۱۶ مهر ۱۳۹۹ - ۱۲:۵۶
کد خبر: 722948

یادداشت/

۲ دهه حضور آمریکا در افغانستان و بازگشت به نقطه صفر

میراحمد رضا مشرف / کارشناس مسائل افغانستان

نوزده سال پیش در چنین روزی (هفتم اکتبر) آمریکا و متحدانش در شرایطی حمله به افغانستان را آغاز کردند که کمتر از یک ماه از وقوع حادثه یازدهم سپتامبر سپری شده بود. افغانستان هدف حمله قرار گرفت؛ چرا که مظنونان اصلی این حادثه از منظر آمریکایی‌ها یعنی بن لادن و سازمان القاعده، در آن جا پناه گرفته بودند و طالبان نیز حاضر به راندن این مظنونان از خود نبودند.

قدس آنلاین: نوزده سال پیش در چنین روزی (هفتم اکتبر) آمریکا و متحدانش در شرایطی حمله به افغانستان را آغاز کردند که کمتر از یک ماه از وقوع حادثه یازدهم سپتامبر سپری شده بود. افغانستان هدف حمله قرار گرفت؛ چرا که مظنونان اصلی این حادثه از منظر آمریکایی‌ها یعنی بن لادن و سازمان القاعده، در آن جا پناه گرفته بودند و طالبان نیز حاضر به راندن این مظنونان از خود نبودند. بدین ترتیب نخستین و ابتدایی‌ترین هدف حمله به افغانستان گرفتن انتقام حادثه یازدهم سپتامبر از بن لادن، القاعده و طالبان بود که به سرعت و با کمترین هزینه ممکن و در همراهی با نیروهای مخالف طالبان در داخل این کشور محقق شد. اما نکته مهم این است که این حمله صرفاً هدف انتقام‌جویی را دنبال نمی‌کرد. در واقع افغانستان بخشی از رویکرد و راهبرد جدید جهانی ایالات متحده پس از یازدهم سپتامبر بود که در قالب مبارزه جهانی با تروریسم تعریف می‌شد. به نظر می‌رسد که حادثه یازدهم سپتامبر فرصتی برای آمریکایی‌ها فراهم کرد تا به سرگردانی استراتژیک و ایدئولوژیک پس از فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد خاتمه دهند. افغانستان نخستین گام و عراق گام دوم راهبرد مبارزه با تروریسم را شکل دادند. اما نکته مهم این بود که این استراتژی صرفاً به جنگ و مبارزه محدود نمی‌شد و می‌خواست رسالت ملت سازی و دولت سازی برای کشورهای جهان را نیز بر دوش بکشد. در واقع رئیس جمهور بوش قصد داشت تا نظریه پایان تاریخ فوکویاما و سلطه نهایی نظام لیبرال دموکراسی را جامه عمل بپوشاند و افغانستان تحت سلطه آمریکا می‌توانست بهترین و مستعدترین سرزمین برای اجرایی شدن این نظریه باشد. برگزاری نشست بن، بازگشت تکنوکرات‌های غرب نشین به قدرت، تصویب قانون اساسی با برخی مفاد سفارشی از سوی غرب و تأکید بر اجرای نظام دموکراسی و سیستم انتخاباتی، آن هم بدون در نظر گرفتن شرایط داخلی سیاسی و امنیتی افغانستان و سرانجام سرازیر ساختن سرمایه‌های مالی هنگفت و بی‌حساب و کتاب به نظام اداری و مالی آشفته این کشور؛ بخش‌های عمده‌ای از همین برنامه دولت سازی محسوب می‌شد. البته این برنامه خلأ های آشکاری هم داشت که کم توجهی به ایجاد ارتش و نیروهای امنیت ملی قوی مهم‌ترین آن بود. این مسئله این ذهنیت را به‌وجود آورد که آمریکایی‌ها به دنبال یک ملت سازی وابسته به حمایت نظامی خودشان هستند؛ یعنی همان سیستمی که برای ژاپن و آلمان پس از جنگ جهانی دوم به‌کار گرفتند.          

اما جدا از بحث انتقام‌گیری و همچنین راهبرد مبارزه با تروریسم و در کنار آن دولت سازی، اصرار ایالات متحده بر امضای پیمان امنیتی و استراتژیکی با کابل مشخص کرد که آن‌ها اهداف بلند مدت دیگری را هم دنبال می‌کنند. حضور دائمی در منطقه و استفاده از پایگاه‌های افغانستان برای مهار کشورهایی چون روسیه، چین و ایران اهداف و سیاست‌هایی بودند که به تدریج زمینه بی اعتمادی و بد بینی همسایگان نسبت به اقدام‌های آمریکا و متحدانش را نیز فراهم کرد.                                                                         

اما اکنون و پس از گذشت نزدیک به دو دهه از حضور آمریکا در افغانستان، به نظر می‌رسد که یک یک این اهداف رو به نابودی و فروپاشی قرار دارند. با روی کار آمدن ترامپ و طرح شعار اول آمریکا، حضور بلند مدت نیروهای ایالات متحده و داشتن پایگاه نظامی در افغانستان موضوعیت خود را از دست داده و پیمان امنیتی کابل – واشنگتن به راحتی قربانی توافق آمریکا و طالبان می‌شود. فرایند دولت سازی و ملت سازی نیز پس از دو دهه اصرار و پافشاری، به حال خود رها شده و طرح مارشال افغانستان و رؤیای سوئیس آسیای میانه در معامله با طالبان به دست فراموشی سپرده شده است. در رابطه با مبارزه با تروریسم هم باید پذیرفت که پس از مذاکرات آمریکا و طالبان و توافقات میان آن‌ها، مفهوم تروریسم و تروریست عملاً استحاله شده و معلوم نیست که در افغانستان این مفاهیم به چه کسانی اطلاق می‌شود. در واقع همان کسانی که سال‌ها در گوانتانامو زندانی بوده و لقب جنایتکاران خطرناک تروریستی  را یدک می‌کشیدند، اکنون با آمریکا و متحدانش عکس یادگاری می‌گیرند.                                                                                   

با این حال در میان تمام اهدافی که آمریکایی‌ها در افغانستان دنبال می‌کردند، آن‌ها فعلاً تنها به یک هدف دل خوش کرده‌اند؛ انتقام از اسامه بن لادن و القاعده و تضمین بی‌پایه و سست طالبان برای قطع روابط با این گروه. اگر آمرکایی‌ها صرفاً به دنبال چنین اهدافی بودند، نیازی به لشکرکشی گسترده و این حضور طولانی و  بسیار پر هزینه نداشتند؛ چرا که این کار در همان ابتدا و به کمک مخالفان طالبان به راحتی انجام شده بود.                    

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.