(خاطره نویسی نوستالژیک ایام کودکی) و مدرنیته(جهان عکاسی)، سبب شده تا همزیستی جالبی از وی در این دو مقوله را شاهد باشیم. به هر سوی وی در آخرین خاطره نوشتی که بر صفحات فیس بوکی اش جاری شد با قلمی روان، مخاطب را به فضای ساده، صمیمی و نوستالژیک دهه های نه چندان دور و به دوران کودکی و نوجوانی اش می برد. سالیان نه چندان دوری که در آن خبری از «قهر با مهرورزی» نبود! قهر با مهرورزی، صفا و صمیمیت که حالا با گسترش روزافزون شبکه های مجازی، اجتماعی و موبایلی می رود تا کانون گرم خانواده ها را درهم شکند و چه بسا در هم شکسته باشد.

هفت فرزند در سرای پلاک 7 کوچه!

« آن سال‌‌های دور خانواده ی «تک فرزند» خیلی کم بود. فرزند کمتر برای زندگی بهتر معنی نداشت. ما هفت بچه بودیم. پلاک خانه‌مان هم هفت بود!. حالا نمی‌دانم این جریان روی تعداد ما تاثیر گذار بود یا نه!. سفره که پهن می شد؛ مثل آهن ربا هرکداممان را از یک جایی می‌کشاند به دور خودش. یکی از توی کوچه و از بازی فوتبالش دل می‌کند و یکی از اتاقش که روی بام بود!. یکی از اتاقش در زیرزمین می‌‌‌آمد و یکی هم از توی آشپزخانه!. یکی هم از توی گهواره چاردست و پا می‌کرد و خودش را به جوار سفره می‌رساند!. حالا محتویاتِ سفره خودش ماجرایی بود. من کدو دوست نداشتم، خواهرم ماکارونی، آن یکی از بوی پیاز بدش می‌آمد و داداشِ دیگر آش نمی‌خورد. بابا ( روحش شاد ) چشم غره می‌رفت و مامان از درون سینی، غذاهای ویژه هرکسی را جلویش می‌گذاشت. سفره روی زمین پهن می شد و از میز و صندلی خبری نبود. همه چهارزانو روی زمین و چفت در چفت(می نشستند). آبگوشت که داشتیم مامان ظرف گوشت را جلوی بابا می‌گذاشت و بابا گوشت را از استخوان جدا می‌کرد و با دقت ویژه ای گوشت را می‌کوبید. گوشت‌کوبِ بعد از گوشت‌کوبیدن به ته‌تغاری ( یک دوره من بودم ) می‌رسید!. نمی‌دانم چرا همان اندک گوشت‌های چسبیده به گوشت‌کوب از گوشت‌کوبیده های توی ظرف همیشه خوش‌مزه تر بود!

توزیعِ ته‌دیگ ( سیب زمینی برشته یا ته دیگ زعفرانی ) بین هفت نفر هم خودش داستانی داشت! کافی بود ظرف ته‌دیگ وارد سفره شود!. اول از همه داداش بزرگ‌ها محتویاتش را به صورت دست‌چین غارت می‌کردند و بعد باقی‌مانده که چیزی جز سیب‌زمینی های تکه‌پاره و بدون هویت نبود می‌رسید به ما!. البته مامان، معمولا یک ته‌دیگ ویژه برای ته‌تغاری‌ها نگه می‌داشت. ته‌دیگمان را هم می‌گذاشتیم بعد از غذا بخوریم. اینطوری طعم خوشش بیشتر در کاممان می‌ماند! نون همیشه پای ثابت غذاها بود!. اگر پلو یا دمی یا هر چیزی رو با نون نمی‌خوردیم مطمئنا؛ هم سیر نمی‌شدیم؛ هم متهم می شدیم به اینکه بیرون چیزی خورده ایم!. نون هم یا سنگک بود یا بربری، آن هم برشته وتازه. فقط دورِ سفره بود که غیبتِ یک‌نفر کاملا محسوس بود! بابا می‌پرسید :فلانی کجاست؟ بعد مامان معمولا علتِ موجهی رو بیان می‌کرد در حالیکه در بیشتر اوقات، علتِ غیبت هم موجه نبود!. یا یکی قهر کرده بود یا خواب بود و یا بلاخره یک کاری کرده بود که باید از چشم بابا دور می‌ماند. اما مامان همیشه سپر بلای بچه‌ها بود.

شب‌ها شام « حاضری » می‌خوردیم. حاضری، همان غذایی بود که از ظهر باقی مانده بود. گاهی وقت‌ها هم دَمی داشتیم. انواع دمی‌ها، دمی ماش یا عدس، رشته‌پلو، زیره پلو، کوکوسبزی، اشکنه کشک یا اشکنه تخم مرغ، اما بیشتر اوقات همان « حاضری» حاضر بود.

جمعه‌ها روزِ خورش قیمه و قورمه سبزی بود و عطرِ پلوی دم‌شده درخانه می‌پیچید. رادیو هم همیشه روشن و قصه ی ظهر جمعه به راه بود. بابا یک چایی قبل از ناهار می‌خورد و یک‌ چایی هم بعد از آن. آن موقع‌ها کسی نمی‌گفت چای بعد از غذا ضرر دارد یا مثلا دوغ و ماست بعد از غذا نخورید یا فلان و بهمان. هیچ چیزی ضرر نداشت!. تازه چرتِ بعد از ناهار هم واجب بود. آن‌هم توی اتاقی که آفتابِ کم رمق عصرانه نرم نرمک از لای کرکره‌هایش می‌آمد داخل. سفره میعاد‌گاه خانواده بود. نشستن روی زمین سنت و ادب بود و نان جایگاه ویژه و احترام داشت. بالای سفره مخصوص بابا بود و همه تا پایان ناهار دور سفره جمع بودند. این رسمِ ایرانی بود.

یادش بخیر...»

 

برچسب‌ها

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha