انتشار خبر و فیلم قتل یک مادر ۱۷ ساله توسط همسرش و بریده شدن سر و چرخاندن آن در یکی از خیابان‌های اهواز بازخوردهای زیادی را در فضای مجازی داشت. رسانه‌های فارسی زبان و ضد دینی نیز روی این موج سوار شدند و این حادثه دلخراش را«غیرت دینی» جا زدند.

گناه قاتل اهوازی فقط به گردن خودش نیست/ در اسلام چنین غیرتی وجود ندارد!

حادثه دلخراش اهواز و قتل مادر ۱۷ ساله اهوازی  در دو روز گذشته فضای ذهنی بسیاری از دختران و مادران ایرانی را به هم ریخته‌است و در کنار این به هم ریختگی با تولید یکسره محتواهای فارسی از سوی رسانه‌های مختلف مبنی بر تقبیح «غیرت دینی» و «اسلام هراسی» و «اسلام ستیزی» مواجه هستند. رسانه‌هایی که از این آب گل آلود این ماهی را گرفته‌اند که این قتل فجیع از روی غیرت دینی و اسلامی قاتل بوده‌است و این خشونت از اسلام نشات می‌گیرد. به گونه‌ای که انگار مجوز چنین فاجعه‌ای را دین صادر کرده‌است! این نوع عکس جلوه دادن دین و غیرت دینی که این روزها فرصت مناسبی برای دین ستیزان است تا محتواهای مشئمز ذهنی‌شان را در روزهای حساس بیرون بریزند.

به این بهانه با حجت‌الاسلام «علی سرلک» فعال فرهنگی مدرس حوزه و دانشگاه، عضو هیئت علمی دانشگاه هنر و مشاور گفتگو کردیم.

هربار که حادثه‌های این چنینی به وجود می‌آید و بحث قتل‌های ناموسی مطرح می‌شود واژه «غیرت» و «غیرت دینی» محل بحث قرار می‌گیرد. کلا واژه غیرت به چه معناست و چه مفهومی دارد؟

اساس غیرت دینی برای حفظ کیان خانواده است. برای این است که زن و مرد برای تعهد، صفا، وفا، عفو و گذشت کنار هم قرار بگیرند و بتوانند یک بنیادی که به تعبیر روایات ما محبوب‌ترین بنیاد است را شکل بدهند. غیرت به معنای نفی غیر از حریم خانواده با تأکید بر محبت و گذشت است.

در روایات ما هست دو سوم از زندگی با تغافل است. تغافل یعنی به قول معروف از این گوش بشنوی از آن گوش در کنی!  یعنی نادیده گرفتن عمدی. تا چه رسد به اینکه گاهی بر اساس ظن و گمان و سوءظن کسی بخواهد تصمیم بگیرد که به تصریح قرآن حرام است. اجتنبوا کثیرا من الظن. قرآن می‌فرماید فراوان از بدگمانی بپرهیزید. اصلاً دین با حسن ظن تعریف می‌شود. مخصوصاً در محیط خانواده.

مرحوم حضرت امام (ره) در تحریرالوسیله فتوا دادند که اگر خانم خطایی کرد و عذرخواهی کرد، بر مرد واجب شرعی است که بپذیرد و نادیده بگیرد. اینجا خطا به معنی وسیع کلمه، یعنی هر خطایی است. اساساً فضای زندگی را قرآن براساس مودت و رحمت تعریف می‌کند. در همه ادیان انسان‌ها می‌توانند از دین خودشان با یک جمود فکری، با یک نوعی اخباری‌گری به قول قدیمی‌ها، سوءاستفاده کنند و بهترین احکام را به بدترین شکل ممکن اجرا کنند. در قرآن می‌فرماید خود قرآن برای رحمت است. و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمه.

همین قرآنی که شفا و رحمت است برای ظالمین و کسانی که با قرآن نسبت غلطی برقرار می‌کنند، باعث خسارت و بیچارگی است. و لایزید الظالمین الا خسارا. پس دین ما نگاهش به خانواده، همسرداری و فرصت تربیتی که در محیط خانواده برای رشد انسان‌ها وجود دارد، روشن است. رفتارهای غلط به اسم تعصب، غیرت‌ورزی و... این‌ها قطعاً منشأ شیطان دارد. در تصریح قرآن هست که شیطان اراده کرده است که بین شما دشمنی و کینه ایجاد کند و این دشمنی و کینه را از خانواده آغاز کرده و به همین خاطر در بحث جدایی زن و شوهر که طلاق نام دارد، مغبوض‌ترین حلال است. یعنی مورد بغض‌ترین حلال، کار زن و شوهری است که بخواهند پیوند زناشویی‌شان را به پایان ببرند و بخواهند از هم فاصله بگیرند و بخواهند دیگر زن و شوهریشان را تمام کنند.

به هرحال اصول و محکمات و یقینیات ما راجع به خانواده، کیان خانواده و حفظ خانواده روشن است. پاره‌ای از رفتارهای جاهلانه و رفتارهای شیطانی را به هیچ وجه نباید به حساب معارف دینی گذاشت. زیرا هم سیره اهل بیت (ع) روشن است، هم سبک زندگی علما و بزرگان ما در خانواده‌داری روشن است و هم مؤمنین فهمیده و عاقل شیوه زندگیشان روشن است. این اصول و محکمات را نباید خدای ناکرده به واسطه برخی رفتارهای جاهلانه به واقع سوءبرداشت قرار داد. و الان هم که در دنیا بحث اسلام‌ستیزی و اسلام‌هراسی در طرح صهیونیزم جهانی است و آن‌ها اساس ماجرا را بلدند که چگونه وارونه نشان بدهند، چگونه نسبت‌ها را غلط یا دروغین نشان بدهند و این‌طور رفتارهای غلط را به دین و اسلام نسبت بدهند. یی‌دقتی در این مسئله می‌تواند خسارت‌بار باشد.

به هرحال حوادث تلخ، شکننده و غیرقابل هضم آنقدر می‌تواند ابعاد روانی، ابعاد عاطفی، ابعاد حتی اعتقادی و ایمانی‌اش ویرانگر باشد که باید به خدا پناه برد و از امام زمان (عج) استمداد کرد و استغاثه در محضر ایشان کرد تا دل‌هایی که به خاطر نداشتن باورهای روشن متزلزل و مردد می‌شوند، این دل‌ها را برگردانند. البته معنای این حرف این نیست که دستگاه‌های ذی‌ربط و مسئولین فرهنگی وظایفشان را نباید درست و دقیق انجام دهند.

برای برخی سوال است درصدر اسلام و زمان حضور اهل بیت (ع)، روایاتی وجود دارد که ماجراهای مشابهی اشاره کند؟ برخورد اهل بیت در این مواقع چطور بوده‌است؟


آنچه که الان در خاطر دارم این است که اهل بیت (ع) حتی با کسانی که می‌آمدند و به فعل حرامشان اعتراف می‌کردند، با آن‌ها به مماشات برخورد می‌کردند و به آن‌ها می‌گفتند تو اشتباه کردی. مثلاً همین فعل حرام رابطه نامشروع! طرف می‌آمد و اعتراف می‌کرد، حضرت می‌فرمود نه لابد خواب دیده‌ای، لابد حواست نبوده و... یا حتی در بعضی از نقل‌ها هست که پیامبر(ص) نشسته بودند و کسی آمد خبر داد که در فلان خانه، فلان زن و مرد نامحرم حضور دارند و اشاره کرد که ممکن است مشغول گناه باشند.

پیامبر، امیرالمومنین (ع) را فرستادند تا بررسی کنند. نقل است که امیرالمومنین نزدیک آن خانه که شدند، صدا بلند کردند و چشمشان را بستند و دست به دیوار می‌کشیدند و می‌گفتند کسی در این خانه هست؟ و به قدری معطل کردند که هرکس هم در خانه بود از آن‌جا رفت. بعد از چند دقیقه که امیرالمومنین معطل کردند و صدایشان را بلند کردند که اگر کسی هم هست متوجه شود، وارد شدند و طبیعتاً هرکس هم در خانه بود، رفته بود. بعد برگشتند و به پیامبر گفتند من کسی را ندیدم.

خلاصه این تغافل و این نادیده گرفتن یک سیره مستمره است. اصلاً شما از جنس اثبات حکم هم در مسائل روابط نامشروع که ببینید، تقریباً اثبات حکمش ناممکن است! این که چهار شاهد عادل، شاهد چنین اتفاقاتی باشند. این حکم بیشتر به نظر می‌رسد برای پیشگیری است. حکم سنگین اجرای حد هم بیشتر بنظر می‌رسد برای پیشگیری است.

یعنی برای این است که قبحش برایشان شدید شود و در غلبه بر هوس و کشش‌های شدید جنسی، بدانند چنین حکمی هم وجود دارد.

ولی خب واقعاً اثبات شدنش در این دوره و زمانه که همه چیز آشکار است و همه جا دوربین هست و گوشی در دست همه هست، اثباتش ناممکن است؛ چه رسد به اینکه چهار شاهد عادل بیایند و شهادت بدهند. اصلاً مگر کسی که عادل است می‌تواند آن‌جا بایستد و هیچ کاری نکند و نهی از منکر نکند؟ اساساً آن چیزی که درباره این مسائل گفته شده بیشتر به جنبه پیشگیری می‌پردازد و سنگین کردن هزینه روانی تا کسی مرتکب به چنین عملی نشود.

رخی این تصور را دارند که اگر خدای نکرده متوجه ارتباط غیر شرعی توسط همسرشان شدند و چنین واکنشی نشان ندهند بی‌غیرتی کرده‌اند. به خصوص زمانی که خدای ناکرده برخی از اطرافیان نیز از این موضوع با خبر شوند. به طور کلی یک فشار اجتماعی را تحمل می‌کنند که هرلحظه منتظر واکنش آن‌هاست و اگر واکنش ندهند انگار در آن جرم شریک هستتند. در این باره نظر شما چیست؟

من در مراجعینم در دفتر مشاوره، داشتم کسانی را که مبتلا به این اتفاق بودند. بزرگ‌ترین توصیه این است که اولاً خود آن شخص توبه کند، ثانیاً ما هم به بازگشت او به جامعه کمک کنیم. اصلاً غیر از این وظیفه‌ای ما نداریم. بله، اگر یک موقع ما قاضی بودیم و در مقام قضاوت با چهار شاهد عادل ثابت شد، آن موقع متناسب با شرایط باید حکم کنیم.

کسی که در این موقعیت قرار دارد باید با مشاوره، با استمداد از کسانی که تخصص این کار را دارند، باید زمینه برگشت همسرش به خانواده را فراهم کند و تلاش خودش را بکند. و البته معدود کسانی هم هستند که با وجود جلسات مشاوره متعدد، به لحاظ روانی دیگر امکان ادامه زندگی مشترکشان را ندارند. خب این‌جا چه بسا جای این باشد که خیلی محترمانه، خیلی مستور و بدون آبروریزی از هم جدا شوند. ولی ۹۰ درصد از موارد امکان بازگشت وجود دارد. من خودم مواردی را طرح مشاوره بودم که برگشتند و زندگیشان پس از مدتی درست شده است. ولی می‌خواهم بگویم اگر کسی دچار این مسئله شد، باید سراغ مشاوره برود. مخصوصاً خانم‌ها که خیلی احساسی و خیلی حساس با مسئله برخورد می‌کنند، باید حتماً از مشاور کمک بگیرند. با دادن زمان و صبوری و گاهی تقویت برخی مهارت‌ها و... حتماً درمانش وجود دارد. اما اگر هم درمان نشد، آن‌جا باز راه آبروریزی و راه هتک حرمت‌های عمومی و این مسائل باز نیست.

باید بگوییم کسانی که در مرز این اتفاق قرار می‌گیرند، درواقع به رفتارهای جنون‌آمیز نزدیک می‌شوند. مثل همین اتفاق بریدن سر خانم در اهواز یا خانه را با خانم آتش زدن! این‌ها اصلاً رفتارهای متعادلی نیست. مواردی که این‌گونه هستند، چه بسا بتوانند با مشاوره‌ها و این‌ها مسئله را درونی حل کنند و شاید چاره‌شان مهاجرت از آن منطقه و محیط باشد. هیچ اشکالی هم ندارد.

ولی رفتارهای جنون‌آمیز که ممکن است در اثر اوج عصبانیت‌ها و عصبیت‌های فردی، قومی، محیطی  و عمومی شکل بگیرند، کسانی که باعث به‌وجود آمدن چنین رفتارهای جنون‌آمیزی می‌شوند، در چنین جرم‌هایی عندالله شریک هستند. گاهی خود زن و شوهر در این مسائل کنار آمده‌اند ولی چون دیگران متوجه شده‌اند و با طعنه و نگاه‌های سنگینشان و برخوردهای تلخ و سردشان دست برنمی‌دارند، باعث می‌شوند که گاهی اوقات طرف تعادل خودش را از دست بدهد و دست به کار خشونت‌باری بزند. لذا کسانی که زمینه‌های روانی چنین اقداماتی را فراهم می‌کنند هم شریک جرم هستند. قرآن می‌فرماید ما هم کارها را می‌نویسیم و هم آثار کارها را. یعنی کسی که سوءظن به همسرش پیدا کرده، اگر چه چاقو دست او ست اما بازوان خیلی از آدم‌ها پشت این چاقو فعال بوده و این آدم را وادار کرده که این کار جنون‌آمیز را انجام دهد.

وظیفه حاکمیت را شما چه می‌دانید؟ الان خبر رسیده که خانواده مقتول رضایت داده‌اند. اگر رضایت داده باشند، فقط به حبس محکوم می‌شود!

اولاً مهم‌ترین کار حاکمیت پیشگیری از وقوع جرم است. در درجه اول و طبق قانون اساسی از وظایف قوه قضاییه پیشگیری از جرم است. البته این یک وظیفه بین دستگاهی به مدیریت قوه قضاییه است که از بخش‌های اقتصادی تا فرهنگی همه مسئول‌اند. اصلش فرهنگ‌سازی است و جامعه با فرهنگ‌سازی جلو می‌رود نه با قانون! منتها اگر در این‌طور موارد اتفاقی رخ داد، حاکمیت باید بر مبنای قانون عمل کند. مثلاً در همین مورد خاص، ممکن است بگوییم خلأ قانونی داریم ولی این در حوزه تخصصی قضایی است و به مسائل کیفری برمی‌گردد.

من معتقدم اگر قانون هم به‌طور کامل و صحیح اجرا شود، نمی‌تواند فرهنگ را درست کند. در همین مورد، قانون نانوشته‌ای بنام عصبانیت و عصبیت و غیرت داریم که زنان را اینقدر بی‌رحمانه و نامعقول می‌کشند. چه قوانین رسمی و چه قبیله‌ای این‌ها اصلاً زورشان به تغییر و پیشگیری نمی‌رسد. ما به فرهنگ نیاز داریم.

عده‌ای معتقدند خلاء قانونی بسیار است و شاید اضافه شدن جریمه و تنبیه جلوی این جرم را بگیرد. همان‌طور که جریمه راهنمایی و رانندگی هرساله اضافه می‌شود.

ولی جرائم راهنمایی و رانندگی کم نمی‌شود. مگر اینکه با انیمیشن و در تلویزیون و رسانه، فرهنگ‌سازی شود. من نقش فرهنگ را خیلی پررنگ‌تر می‌دانم. البته که قانون حتماً لازم است و باید سفت و سخت اجرا شود.  جایی قصاص لازم است، جایی جریمه مالی. اما این‌ها کافی نیست. این یک حلقه از یک زنجیره است. این زنجیره اگر فعال نباشد، اجرای صرفاً قانون افاقه نمی‌کند. قانون اجرا می‌شود ولی جرم هم بیشتر است. اصل ماجرا فرهنگ‌سازی است. فرهنگ اکسیژن است، جو زندگی است. اگر فرهنگ درست شود، قانون هم سر جای خودش قرار خواهد گرفت.وقتی نگاه به قضیه ازدواج اشتباه شد و جو ضد ازدواج راه افتاد، این اتفاق‌ها هم در این بستر می‌افتدو این‌ها پیامدهای جنسی شدن جامعه است.

منبع: فارس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.