تاریخ اسلام را که مرور می‌کنی، پُر است از حکایت‌ها و روایت‌های حکمت‌آموز. اینجاست که می‌فهمی، هر چقدر هم از ایمانت مطمئن باشی، هر قدر که در کارنامه و سابقه‌ات نقاط درخشان و قابل افتخار وجود داشته باشد، باز هم باید حواست را جمع کنی؛ چون برای لغزیدن و بر باد دادن همه آنچه جمع کرده‌ای، یک لحظه کافی است!

بهای سنگین دنیادوستی

در ایام سوگواری دهه آخر صفر و نزدیک شدن به سالروز شهادت مظلومانه امام حسن مجتبی(ع)، می‌توان یکی از این عبرت‌های تاریخی را یادآوری و مرور کرد؛ داستان زندگی مردی که سرنوشت او، عبرتی برای آیندگان شد و خیانتش به امام(ع)، همچون لکه ننگی بر پیشانی وی، تا پایان عمر باقی ماند.

فرماندهی که خیانت کرد

عبیدالله بن عباس، برادر کوچک‌تر عبدالله بن عباس است؛ همان محدث معروفی که لابد نامش را بارها شنیده‌اید. پدر آن‌ها عباس بن عبدالمطلب، عموی پیامبرخدا(ص) بود و خلفای عباسی که پس از امویان به قدرت رسیدند هم، از نسل عباس بن عبدالمطلب بودند. عبیدالله دوران حیات پیامبرخدا(ص) را درک کرد و برخی او را از اصحاب می‌دانند. هنگامی که امیرمؤمنان(ع) به خلافت رسید، عبدالله و برادرش عبیدالله را به عنوان کارگزاران حکومتی برگزید. عبیدالله در ابتدای کار، از سوی امام علی(ع) به عنوان امیرالحاج انتخاب شد؛ یعنی اداره کننده برنامه‌های مناسک حج واجب. عبیدالله در چنین سمتی، با نماینده معاویه در مکه درگیر شد و حتی کار به جایی رسید که احتمال جنگ وجود داشت؛ اما با پادرمیانی بزرگان، کار به مصالحه کشید. عبیدالله مدتی بعد از سوی امیرمؤمنان(ع) ، فرماندار یمن شد. در همین سمت بود که با هجوم «بُسر بن ارطاة» فرمانده سفاک و خونریز معاویه روبه‌رو شد. عبیدالله از معرکه نبرد با بُسر گریخت و شخصی به نام عبدالرحمن بن عبدالمدان حارثی را جانشین خود کرد؛ اما او نتوانست در برابر لشکر خونریز بُسر کاری از پیش ببرد و خود و پسرش در این جنگ کشته شدند.

 لشکر اُموی دست به غارت یمن زد و افزون بر آن، بُسر شخصاً دو فرزند خردسال عبیدالله بن عباس را کشت و با نزدیک شدن سپاه امیرمؤمنان(ع)، از یمن گریخت.

واقعه کشته شدن دو طفل عبیدالله در این نبرد، سبب شده بود تا تردیدی در دشمنی وی با آل‌امیه و معاویه وجود نداشته باشد؛ اما زمانی که امام علی(ع) به شهادت رسید و خلافت امام حسن(ع) آغاز شد، وضع به طرز عجیبی تغییر کرد.

امام مجتبی(ع) با تلاش فراوان، لشکری ۱۲ هزار نفری را برای نبرد با شامیان مهیا کرد و فرماندهی آن را به عبیدالله بن عباس سپرد و قیس بن سعد را جانشین وی قرار داد.

معاویه ابتدا سعی کرد قیس را که مردی جنگاور و شجاع بود با رشوه یک میلیون درهمی فریب دهد؛ اما قیس پاسخ منفی داد. معاویه این پیشنهاد را برای عبیدالله بن عباس فرستاد و در کمال شگفتی، او نه تنها پذیرفت که به امام مجتبی(ع) خیانت کند و به معاویه بپیوندد، بلکه ۸ هزار نفر از لشکریان امام(ع) را هم که تحت فرمانش بودند، با خود به سوی لشکر شام برد تا سپاه امام حسن(ع)، با ۴ هزار نفر، در اقلیت قرار بگیرد. پیوستن عبیدالله بن عباس به معاویه، تأثیر بسیار بدی بر سپاه کوفه گذاشت و عملاً ورود به جهاد را برای امام(ع) غیرممکن کرد.

برخی از مورخان این کار را از دلایل اصلی پذیرش صلح از سوی امام مجتبی(ع) می‌دانند.

 عبیدالله پس از این ماجرا راهی مدینه شد و تا پایان عمر در این شهر ساکن بود. منابع تاریخی درباره اینکه عبیدالله چگونه می‌توانست هر روز با خاندان پیامبر(ص) چهره به چهره شود و چگونه قادر بود این ننگ را در آن محیط تحمل کند، سکوت کرده‌اند. عبیدالله، طبق یک روایت در سال ۵۸ قمری و طبق گزارشی دیگر، در سال ۷۸ قمری درگذشت.

اگر تاریخ دوم را به عنوان زمان درگذشت وی بپذیریم، باید بگوییم که او در دوران زندگی خود، شاهد شهادت مظلومانه امام مجتبی(ع) و سیدالشهدا(ع) بود، اما در هیچ موردی، از عبیدالله بن عباس سخنی مبنی بر اعتراض یا هر واکنش دیگری نقل نشده‌است.

چرا چنین شد؟

خیانت عبیدالله حتی با رسوم عرب هم سازگار نیست؛ چراکه اعراب معمولاً در مورد خاندان خود، تعصب داشتند و از آن‌ها حمایت می‌کردند؛ چنان‌که عموم بنی‌هاشم، حتی آن‌ها که در کسوت مسلمانی نبودند، از پیامبرخدا(ص) حمایت کردند و در این بین، تنها ابولهب بود که چنین رفتاری از خود بروز نداد.

آیا عبیدالله هم مانند عمویش ابولهب بود؟ قاعدتاً جواب ما به این سؤال منفی است؛ عبیدالله شهادتین بر زبان رانده و در کنار امیرمؤمنان(ع) مجاهدت‌هایی هم کرده بود و با عمویش ابولهب که از پایه با اسلام و مسلمانی دشمنی می‌ورزید، فرق داشت. به نظر می‌رسد آنچه عبیدالله را به این دام هولناک کشاند و حاضر شد نه فقط با دشمنان مولایش، بلکه با قاتلان دو طفل خردسالش همنشین و هم‌سفره شود، ریشه در راحت‌طلبی و فراری بودن او از زهد داشته باشد.

 «ابن‌واضح یعقوبی» مورخ نامدار مسلمان، در «تاریخ یعقوبی» به این نکته اشاره می‌کند که عبیدالله مردی مرفه و راحت‌طلب بود و نمی‌خواست این راحتی را با چیز دیگری معاوضه کند. زهد امام مجتبی(ع)، برای کسی که راحت‌طلب بود و با دنیا رابطه خوبی داشت، چندان قابل پذیرش نبود و همین مسئله سبب شد که دست به چنین اقدامی بزند و حتی خون فرزندانش را نادیده بگیرد.

نباید از یاد ببریم که عبیدالله بن عباس، نه نخستین نمونه تاریخی از این قبیل است و نه آخرینِ آن؛ همه ما و به ویژه آن‌ها که مقام و موقعیتی دارند، باید حواسشان به دنیا و فریب‌هایش باشد که امام علی(ع) فرمود: «حُبُّ الدُّنْیا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَة».

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.