حال پرسش این است که چرا واشنگتن چنین اشتباهی مرتکب شد و پیامدهای آن چیست؟ باید اذعان کرد ورود مستقیم ایالات متحده به جنگ با ایران، اگرچه از زبان ترامپ به عنوان «پاسخ قاطع به تهدید» معرفی شد، اما در واقع نشانه آشکاری از بیتابی واشنگتن در برابر تغییر نظم منطقهای و فروپاشی بازدارندگی اسرائیل است. تصمیم حمله به تأسیسات هستهای ایران، نه یک اقدام پیشدستانه برای حذف خطر فوری، بلکه واکنشی دیرهنگام به دگرگونیهای بنیادینی بود که در سالهای اخیر در غرب آسیا رخ داده است.
در سطح راهبردی، ایران دیگر تنها یک بازیگر منطقهای نیست؛ بلکه از طریق تقویت عمق راهبردیاش در یمن، عراق، لبنان و غزه و با ارتقای قدرت دفاعی و تهاجمی خود، عملاً به یک قدرت بازدارنده بدل شده است. این امر، یکی از ستونهای نظم آمریکامحور – یعنی برتری کیفی نظامی اسرائیل – را دچار تزلزل کرده است. از دیدگاه سیاست واقعگرایانه، دولتها باید بر اساس موازنه قدرت تصمیم بگیرند. اما آنچه ترامپ انجام داد، در تعارض با همین منطق بود؛ چراکه نه توازن قدرت به نفع اسرائیل بود و نه احتمال موفقیت راهبردی بالایی برای اقدام نظامی علیه ایران وجود داشت. در واقع، این تصمیم بیشتر محصول یک نگرانی روانشناختی از فروپاشی نمادین قدرت آمریکا و اسرائیل در منطقه بود تا یک محاسبه عینی بر پایه عقلانیت راهبردی. اما آیا تصمیم ترامپ برای ورود به جنگ، تلاشی برای نجات نتانیاهو بود؟ بیتردید بله. این جنگ در عمل به پروژهای برای «نجات نتانیاهو» بدل شده است؛ شخصیتی که از ماهها پیش درگیر بحرانهای متعددی است: ناکامی در مدیریت امنیت داخلی، اعتراضهای شدید خیابانی، شکاف در کابینه و اتهامهای فساد. وجه مشترک تمام این بحرانها، بیاعتمادی عمومی و سیاسی به رهبری او است.
ترامپ نیز که در دوره دوم ریاستجمهوریاش با فشارهای داخلی، انتقادهای کنگره و بازخواست رسانهها درخصوص سیاست خارجی منفعلانه مواجه بود، با این اقدام نظامی به دنبال بازسازی تصویر یک «رئیسجمهور مقتدر» بود. برای او، دفاع از اسرائیل نه فقط یک الزام راهبردی، بلکه ابزاری برای احیای سرمایه سیاسیاش در میان راستگرایان مسیحی و لابیهای یهودی است. در نتیجه، حمله به ایران، بیش از آنکه تصمیمی برای مهار تهدید باشد، تصمیمی برای بقای سیاسی دو رهبر گرفتار در بحران است. از این منظر ورود آمریکا به جنگ مستقیم علیه ایران، نه نشانه قدرت، بلکه نشانه اضطراب استراتژیک واشنگتن و تلآویو در برابر بازتعریف توازن قوا در منطقه است.



نظر شما