۲۲ فروردین ۱۴۰۱ - ۲۱:۳۷
کد خبر: 793812

اواخر اسفند ۱۴۰۰ بود که موج دوم اخبار دروغ و ویدئوهای جعلی در مورد افغان‌ها و افغانستان فضای مجازی ایران را درنوردید. این موج برخلاف موج پیشین که از اوایل سال ۱۴۰۰ شروع‌شده بود و بیشتر معطوف به انتشار دروغ در مورد وقایع داخل افغانستان بود، وقایع داخل ایران را هدف اصلی خود قرار داده است و با حمله به ذهنیت مردم ایران درصدد برانگیختن واکنش‌های خشن ناشی از وحشت از سوی ایرانیان است؛ تا آنگاه این خشونت را در ابعادی هزار برابر بزرگنمایی شده به ذهن مردم افغانستان و مهاجران افغان تزریق کند و چرخه‌ای از نفرت و خشونت بین دو ملت برادر ایجاد شود.

درواقع آمریکایی‌ها پس از شکست‌های پیاپی در میادین نظامی و اطلاعاتی در سطح منطقه (که منجر به کاهش چند صدهزارنفری نیروی نظامی امریکا در غرب آسیا و آسیای مرکزی نسبت به حدود ده سال قبل شده است) این بار برای نجات خود به ابزار ترکیبی روان شناسی-رسانه ای توسل جسته‌اند. امریکا در این حربه خطرناک (و البته از آخرین حربه‌های ممکن خود)، فضای مجازی را به‌عنوان بستری برای پنهان شدن، کمتر ضربه خوردن و بیشتر ضربه زدن انتخاب کرده است.

موج اول چه بود؟
شاید اغراق نباشد که بگوییم در بهار و تابستان ۱۴۰۰ هر هفته، صدها خبر و ویدئوی دروغ در مورد افغانستان با تمرکز بر داعشی جلوه دادن طالبان در فضای مجازی منتشر می‌شد. کلمه‌ای نیز از سوی برخی رسانه‌های اصلاح‌طلب اختراع شد که سعی می‌کردند با آن هرگونه واقع گویی از مسائل افغانستان را ساکت کنند: «تطهیر طالبان». تکنیک‌های زیرکانه جدیدی در این موج اول (نسبت به‌دروغ پراکنی در سال‌های قبل) استفاده‌شده بود مثلاً در برخی از فیلم‌ها که حاضران به زبان پشتو صحبت می‌کردند و مردم ایران متوجه معنای واژگان نمی‌شدند یک توضیح (کپشن) درج می‌شد و محتوای دلخواه فریب‌دهندگان به خورد مخاطب ویدئو داده می‌شد.

این ویدئوها می‌توانست بسیار بی‌ربط به موضوع تحولات افغانستان باشد اما تیم یا سازمان فریب‌دهنده روی بی‌سوادی رسانه‌ای برخی از مردم حساب کرده بود و تا حدی نتیجه هم گرفت به این معنا که توده‌های مردم این ویدئوها را به همراه اخبار کذب دیگر، به دست خودشان مانند یک ویروس منتشر می‌کردند (وایرال شدن اخبار کذب در مورد طالبان). در این موج برخی افراد رسانه‌ای شناخته‌شده (مثلاً یک خبرنگار نسبتاً معروف) هم در حساس‌ترین لحظات توئیت می‌زد و خبر از مباح شدن خون مردم هرات توسط طالبان می‌داد درحالی‌که درصحنه عمل و واقعیت حتی یک‌هزارم از چنین چیزی صحت نداشت.

جابه‌جا شدن مرزهای وقاحت
امریکا از افغانستان اخراج شد و از رهبر معظم انقلاب اسلامی تا فرانسیس فوکویاما همگی از تحقیر و شکست امریکا در این صحنه سخن گفتند اما پروژه تخریب ذهنی مردم ایران و افغانستان توسط آلت دست‌های داخلی امریکا متوقف نشد و هرروز تحلیلی به‌ظاهر زیرکانه مبنی بر اینکه طالبان همان داعش است و طالبان همه شمارا فریب داده در سطح رسانه‌های مکتوب و مجازی منتشر می‌شد. ذهنیت برخی افراد موجه نیز تحت تأثیر این موج و طوفان اخبار و فیلم‌های نادرست قرار می‌گرفت و با چنین نگاهی حرف‌هایی می‌زدند. وقتی تیمهای رسانه‌ای تحت قیادت امریکا، موج دوم را باتجربه‌ها و درس‌های موج اول شروع کردند، انبوه داده‌های جعلی پیشین در ذهن جامعه رسوب‌کرده بود و ضمناً پمپاژ چنین اخباری هم توقف نشده بود بلکه چیز دیگری به آن اضافه شد.

این بار با افزودن اخبار ضد مهاجر و ایجاد این توهم که میلیون‌ها افغان به‌عنوان سربازان مخفی عمل خواهند کرد، شایعات و دروغ‌ها شکل دیگری پیدا کرد. بر همین اساس باید نام موج دوم را موج افغان هراسی/ایران هراسی گذاشت. موج اول می‌توانست به جنگ داخلی در افغانستان و درگیر شدن ایران در آن جنگ بیانجامد که با هشیاری مسئولین مربوطه چنین نشد ولی موج دوم توده‌های مردم را هدف گرفته و همان رسانه‌ها و جریانات بی‌نام و بانام پیشین بدون کوچک‌ترین شرمی از انبوه دروغ‌های قبلی این بار نیز سوار بر موج شده و وقیحانه دم از پیش‌بینی‌های دست خود می‌زنند.

آیا کسی تیتر روزنامه جمهوری اسلامی را فراموش کرده است که با انتشار یک عکس اشتباه سخن از بازار برده‌فروشی در افغانستان به میان آورده بود!؟ عکس دختری که خانواده‌اش را آمریکایی‌ها به شهادت رسانده‌اند توسط این روزنامه در محتوایی معکوس تبدیل به مرثیه برای خروج آمریکایی‌ها شده بود چراکه معنی آن تیتر دروغین این بود که تا آمریکایی‌ها بودند امنیت بود و با رفتن امریکا کار به بازار برده‌فروشی و بدتر از آن کشیده است. اینک همین روزنامه با جمع‌کردن انبوهی از داده‌های غلط در کنار هم و جابه‌جا کردن مرزهای وقاحت نوشته است:

«علاوه بر جنایتی که در صحن رضوی به اجرا درآمد، وقایع دیگری از قبیل واردکردن انواع سلاح، آماده‌سازی مکان‌هایی برای توطئه و تلاش‌های گسترده‌ای برای سربازگیری توسط تکفیری‌ها در داخل کشور رخ‌داده و در حال رخ دادن هستند که از برنامه‌های ویژه برای به اجرا درآوردن نقشه‌های شوم دشمنان کشور خبر می‌دهند. خوش‌بینی مفرط به گروه تروریستی طالبان که در دور اول حکومتشان بر افغانستان مرتکب جنایات بزرگی همچون کشتار دیپلمات‌های ایرانی در مزار شریف… شدند و باور ساده‌لوحانه این فریب آنان که طالبان عوض‌شده‌اند، امروز چنین مشکلات بزرگی را برای جمهوری اسلامی ایران پدید آورده است. جدا دانستن حساب طالبان از داعش نیز همانند جدا دانستن حساب آمریکا از شیطان است. طرح تطهیر طالبان که به‌صورت یک سیاست رسمی در کشورمان به اجرا درآمد، از همان ابتدا با مخالفت شدید اصحاب فکر و صاحبان تحلیل‌های صحیح از شرایط منطقه و توطئه آمریکائی طالبانیسم جدید مواجه شد، ولی متأسفانه گوش تصمیم سازان و تصمیم‌گیرندگان بدهکار این تحلیل‌های واقع‌بینانه نبود.»

اهل‌فن می‌دانند که خطوط بالا تا چه میزان آمیخته به‌دروغ و خطاست، دروغ‌ها و خطاهایی از قبیل ورود محموله سلاح، سربازگیری، نحوه روایت ماجرای شهادت دیپلمات‌ها، یکی پنداشتن داعش و طالبان و … که هر یک توضیحاتی را می‌طلبند:

ورود محموله سلاح و ضبط آن در استان کرمان مربوط به مرداد ۹۷ که در موج دوم دروغ‌پراکنی به نام امسال پخش‌شده است و ناآگاهان با فریب این‌گونه از عملیات روانی آن را مبنای تحلیل خود قرار داده‌اند.
سربازگیری از سوی «هاشم رئیس»، یار نزدیک مارشال دوستم (دشمن طالبان) صورت گرفته بود که خوشبختانه سریعاً توسط نهادهای امنیتی بازداشت شد.
هاشم رئیس، فرد بازداشت‌شده در ایران

امروزه روشن‌شده که شهادت دیپلمات‌های ما در مزار توسط دیگران و به‌منظور ایجاد جنگ میان ایران و افغانستان صورت پذیرفته بود (مستند «چه کسی ما را کشت؟» را ببینید).
طالبان بود که هیولای داعش را در شرق متوقف کرد و اگر مسئولان خدای‌نکرده فریب حرف‌های غیر کارشناسی و شبه کارشناسی این آقایان را خورده بودند یعنی طالبان و داعش را یکی پنداشته بودند و با دولت فاسد غنی همکاری می‌کردند امروز شاهد پدیده وحشتناک صاحب سرزمین بودن داعش در مرزهای شرقی خود بودیم.
اگر خط فکری اصلاح‌طلبانی مانند روزنامه جمهوری اسلامی (که ژست ضدامریکایی هم به خود می‌گیرد) دنبال شده بود ما هنوز شاهد حضور صدها هزار نیروی آمریکایی در کنار مرزهای خود در منطقه بودیم و تمام ناراحتی غرب و غرب‌گرایان هم از همین شکست‌های پیاپی و خروج آمریکایی‌ها از منطقه و نیز شکست مدل‌های تحمیلی امریکا ازجمله لیبرال دموکراسی است.

پایمال کردن خون شهدای صحن مطهر رضوی
یقیناً شهدای عزیز ما در حرم امام رضا (ع) عمری را در مسیر سربلندی اسلام و مبارزه با استکبار جهانی و خدمت‌رسانی به محرومین و مستضعفین شهر و دیار خود (چه ایرانی و چه مهاجران عزیز) سپری کرده‌اند و بدترین شیوه پایمال کردن خون ایشان، تحقق اهداف امریکا در منطقه است. اکنون‌که در این فضای بی در و پیکر مجازی –به‌ویژه از اسفند ۱۴۰۰- هرروز صدها خبر و ویدئوی دروغ (و بعضاً صحیح اما با تحلیل و تعبیر ناصحیح) در مورد مهاجران منتشرشده است و درنتیجه آن خون‌هایی به زمین ریخته است بایستی مردم و مسئولین به‌هیچ‌وجه اجازه شعله‌ورتر شدن فضای خشم و نفرت را ندهند و با شایعه‌سازان و دروغ‌گویان برخورد سریع صورت گیرد.

طی روزهای گذشته فیلم‌هایی از زدن، کشتن، شکنجه شدن و تجاوز به مهاجران افغان منتشرشده که بسیاری از آن‌ها دروغ و بعضاً مربوط به مدت‌ها قبل است اما برخی نیز صحت داشته و البته ذهن مردم افغانستان را نیز کاملاً مشوش ساخته است. پرواضح است که با فراری شدن بخشی از بدنه تربیت‌شده امریکا در افغانستان (نظیر مریم سما که رهبر جریان ایران ستیزی در مجلس افغانستان بود) و فرار آن‌ها به کشورهایی نظیر امارات متحده عربی و انتقال بخشی از آن‌ها به آلبانی اکنون گروه‌های رسانه‌ای مشترک ایرانی-افغان تحت امر امریکا به وجود آمده و با پمپاژ شایعات قصد جاری کردن خون دو ملت توسط یکدیگر رادارند و در این بحبوحه روزنامه جمهوری اسلامی و امثال او هم با آدرس غلط، حادثه تروریستی رخ‌داده در حرم را به طالبان نسبت می‌دهند! (درحالی‌که طالبان محکوم کرده و فرد ضارب، افکار داعشی داشته و داعش و طالبان شدیداً با یکدیگر در حال جنگ بوده‌اند و سخت‌ترین دشمنان یکدیگر در افغانستان هستند).

همین چندی پیش بود که مریم سما در آلبانی به همراه ۵۰۰ هزار دلار جعلی بازداشت شد. (به گفته پلیس آلبانی، مریم سما قصد داشته که این مقدار پول را به‌حساب «فضل محمود فضلی» از دولتمردان رژیم سابق افغانستان حواله کند. پیش‌ازاین پلیس آلبانی اعلام کرده بود که از محل زندگی نظیفه ذکی عضو دیگر مجلس سابق افغانستان نیز ۱۰۰ هزار دلار کشف و ضبط کرده است.)

مریم سما که در ۶ فروردین ۱۴۰۱ با ۵۰۰ هزار دلار جعلی در آلبانی بازداشت شد

کدام شایعات عده‌ای از ایرانی‌ها را متوهم و خشمگین ساخته است؟
نمونه‌ای از شایعات منتشرشده افغان هراسانه در عید ۱۴۰۱ که متأُسفانه بسیار اثرگذار نیز بوده است:

«تجاوز ۲۵ افغانی به دختر پی پناه ایرانی در قشم دو روز پیش در بلوار ساحلی قشم دختری ۱۶ ساله توسط عده‌ای افغانی ربوده‌شده و توسط ۲۵ نفر از افغان‌ها مورد تجاوز قرارگرفته و سپس به قتل رسیده. پلیس تا حالا ۱۷ نفر از افغانی‌ها رو دستگیر کرده. امشب از ساعاتی پیش مردم با هجوم به خانهٔ افغان‌ها درگیری رو شروع کردند و خواهان خروج تمامی افغان‌ها از شهر شدند درگیری به‌شدت بالا بوده و آن منطقه به شکل منطقه جنگی سنگربندی شده تعدادی از خانه‌های افغان‌ها به آتش کشیده شده خبر کاملاً واقعیت دارد از سوی نیروی انتظامی قشم تأییدشده همچنین همشهری‌های عزیز قشم میتونن خبرو تأیید کنن در همین تاپیک. آگه واقعاً ایرانی هستی و تنفر داری از این قوم که مملکتو به لجن کشیدن ازت خواهش می‌کنم مطلبو داغش کن و لایکش کن تا رسانه‌ای بشه و مردم بفهمن چه خبره تو این مملکت … کپی کن پخش کن»

این متن عیناً در سال‌های پیش در مورد یزد (به‌جای قشم) پخش‌شده بود ولی حجم انتشار آن کمتر بوده است. (عده‌ای از پخش‌کنندگان این شایعه در قشم دستگیر شدند اما اثر این شایعه باقی ماند.) در همین اثنا متأسفانه عده‌ای در شیراز با پارچه نوشته‌هایی در دست خواهان اخراج افغان‌ها از ایران شدند و در برخی سایت‌ها و روزنامه‌ها تیترهای تند و تحریک‌آمیزی علیه دولت فعلی افغانستان یعنی امارت اسلامی زده شد که این اتفاقات درکل مجموعه خطرناکی از تحریکات ضد ایرانی و ضد افغانی را در دو طرف ایجاد کرده است.

نتیجه‌گیری
پس از ناکامی پروژه جنگ داخلی در افغانستان و درگیر کردن ایران در آن، اکنون دشمنان انقلاب اسلامی و ملت‌های مسلمان منطقه با ایجاد تیمهای مشترک ایرانی و افغانی در آلبانی و … ایجاد موج دوم شایعات با محوریت مهاجرین را دنبال می‌کنند.در موج دوم شایعه‌سازی (موج اول عمدتاً فقط طالبان را هدف گرفته بود برخلاف موج دوم که هم طالبان و هم مهاجران را هدف گرفته است) سعی می‌شود با ایجاد حس نفرت میان ایرانیان و افغانان نوعی نزاع عمیق و شدید قومی و مذهبی در ایران ایجاد شود. درواقع در این موج با زیرکی خاصی و با استفاده از روانشناسی و رسانه، وحشت و نفرت به بزرگ‌ترین سرمایه‌های امریکا تبدیل‌شده‌اند. ابتدا شایعات در میان ایرانی‌ها وحشت و نفرت ایجاد می‌کند و واکنش‌های عصبی ناشی از آن بزرگنمایی شده و در مین افغان‌ها منتشر می‌شود (شایعاتی مبنی بر آزار گسترده مهاجران افغان که البته متأسفانه در مواردی معدود صحت داشته است). فعالیت تروریستی عنصر تکفیری در مشهد را نیز باید در همین چارچوب مورد فهم عمیق‌تر و واکاوی بیشتر قرارداد.

خاتمه سخن اینکه این موج شایعه‌سازی، در صورت عدم شناسایی و برخورد با عوامل آن، ممکن است منجر به ناامنی و شکافه‌ای خطرناک اجتماعی در استان‌های تهران و خراسان رضوی و … گردد لذا شرایط به‌گونه‌ای است که باید با اقدامات فوری جلوی هرگونه نشر اکاذیب و شایعه‌سازی گرفته شود و با عوامل درگیری و آزار و شکنجه مهاجران نیز برخود قاطع صورت گیرد و اطلاع رسانی مناسب هم پس‌ازآن انجام شود (همان‌گونه که اگر تخلفی ازاین‌دست از سوی مهاجران صورت گیرد باید با فوریت با آن برخورد کرد).قطعاً ادامه وضع کنونی و پمپاژ مطالب نادرست در فضای مجازی و تیترهای تحریک‌آمیز برخی سایت‌ها و روزنامه‌ها (نظیر جمهوری اسلامی و جهان صنعت و …) امنیت ملی را با مخاطره مواجه خواهد ساخت و نمی‌توان با سکوت از کنار آن گذشت.

برای خنثی‌سازی پروژه موج دوم شایعه‌سازی و نشر دروغ در فضای مجازی -علاوه بر موارد فوق- بایستی علمای مختلف افغان و ایرانی، (اعم از شیعه و سنی) نیز بیشتر فعال شوند و با پررنگ‌تر کردن فضای همدلی و تقریب و وحدت اسلامی، جلوی بروز بسیاری از مشکلات را بگیرند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.