۲ اسفند ۱۴۰۰ - ۱۵:۲۶
کد خبر: 788574

"بدون قرار قبلی" فیلمی با درون مایه فرهنگ غنی ایرانی اسلامی و مسئله بازگشت به خویشتن، آخرین ساخته بهروز شعیبی ست. قدس آنلاین در ۱۱ یادداشت تحلیلی این فیلم را مورد بررسی قرار داده است.

پرونده ویژه مکتوب «بدون قرار قبلی»

از کارت پستال تا تار و انار/ محمدتقی فهیم(منتقد پیشکسوت)

دم بهروز شعیبی و همکارانش گرم که تا توانسته اند عکس های خوبی ارائه کرده اند از ایران و فیلمی ساخته اند که برای مناسبت های تلویزیون خوراک خوبی است و در عین حال قاب بندی های آن برای کارت پستال‌های ارسالی به دوستان خارجی در عید نوروز ولو کارت پستال دیجیتال به کار می‌آید.
اینکه "بدون قرار قبلی" حاوی تصاویر دل انگیزی از ایران است و باعث می‌شود از منظر بصری با فیلم قابل تحملی روبرو باشیم به معنای نقصان موجود در فیلمنامه نیست. اگر از منظر زمان بندی مقایسه کنیم حدود چهل و پنج دقیقه از فیلم می گذرد و  نمی‌فهمیم کودک درون داستان دچار سندروم است و از آن سو نیم ساعت فیلم در آلمان است، یک قطره باران نمی بارد، اما در ایران ابرها می‌بارند...
بهروز خان شعیبی فراموش کرده که دیگر تار و انار فیلم نمی دهد؟ باید قصه و فضا و دغدغه سینما و وطن و گنبد و بارگاه جدی تر از این حرفها رسوب داشته باشد ...
البته که در نیت خیر شعیبی شکی نیست ولی بهتر بود در زمینه ایجاد چفت و بست های داستانی و بخصوص تزریق داستانکهای جذاب، بسیار قوی‌تر از این عمل شود.
دیگر دورانش گذشته که فکر کنیم لاک پشت بازی  مخاطب غیر وطنی می آورد بخصوص وقتی به شکل باسمه ای از آن استفاده می کنیم.
خلاصه هر چقدر، کویر و شتر و عتیقه و شال و مرد کفن پیچ در معرض باد، جمع کنیم، فقط اکسسوار می‌شوند و هزینه فیلم را بالا می‌برند. دیگر بازیگر معترض کف خیابان هم، فیلم روشنفکری نمی سازد و باید برای رسیدن به نتیجه مطلوب در کنار نیت خیر از داستانی درجه یک هم برخوردار شد تا بشود به نتیجه مطلوب رسید. باید شخصیت‌ها را ساخت و پرداخت و با آنها زیست کرد تا بار دهد. باید داستان را ذره ذره و با لحاظ اصول منطقی علت و معلولی جلو برد تا به یک درام سرزنده رسید.
"بدون قرار قبلی" شماری از قاب‌های متفاوت دارد که می‌شد زمینه‌ای گردد برای یک درام احساسی بسیار انگیزاننده‌تر و امید که در کارها و گام‌های بعدی بهروز شعیبی به آن انگیزندگی مطلوب برسد.


تاکید بر انسانیت و اخلاق/ بهروز شعیبی(کارگردان)

اینکه بخشی از صنعت سینما به بازنمایی زندگی چهره‌هایی خاص از اجتماع بدل می‌شود به جای خود خیلی هم خوب است ولی اینکه برویم به دل اجتماع و زندگی خانواده هایی را مرور کنیم که در ظاهر خیلی عادی و بی مشکل می آیند ولی درون خود چالش‌های خاص دارند نیز می‌تواند جذاب باشد.
"بدون قرار قبلی" درباره خانواده هایی است که در ظاهر روابط درستی دارند که شاید از بیرون برای خیلی‌ها تکراری باشد ولی به عمق زندگی آن‌ها که می‌زنیم تازه می‌فهمیم چه فراز و فرودهایی که ندارند.
نه فقط درباره "بدون قرار قبلی" بلکه در تمام کارهایم همواره علاقه شخصی خودم بوده که باعث تمایل برای ساخت اثر شده و هیچ گاه سمت کاری نرفته‌ام که شخصا بدان علاقه نداشته باشم.
روح داستان "بدون قرار قبلی" و سیر ارتباطات آدم‌ها با یکدیگر را دوست داشتم و وقتی پرداخت داستانی لازم انجام شد، دریافتم که می‌شود کار خوب و قابل تاملی از دل آن بیرون آورد.
در انتخاب بازیگران و تیم تولید در کنار همفکری با تهیه‌کننده سعی کردم به سراغ افرادی بروم که با فیلمنامه ارتباط بگیرند. فکر میکنم سینما نوعی رسالت فرهنگی بر دوش دارد و عاملی است بر گفتمان پس حین تولید یک پروژه هم باید با تعامل پیش رفت و نباید به خاطر دسته بندی های مثلا جناحی، سراغ افرادی نرفت و صرفا با معدودی کار کرد.
در همه کارهایم سعی کرده ام پذیرای افرادی با تفکرات و اندیشه های گوناگون باشم و در عین حال شرایطی را فراهم کنم که همه کنار هم با کمک همدیگر به سمت بهبود اوضاع بروند.
"بدون قرار قبلی" فیلمیست که می‌خواهد از همزیستی گفتمان های مختلف گوید برای همین در تولید هم چنین رویه ای جاری بود و به عنوان مثال زمانی که برای نقش یاسمین قرار بود بازیگر پیدا کنیم، به گزینه‌های بسیاری رسیدیم اما هدف ما این بود که بازیگری را انتخاب کنیم که قبلا در چنین نقشی ظاهر نشده باشد.
زمانی که پگاه آهنگرانی با ذوق‌زدگی و علاقه به موضوع حاضر شد، دیگر چیزی از خدا نمی‌خواستم. با احترام به همه همکارانی که تاکنون با آنها کار کرده‌ایم باید بگویم که پگاه آهنگرانی یکی از بهترین بازیگرانی است که تاکنون داشته‌ام و بسیار در پروژه همراه بود.
این اتفاق درباره مصطفی زمانی و الهام کردا و دیگر بازیگران هم جاری بود یعنی سعی کردم هم حرفه ای گری و تجربه مدنظرم باشد و هم علقه های طرفین به فیلمنامه و از همه مهمتر اهل تعامل بودن در جهت رسیدن به یک محصول دلپذیر و دیدنی.
همواره دوست داشته ام هیچ دو فیلم با مضمون مشترکی را کار نکنم و فقط زمانی فیلم جدید بسازم که حاوی سوژه تازه ای باشد با این حال نقطه اشتراک تمام آثارم را انسانیت، اخلاقیات و معنویت گذاشته ام تا مخاطبان هم سرگرم شوند و هم از منظر روحی به نوعی آرامش برسند. امیدوارم "بدون قرار قبلی" فیلمی باشد که در اکران سراسری مورد توجه قرار گیرد و فراتر از آن تا سالهای سال در ذهن مخاطبان، زنده و پابرجا باقی بماند.


امیدوار به نتیجه کار/ الهام کردا(بازیگر)

"بدون قرار قبلی" از آن تجربه های دوست داشتنی است که بخشی از داستان آن در مشهد می‌گذرد و نقش من هم کاراکتر بانویی مشهدی است که از جایی به بعد در برابر شخصیت اصلی داستان قرار میگیرد؛ شخصیتی که بعد از سالها از اروپا به ایران آمده تا به نوعی دگردیسی و تغییر اندیشه نسبت به پدر و کلا هویت خویش برسد.
برخلاف آنچه تصور می‌شود که کار با لهجه خیلی آسان است اتفاقا اگر بخواهیم مایه های طنز را کنار بگذاریم و در دل یک ملودرام جدی و انسانی نقشی بیافرینیم که لهجه داشته باشد واقعا کاری بسیار حساس است و برای همین سعی کردم با تمرینات کافی برای ایفای نقش، آماده شوم.
فارغ از تجربه‌های خودم، بهروز شعیبی کارگردان "بدون قرار قبلی" برای من معلمی گرفت تا من بتوانم لهجه را خوب بیان کنم. اگر مشهدی‌ها فیلم را ببیند قطعا ایراداتی پیدا می‌کنند اما امیدوار هستم که توانسته باشم این نقش را خوب ایفا کرده باشم‌ چون خودم هم پیام فیلم را دوست داشتم و اصلا اگر برایم لذت مطالعه اولیه فیلمنامه نبود شاید به چنین نتیجه همگنی ختم نمی‌شد.
شخصیتی که در فیلم ایفا کردم شخصیتی است که برای همه ایرانیان آشنا است یعنی بانویی ایرانی که با حفط سنت‌ها و ارزش‌های حاکم بر زندگی کوشیده هم مادر خوبی باشد و هم همسر خوبی و هم دوست خوبی برای کاراکتر اصلی در حال دگردیسی فیلم.
بازی در چنین شخصیت‌هایی این دشواری را دارد که اگر بیش از حد به سمت تیپ سازی برویم مخاطب را پس می‌زند چون نمونه آن را بارها دیده برای همین سعیم در این جهت بود که با همکاری بهروز شعیبی نوعی شخصیت سازی کنیم که اصالت داشته باشد.
این کاراکتر نقطه مقابل کاراکتر اصلی است ولی چه در فیلمنامه و چه در فیلم، اصراری وجود نداشت که یکی را بر دیگری محق بدانیم. اتفاقا "بدون قرار قبلی" طوری پیش می‌رود که هر دو شخصیت به یک اندازه محق به نظر برسند.
یک طرف زنی وجود دارد که سال‌ها دور از وطن بوده و حالا که بعد از مرگ پدر به وطن می‌آید ابتدا منکوب کم لطفی مادی در حقش می‌شود و طرف دیگر زنی که سال‌ها در ایران زندگی کرده و به هر چه برایش رقم خورده، قانع است و کمتر گله و شکایت می‌کند و بیشتر به سمت وفاق است تا افتراق.
این دو زن وقتی به هم می‌رسند به مانند هر دو زن دیگر ایرانی از اشتراکات ابتدایی می‌گویند و بعد کم کم سعی می‌کنند با درددل درباره ناملایمات و نامرادیها به سمت و سویی بروند که بی آن که خود بدانند به طرف مقابل کمک کنند. اینکه هر دو مادر هستند بسیار به آنها کمک می‌کند در تزریق صبوری و شکیبایی برای حل مشکلات.
"بدون قرار قبلی" در داستان خود سعی می‌کند از اهمیت تفاهم و درک در پیدا کردن راه برای حل مشکلات گوید و درعین حال ارزش‌های معنوی را به عنوان چاره ای برای حل مشکلات بشری در تمام دوران و به خصوص زمانه ما که بسیاری گرفتاری در فضای مجازی دارند، مطرح نماید و از میانه روی گوید که هنوز می‌تواند چاره امور باشد.


وعده ما صحن آقا/ حامد مظفری(منتقد و روزنامه‌نگار)

"بدون قرار قبلی" فیلمی است که همه احترام خود را از امام رضا(ع) میگیرد؛ کلا این جنس امام رئوف است که هر کاری که گوشه چشمی به ایشان داشته باشد، احترام برانگیز می‌شود.
از خیلی سال‌ پیش که مسعود کیمیایی فرازهایی از "قیصر" را به امام و وعده‌ای که قیصر به ننه مشهدی برای بردن به مشهد داده بود، اختصاص داد تا بعدتر که در "کیمیا" با قهرمان فیلم به مشهد رفتیم و
همین چند سال پیش وقتی "هر شب تنهایی" را برای اولین بار دیدیم همین علقه به امام بود که باعث شد زود پیوند عاطفی با کار برقرار کنیم و بعدتر وقتی "آسمان هشتم" را دیدیم باز هم دل به دل فیلم دادیم چون باز هم فضای معناگرای امام، گرفتارمان کرد.
پس حس مشترک در تمام آثار مرتبط با امام، همین علقه ابتدایی به نماهایی است که از مشهد و حرم گرفته می‌شود؛ حسی که "بدون قرار قبلی" هم از آن برخوردار است.
"بدون قرار قبلی" را کارگردانی ساخته که یک فیلم خوب با عنوان "دهلیز" و چند فیلم میانه در کارنامه دارد؛ کارگردانی ذاتا ماخوذ به حیا و بی‌ادعا که همین ویژگی‌ها باعث شده گزینه‌ای مناسب برای ساخت پروژه‌هایی باشد که بسیاری از کارگردانان کاریزماتیک سراغ آن نمی‌روند. "بدون قرار قبلی" به خاطر نفس ورود به مشهد و استفاده از جغرافیای این شهر برای داستان پردازی اثری قابل احترام است. از منظر ساختار اثری روبه‌جلو نیست و شمایل نیمی از کارهایی را دارد که همه ساله در سینما تولید می‌شود یعنی متاثر از سینمای روتین پیش می‌رود که ایرادی هم نیست. گاهی حرکت بر مدارهای از قبل چیده شده کم خطرتر از پیمودن مسیرهایی است که بدان اشراف ندارند.
از منظر داستانی، "بدون قرار قبلی" روایتی دارد از دگرگونی آدمیان در پیمودن مسیری طولانی میان دو یا چند جغرافیا و اینجا هم روایت کشف هویت در طی مسیر است که برجسته می‌شود پس از منظر تعلیق، بعید است فیلم متفاوتی پیش رو باشد چون پیش بینی پذیری جنس این کار نیست و خرق عادتی هم در روایت قرار داده نشده ولی منهای تنفس در اتمسفر مشهد، یک ویژگی دیگر فیلم هم می‌تواند مخاطبان را جذب کند.
این فیلم، لحنی آرام‌بخش دارد که برای مخاطبان خسته از های و هوی زندگی پساکرونا بسیار گواراست. "بدون قرار قبلی" با یاد امام رئوف، جذب تان می‌کند و با لحن آرام بخش خود همچون تریاقی، مرهمی است بر آلام روحی برآمده از ناهنجاری‌های زندگی سیاست‌زده معاصر.


گامی مثبت در ورود به معنا/ مجید اسماعیلی(مدرس دانشگاه)

"بدون قرار قبلی" بر بستر جشنواره چهلم فجر که قاعدتا باید دوره بلوغ جشنواره باشد، از نظر محتوایی  با شعارهای جشنواره "اخلاق محور، امیدبخش و آگاهی آفرین" منطبق است.
از این منظر معدود آثاری داشته‌ایم که لااقل یکی از این شعارها را داشته باشند چون برخی اخلاق محورند ولی توام با نومیدی، برخی امیدبخش هستند ولی آگاهی تازه ای نمی‌دهند و برخی شاید در ظاهر امیدبخش و آگاهی آفرین باشند ولی چندان میانه‌ای با اخلاقیات ندارند.
خوشبختانه "بدون قرار قبلی" هر سه ویژگی را دارد و در یک مجموعه ارائه کرده است.
در "بدون قرار قبلی" با اثری مواجهیم که ویژگی‌های خیلی دلنشین دارد. انتخاب هر آنچه که در این زمانه به معنویت بپردازد و هر آنچه که درصدد بی حرمت کردن دنیاگرایی باشد، گامی مثبت قلمداد می‌شود.
در این زمانه، آنچه که باعث شده جامعه ما از داشته‌هایش نیز لذت نبرد و همواره دچار حسرت نداشته‌هایش باشد، فقدان اصالتی است که گاهی در مدیریت‌ها را القا کرده‌ایم.
معنویت عنصر گمشده عصر مدرنیته است و نه فقط در ایران که زودتر از ما بسیاری از نقاط دنیا را درنوردیده و شاید یک دلیل اینکه برخی آثار خارجی برای مخاطب شرقی، جذاب می نماید همین است که به درستی به گمشدگی معنویت و اثرات ایمان در زندگی آدمی اشاره دارد و این مقوله ایست که در سینما و تلویزیون ایران باید در بطن درام‌های پرکشش عرضه گردد.
اینکه تن به روزمرگی‌ها دهیم و سینما را هم پر کنیم از مظاهر این روزمرگی‌ها چاره کار و علاج نیست و به جایش بهتر است از زبان سینما برای تغییر رویکرد مادی و رجوع به معنویت در زندگی مدرن بهره گیریم. دنیاگرایی زیبنده مردمانی نیست که فرازهای مختلف تاریخ خود را با معنویت و همبستگی معنوی پشت سر گذاشته اند.
به جای این دنیاگرایی کذایی باید سینمای مان بیش از قبل با داستان‌هایی پر شود که هم آفات دنیاگرایی را نقد می‌کنند و هم اینکه بر معنویت تاکید دارند. "بدون قرار قبلی" فیلمی است که تلاشی محترمانه دارد برای بازنمایی جلوه های معنویت در زندگی همه آدمیان.


بدون قرار قبلی و ارتباط غریب با منبع غیب! / احمد محمداسماعیلی(روزنامه‌نگار و عضو انجمن نویسندگان سینما)

"بدون قرار قبلی" فیلمیست در نقد نگاه تند و بدون عطوفت که می‌خواهد فقط و فقط جدایی بیندازد.
جدایی بین فرزندان ایران و ایران. جدایی بین ایرانی ساکن در وطن و ایرانی مهاجر. جدایی بین ایرانی متشرع و ایرانی کمتر متشرع و...
"بدون قرار قبلی" از اروپا شروع میشود، به تهران می‌رسد و حوالی مشهدالرضا به اتمام می‌رسد و همین پایان کنار بارگاه امام شهید است که به فیلم جلوه دیگری می‌دهد.
"بدون قرار قبلی" سوژه قابل احترامی دارد و با آرامش پیش می‌رود و به نتیجه معقول می‌رسد ولی اینکه این آرامش، مورد پسند همه مخاطبان باشد یا نه، نیاز دارد به مداقه‌ای دیگر.
فیلم یا سریال سازی درباره مشهد و امام رضا(ع) فی‌نفسه امری معنوی است و اگر سازندگان واقعا
علقه به امام داشته باشند این معنویت بیش از پیش در کار رسوخ خواهد کرد.
سیر و سلوک معنوی کاراکتر اصلی که از غرب آمده و می‌خواهد در مشهد به صیروریت کامل برسد، چندان غریب نیست. شاید منطق داستانی فیلم برای این دگردیسی اندک باشد ولی هر ایرانی که پایش فقط یک بار به مشهد رسیده باشد می‌داند که حال و هوای خوب معنوی در جوار امام رضا، منطق مادی ندارد.
آنچه "بدون قرار قبلی" را دارای حال خوب می‌کند همین غوطه وری با مشهد است و اینکه از ابتدا برنامه ریزی شده برای پایان بندی در جوار بارگاه.
شاید اگر سیر داستانی فیلم طوری پیش می‌رفت که به جای مشهد در نقطه ای دیگر به پایان می‌رسید شاید هیچ گاه نمی‌توانست حال و هوای فعلی را تداعی کند چون برخی از نقاط هستند که روحشان را از روح معصومین می‌گیرند که در آنجا زیست کرده و به خاک سپرده شده اند.
"بدون قرار قبلی" در کارگردانی، کاریست که بسیار روان و ساده پیش می‌رود و شاید حتی اگر به جای بازیگرانی چهره با نابازیگر تولید می‌شد باز هم به آرامش روانی مخاطب ختم می‌شد چون ذات داستان بسیار روان و آرامبخش است.
کارگردان کار بهروز شعیبی سعی کرده با همان سبک کارگردانی ساده ای که در اغلب کارهایش می بینیم صرفا داستان درک معنویت انسانی را روایت کند که به دلایل مختلف و اصلی ترین آن، به دلیل بی مهری از والد خویش دچار نوعی سردرگمی نسبت به اطرافیان شده.
همه ما انسانها در دوره‌هایی از زندگی خود دچار این پریشانی و اغتشاش احوال میشویم و برای رسیدن به آرامش، بهترین حالت آن است که بتوانیم تمسک جوییم به نوعی دریچه الهی. این ارتباط با پروردگار هرچقدر مستقیم‌تر باشد بهتر است ولی تجربه ثابت کرده ارتباط غیرمستقیم و ناخواسته با منبع الهی نیز به اندازه خود می‌تواند آدمی را از سردرگمی و پریشانی نجات دهد؛ درست شبیه به آنچه برای شخصیت اصلی "بدون قرار قبلی" میفتد.

عبور از لایه اولیه/ محمد حدادی(مدیر فیلمبرداری)

"بدون قرار قبلی" از منظر تنوع لوکیشن و به خصوص لوکیشن هایی دیدنی که از اروپا تا ایران را دربرمی‌گیرد، فیلم متنوعی است.
اولین مواجهه با فضاسازی چنین آثاری این است که مانند یک گردشگر و توریست آن‌چه که جلوی چشم‌مان هست را ببینیم و زیاد از آن استفاده کنیم ولی آیا این نگاه توریستی می‌تواند برای مخاطب امروزی، جذاب باشد؟
یادمان نرود مخاطب امروزه زیباترین نماهای ماندگار از جاذبه های توریستی را در فضای مجازی می بیند و نمایش مجدد این نماها در یک اثر دراماتیک، جذابیت چندانی نخواهد داشت.
در تعیین میزانسن‌های "بدون قرار قبلی"، قراری میان من و بهروز شعیبی بود و آن هم اینکه خیلی هیجان‌زده فضاهای تازه و فضاهایی که ممکن هست برای مخاطب بکر باشد، نشویم و سعی کنیم هر چیزی را به اندازه استفاده کنیم.
به بیان بهتر زیباترین قابها را هم اگر به جنس درام می‌آید استفاده کنیم و این طور نباشد که فیلم را پر کنیم با کلی نمای زائد که هستند فقط برای اینکه رنگ و لعاب دهند به اثر. به جایش تلاش کردیم درام را درک کنیم و سپس تصویر دراماتیک مرتبط را ایجاد نمودیم.
سعی کردیم در میزانسن بندی همیشه از یک لایه اولیه رد بشویم و انتخاب اول‌مان آن چیزی نباشد که قرار هست در فیلم باشد؛ همیشه انتخاب اول‌مان را برای قاب‌بندی و میزانسن کنار می‌گذاشتیم و بعد سراغ یک لایه دوم می‌رفتیم؛
طبیعتا کار ساده‌تر این بود که همه آن‌ها را در قاب‌بندی داشته باشیم ولی سعی کردیم به مانند بلوغی که رفته رفته شخصیت اصلی بدان دست می‌یابد در میزانسن بندی نیز همین بلوغ را داشته باشیم و زیاد ذوق زده نشدیم و عجله نکردیم در تصویرسازی.
بهروز شعیبی بسیار کارگردان مسلط به تصویری است و حین کار در "بدون قرار قبلی" متوجه شدم او عاشقانه به سوژه های فیلم‌هایش دل می بندد و نهایت تلاشش این است که با یک کار تصویری به‌اندازه، منسجم و بی پرهیز از حشو و زوائد، بافت تصویری فیلمش را به منصه ظهور رساند.


 بدون قرار قبلی" سمیه فیروزفر (منتقد و روزنامه‌نگار)

گاهی فیلم برای مخاطب عام هست، یعنی روند فیلم، فضاسازی، موسیقی و ... طوری طراحی می‌شود که هر مخاطبی از هر رده سنی و با هر تفکری را جذب کند، اغلب فیلم‌های گیشه این گونه‌اند اما برخی فیلم‌ها از گیشه فاصله‌دارند، درواقع مخاطب خاص خودشان را دارند که لزوماً حداکثری نیست.
غالباً برای بررسی این فیلم‌ها باید فضای فکری کارگردانش را شناخت، به عقیده نگارنده سینمای بهروز شعیبی از نوع این است. تجربه بررسی چندین فیلم بلند این کارگردان از  نشان می‌دهد که مخاطبین در قبال فیلم‌های شعیبی بر دو نوع‌اند، یا خیلی می‌پسندد و یا به‌تندی نقدش می‌کنند، تعداد شق سومی که نظر بینابینی داشته باشند در میان مخاطبین فیلم‌های شعیبی بسیار پایین است.
شاید بتوان گفت شعیبی در سینما ژانر مخصوص خودش را دارد، فیلم‌های معناگرایی که موضوع و هدف نهایی‌اش شاید مختص این کارگردان نیست ولی سوژه‌ها و فضای رسیدن به هدف فیلم‌نامه قطعاً مخصوص خود اوست، طوری که اگر فیلم‌های قبلی‌اش را دیده باشید و پای تماشای فیلمی بنشینید که ندانید کارگردانش شعیبی است به‌طورقطع در پایان فیلم حدس درستتان این خواهد بود که جز بهروز شعیبی نمی‌توانست با چنین سوژه نابی به چنین نقطه پایانی که هدف ساخت فیلم هست برسد.
«بدون قرار قبلی» هم از این قاعده مستثنی نیست، صحنه آغازین فیلم با نمایی بسته و ناقص از قهرمان فیلم (که در طول فیلم هیچ‌گاه دیده نخواهد شد) شروع می‌شود و با چند رفت‌وبرگشت به میزانسنی بسیار دور از صحنه اول، مخاطب را وارد ماجرای داستان می‌کند، تضاد این دو میزانسن در همان سکانس ابتدایی موفق می‌شود ذهن بیننده را درگیر کند و کارگردان تیر اولش در جذب مخاطب به هدف می‌خورد.
واقعیت این است که روند فیلم قدری کند به نظر می‌رسد و بیننده شاید حس کند که اگر فلان صحنه حذف هم می‌شد لطمه‌ای به فیلم‌نامه نمی‌زد ولی در پایان فیلم با روشن شدن نقطه تعلیقی داستان متوجه می‌شویم که تمام آن صحنه‌ها باید به نمایش درمی‌آمدند.
شخصیت‌پردازی در این فیلم به‌تدریج اتفاق می‌افتد، به‌گونه‌ای که اختلال رفتاری شخصیت کودک داستان که از ابتدا در فیلم حضور داشته در واسط فیلم برای بیننده آشکار می‌شود.
شعیبی در این فیلم تلاش کرده بدون آنکه دیالوگ شعاری داشته باشد فضای عرفانی و معنوی را در فیلم به مخاطب القا کرده و برخلاف روند غالب سال‌های اخیر سینمای ایران که سیاه‌نمایی وسیله‌ای برای جذب مخاطب شده، با استفاده درست از نمادها، رنگ‌ها، انتخاب لوکیشن‌های زیبا، دیالوگ‌ها و بستن قاب‌های چشم‌نواز توانسته فرهنگ و هنر اصیل ایرانی را به مخاطب یادآوری کند. حتا انتخاب‌ لباس‌ها به‌قدری هوشمندانه و با زیرلایه روان‌شناسانه انجام‌شده که ضمیر ناخودآگاه مخاطب را در قیاس بین شخصیت‌ها درگیر می‌کند.
از بازی روان و باورپذیر پگاه آهنگرانی، الهام کردا و مصطفی زمانی و رعایت درست لهجه‌ها در گویش (که با اغماض از چند صحنه، شاید بتوان گفت به‌خوبی رعایت شده) که بگذریم می‌رسیم به چند واحد درسی روانشناسی و تربیت فرزند که شعیبی به‌خوبی موفق شده در کل روند فیلم آهسته‌آهسته به مخاطب منتقل کرده و درنهایت در چند دیالوگ در لحظات پایانی داستان ضربه نهایی را وارد کند؛ و این دقیقاً تأکید بر معجزه رسانه است.
تنها افسوس ماجرای «بدون قرار قبلی» این است که ای‌کاش بهروز شعیبی می‌توانست با توان و هنرمندی که دارد فیلمش را به سمت جذب مخاطب عام‌تر سوق دهد.


 از برلین تا طوس، در جست‌وجوی هویت/ فاطمه ترکاشوند(منتقد و روزنامه‌نگار)

هویت، انتزاعی‌ترین و درعین حال مهم‌ترین مسئله‌ای است که سینما در ژانرها و سبک‌های گوناگون بدان پرداخته است. چالش ساختن فیلم درباره هویت هم همین است که باید برای موضوعی قصه بگویی و آن را به تصویر بکشی که ادم‌ها در حالت عادی اصلا التفاتی به ان ندارند درحالی که به شکلی اساسی در همه چیزشان رخنه کرده است. "بدون قرار قبلی" با این چالش روبه‌رو می‌شود و به خوبی از پس آن برمی‌آید.
نکته اما این جاست که ‌پرداختن به هویت در ژانرها و سبک‌های مختلف سینمایی، هر بار به نوعی تجلی کرده و اما این بار در آخرین ساخته بهروز شعیبی، این مسئله در تقاطع داستان دخترکی مهاجر با جست‌وجو برای یافتن ریشه‌های پدری که حالا دیگر از دنیا رفته است، نشان داده می‌شود. هرچند شاید خط داستانی محوری فیلم به نظر چندان بدیع نیاید و از الگوی آشنای بازگشت یک ایرانی مهاجر به پیدا کردن ریشه‌هایش پیروی کند اما دست‌کم نی‌توان اعتراف کرد که شعیبی بهترین نمونه از این کلیشه را در تاریخ سینمای ایران ساخته و به نمایش درآورده است.
اما ریزنگریی و جزئی‌پردازی شعیبی که در آثار پیشینش هم ویژگی منحصر به فرد او در روایت داستان شمرده می‌شد، این بار به نحو دیگری در میزانسن‌ها و قاب‌بندی‌ها بروز کرده است و از آن جا که قرار نیست در این فیلم شبیه سایر فیلم‌های که در فضای حرم امام رضا (ع) می‌گذرند، صرفا منتظر چند قاب از گنبد و گلدسته باشیم، این جزئی‌پردازی به شکل جدیدی به کار روایت آمده است.
درواقع فیلم تلاش می‌کند بر محور همان مسئله هویت، از المان‌های بصری مثل آب و خاک و معماری و سفال و کاشی برای به تصویر کشیدن این موصوع انتزاعی بهره ببرد. این مسئله البته در تاروپود قصه هم بافته شده چون حضور یک معمار در داستان در مقابل شخصیت اصلی که یک پزشک است، به واقعی‌تر شدن این روایت شاعرانه و همذات‌پنداری با آن کمک بیشتری می‌کند.
عمده انتقادات به فیلم پس از نمایش جشنواره به کندی فیلم برمی‌گشت. انتقادی که غالبا همان قدر که به فیلم‌ها مربوط است با سلایق تماشاگران هم ارتباط دارد. پرواضح است که سلایق کنونی حاکم دتحت تاثیر عوامل مختلف، کمتر فیلم‌های آرامی را که در سکوت و تامل با تماشاگران ارتباط می‌گیرند، برمی‌تابد اما این به معنای اشتباه بودن ریتم فیلم نیست. درواقع اقتضای موضوع، داستان و شکل روایی فیلم همین است که با تامل و سکوت و صدای طبیعت همراه باشد تا تماشاگر را به جهان خود با اقتضائات ذاتی‌اش فرابخواند. بالطبع در این مسیر برخی مخاطبان همراه نخواهند شد.
در هر صورت پس از تست کردن ژانر جنایی و تاریخی در سیانور، ملودرام اجتماعی در دهلیز و معمایی در مناسبات اقتصادی شرایط روز کشور، بی‌تردید "بدون قرار قبلی" اثری متفاوت در کارنامه شعیبی به حساب می‌آید که طرفیت‌های جدیدی از نگاه او را به سینما می‌گشاید. باید دید این اثر متفاوت در اکران عمومی تا چه اندازه با اقبال و رضایت تماشاگران همراه خواهد شد.


معنای یابی زندگی در قاب پدر  / سیده فاطمه نعمتی(دکترای جامعه‌شناسی)

رویکرد سینمای ایران به جایگاه پدر علی رغم اهمیت دینی و عرفی آن در جامعه ایران، عموما تلخ و تاریک است. کمتر اتفاق می افتد تا تصویری الگومدار، مستحکم و مهربان از موقعیت یک پدر تصویر شده باشد. حتی در مورد مقام مادر نیز، شاید بیش از آنکه پرداختن به ابعاد هویتی آن مورد توجه قرار گیرد، حس سینماگران در مظلوم نشان دادن شخصیت زن در ایران و اسلام، بیشتر آنان را متمایل کرده تا تصویری مظلوم از یک مادر نمایش دهند. تقابل نقش مادر و پدر با یکدیگر نیز وقتی به شکلی واضح تصمیم به خراب کردن شخصیت پدر می گیرد که مساله طلاق پیش می آید و مقصر عموما مرد است که ظلم کرده و به ظلم خود پس از طلاق نیز ادامه می دهد. بی شک از منظر فهم جایگاه پدر و مادر، سینما حداقل کارکرد مثبت را در الگو دهی یا تصویرسازی منطبق با واقعیت دارد.  
«بدون قرار قبلی» با ضرباهنگی آرام که ذهن مخاطب را با خود همراه می کند، کلیشه موجود را می شکند و پدر نه از باب نمایش شمایل یک مرد، بلکه از جایگاهی صاحب معنا که در سیرورت خویش علی رغم حضور دختر، همراه وی زندگی کرده، تصویر می شود. محوریت روایت از نگاه دختری(یاسمین) که سی سال پدر را نشناخته و همراه پرسش¬هایش پا در مسیر رسیدن می گذارد، به لطافت فهم مخاطب کمکی دو چندان می کند تا پدر را با شکلی متفاوت ترسیم کند: انسانی که در کنار مردانه بودن، بی اندازه عاطفی است و در مسیر زندگی بنا به مصلحتهایی که صرفا خواست خودش نیست، علایقش را نادیده می گیرد تا دیگران زندگی بهتری را تجربه کنند. تصمیم پدر در فیلم وجهی کمتر دیده شده از مساله فداکاری¬ست که روای قصه وقتی درباره همسرش که وی را ترک کرده سخن می گوید، به مخاطب تلنگر می زند که تعاریف متفاوت فرهنگها از این مفهوم و نادیده نگرفتن علایق و منفعت شخصی، چگونه اثرات تلخ در زندگی وی به جا گذاشته است.  
حال و هوای زندگی دخترخاله یاسمین و ارتباطات صمیمی الکس با اعضای این خانواده علی رغم آنکه این نخستین ارتباطات با آنهاست، نوع رفتار شاگرد پدر در مقابل یاسمین و پسرش، صمیمیت کسانی که پدر وی را می شناختند، میراثی که پدر برای دختر باقی گذاشته و نهایتا کشف شخصیتی که پشت ارتباط دو ساله یاسمین در فضای مجازی بوده، در مقابل نوع تدبیرهایی که مادر وی برای قطع رابطه پدر و دختر بکار گرفته، مجموعا مخاطب را به این درک می رساند که معنا در زندگی چیزی بیش از موفقیتهای اجتماعی¬ست که در دنیای امروز معیار «خوب بودن» حال آدمها تلقی می شود. توجه جوانهای امروز به مساله پول، کسب مدارج علمی و یافتن موقعیت اجتماعی بالا، که ظاهرا یاسمین از آنها برخوردار است، نتوانسته مساله غم و معنا را در زندگی حل کند. جایی که یاسمین در مقابل مرگ پدری که سی سال با او هیچ ارتباطی نداشته، می گوید «در دلم غم دارم» و در تمام لحظاتی که وی برای گریه کردن مردد است، نشان می دهد در زندگی گم کرده ای دارد که نمی داند چیست.
پدر ارزشمندترین دارایی های خود را برای یاسمین باقی گذاشته و اگرچه در نگاه اول این میراث برای او بی معناست، اما هویتی که در آنها نهفته، چشم انداز درک یاسمین از زندگی را تغییر می دهد. قرار نیست به سیاق برخی پایان بندی ها، یاسمین و پسرش در حرم مطهر رضوی یکباره گرگون شده و حتی شاهد شفای الکس باشیم، اما میراث و معنویت پدر کار خودش را می کند تا تفکر و تلنگر در زندگی یاسمین و ذهن مخاطب جریان یابد و باورهای ما از جایگاه والای پدر، خانواده و معنای زندگی به چالش کشیده شود.


زندگی جای دیگری است! /  آرش فهیم منتقد

فیلم «بدون قرار قبلی» در ادامه آثار قبلی بهروز شعیبی (با روایت تجربه های زیستی و معنوی انسان ایرانی در شرایط و موقعیت های گوناگون) قرار دارد. او این بار سراغ سوژه ای جدید و بکر رفته است؛ یک زن جوان که در ینگه دنیا مشغول زندگی است و یک اتفاق موجب می شود تا به موطن اصلی خودش یعنی ایران برگردد و متحول شود. سفر او به ایران و چالش هایی که برای وی پیش می آید، هم یک سلوک معنوی است و هم یک استعاره از بازگشت به خویشتن.
«بدون قرار قبلی» یک فیلم غافل گیر کننده است؛ فیلمی بدون ادعا، بی ریا و دور از شعارزدگی که شنا برخلاف جریان آب سینمای غالب این سال های ما محسوب می شود. یکی از موضوعات برجسته در فیلم های اجتماعی و واقع گرای ما در دو دهه اخیر، پرداخت سطحی به مسئله مهاجرت و تمایل به زندگی در ینگه دنیاست. یکی از تصاویر کلیشه ای از جوانان در خیلی از فیلم های به اصطلاح رئالیستی و مدعی واقع نمایی، ابراز علاقه یا تلاش برای گریختن از اینجا و رفتن به ناکجا آباد است! اما این بار بهروز شعیبی فیلمی را ساخته که در عین واقع گرایی و حرکت بر مدار رئالیسم و به دور از تصنع و تظاهر، این فرصت را برای مخاطبش فراهم می کند که یک بار دیگر به زیبایی های بی انتهای سرزمین و البته هویت خودش بنگرد.
انتخاب شخصیت محوری که قرار است ماجراها را از چشم او بنگیریم و تجربه کنیم، به درستی صورت گرفته است؛ یاسمین، یک پزشک جوان شاغل در آلمان است؛ او در خوردسالی وطنش را ترک کرده و حتی فارسی را به طور سلیس صحبت نمی کند؛ اما مرگ پدرش و لزوم رسیدگی به میراث بجا مانده از وی، پای او را به ایران می کشاند. سفر او به مشهد و تا عمق روستاهای دورافتاده اطراف آن شهر برای یافتن هویت و حقایق گمشده گذشته اش باعث می شود تا دریابد که زندگی جای دیگری است. چون برخلاف زندگی سرد و ماشینی او در آلمان، او با سرزمین و محیط زیستی متمایزی مواجه می شود. اما نقطه طلایی این سفر، زیارت حرم امام موسی الرضا(ع) است؛ موقعیتی که زمینه را برای تحول روحی و معنوی او فراهم می کند. پلان های زیبای فیلم از حرم رضوی، مخاطب فیلم را هم به زیارت تصویری می برد.
«بدون قرار قبلی» بدون اینکه رویکرد مستندگونه پیدا کند یا به تیزر تبلیغاتی برای ایرانگردی تبدیل شود، در بستر درام، به بسیاری از جزئیات و زیبایی های سبک زندگی و فرهنگ ایرانی و اسلامی می پردازد. از خانواده و نقش و جایگاه هر یک از اعضا گرفته تا معماری و طبیعت و موسیقی و ... خلاصه، رنگین کمانی فرهنگی را در این فیلم مشاهده می کنیم.
طی سال های اخیر، مجموعه ای از فیلم ها که عموما تصویری تیره و منفی از ایران نمایش می دهند راهی جشنواره ها و محافل خارج از کشور می شوند. اما «بدون قرار قبلی» یک جایگزین مناسب برای حضور در مراسم و جشنواره های سینمایی بین المللی و اکران در دیگر کشورهاست.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.