زمستان ۸۹ بدترین زمستان زندگی برای محمدرضا براز رقم می‌خورد. جوان ۲۵ ساله آن روزها، ناگهان دچار دردهای شدید عضلانی و استخوانی می‌شود.

کوه بزرگ‌تر است یا سرطان؟

به گزارش قدس آنلاین، زمستان ۸۹ بدترین زمستان زندگی برای محمدرضا براز رقم می‌خورد. جوان ۲۵ ساله آن روزها، ناگهان دچار دردهای شدید عضلانی و استخوانی می‌شود.

پزشک معالج، بیماری‌اش را یکی از کُشنده‌ترین گونه‌های سرطان یعنی لوسمی حاد لنفوئیدی یا ای.ال.ال تشخیص می‌دهد.

خودش می‌گوید: مثل خیلی از خانواده‌های دیگر در خانواده ما هم کسی تصورش را نمی‌کرد این بیماری تنها پسر از خانواده هشت نفره را درگیر کند؛ سرطان خون آن هم از بدترین نوعش.

موضوع دیگر اینکه چند سال پیش از آن، یکی از دوستانم با همین سرطان از دنیا رفته بود. تلویزیون هم آن روزها تنها فیلم‌هایی را نمایش می‌داد که بازیگرانش بر اثر همین نوع سرطان از دنیا می‌رفتند.

محمدرضا تصمیمش را می‌گیرد، دلش را به «دریا» می‌زند و راهی «کوه» می‌شود چون برای او ایستادگی و عظمت کوه قابل باورتر از عظمت سرطان و سختی دوره‌های شیمی درمانی است.

خرداد ۹۶، در یکی از روزهای ماه رمضان، محمدرضا با زبان روزه برای نخستین بار در عمرش کوهنوردی را با صعود به زرین کوه ۴هزار متری شروع می‌کند و روزها، ماه‌ها و سال‌های بعد قله‌های دارآباد، خلنو، سی‌چال، مهرچال سبلان، شاه‌نشین، بازارک و دماوند بلندترین قله ایران را فتح می‌کند.

او به تأثیر امید به زندگی بیش از دارو ایمان دارد و می‌گوید: روزهای ابتدایی این بیماری برای فرد مبتلا و خانواده او سخت است. اما این روزها با خوب و بدش می‌گذرد؛ آن وقت است که آدم تصمیم می‌گیرد با آن کنار بیاید. جنگیدن و شکست دادن سرطان، راهکار مناسبی برای درمانش نیست؛ چون چیزی نیست که بخواهیم با آن بجنگیم؛ این هم نوعی بیماری است که راز درمانش علاوه بر طی کردن دوره‌های شیمی درمانی، در امید و پذیرش آن نهفته است. باید سرطان را پذیرفت و به آن مثل درمان هر بیماری دیگر نگاه کرد.

وقتی از محمدرضا می‌پرسیم آیا فکر اینکه روزی دوباره نشانه‌های این بیماری در وجودت پیدا شود به ذهنت خطور می‌کند، می‌گوید: شاید خیلی‌ها در ابتدای ابتلا، در طول درمان و حتی در روزهای پایانی آن به بازگشت و عود بیماری فکر می‌کنند؛ اما من دیگر به بازگشت بیماری فکر نمی‌کنم؛ چون در غیر این‌صورت زندگی‌ام تعطیل می‌شود. من این بیماری را تمام شده می‌دانم. حتی اگر دوباره با این بیماری مبتلا شوم باز هم با همین روحیه و فرمول و با همین فرمان جلو می‌روم.

امروز ۲۵ فروردین؛ محمدرضا تولد ۳۷ سالگی‌اش را جشن می‌گیرد. او این روزها خیلی بیشتر از ۱۰ سال پیش کار می‌کند. می‌گوید به بیش از ۹۰۰ بیمار سرطانی در سراسر ایران مشاوره می‌دهد. هر ماه به همراه دوستانش به دو استان سفر می‌کند و در کنار گفتار درمانی و صحبت از عوارض داروها خیران خوبی را هم پیدا کرده‌اند.

«۷۰ تا ۸۰ درصد زندگی خودم را برای دیگران گذاشته‌ام و در کنار کار عمرانی‌ام به بیماران مشاوره حضوری یا مجازی می‌دهم. سعی کرده‌ام مقالات زیادی در مورد تمام سرطان‌ها مطالعه کنم تا مشاوره‌ها و انتقال تجربیاتم تخصصی‌تر باشد، ضمن آنکه در کنار آن از دانش پزشکان مجرب استفاده می‌کنم».

محمدرضا اضافه می‌کند: بیماران هم کوهنوردی می‌کنند و هم دوستانشان را به کوهنوردی تشویق می‌کنند. به حدود ۱۹۰ قله بالای ۴هزار متر صعود کرده‌اند. ما و بیمارانمان بنر «سرطان پایان زندگی نیست» را به تمام استان‌های ایران برده‌ایم و ان‌شاءالله قرار است با حضور در خارج از مرزها قله‌های بالای ۶هزار متر را هم فتح کنیم.

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.