استکبارستیزی و مبارزه با نمادهای آن یعنی رژیم‌صهیونیستی و آمریکا یکی از شاخصه‌های گفتمانی احمدی‌نژاد در سال ۸۴ بود. احمدی‌نژاد در جریان رقابت‌های انتخاباتی با انتقاد تلویحی از دولت خاتمی همفکران اصلاح‌طلبش را متهم به پیروی از مشی انفعال در عرصه سیاست خارجه می‌کرد.

معجزه هزار تناقض

به گزارش قدس آنلاین،   ۱۷ سال قبل در چنین روزهایی، دقیقا در سوم تیرماه سال ۸۴، یکی دیگر از مقاطع حساس تاریخ جمهوری اسلامی، با مشارکت بیش از ۲۹ میلیون نفری در دور اول و مشارکت بیش از ۲۷ میلیون نفری مردم در دور دوم انتخابات ریاست‌جمهوری آن سال، پشت‌سر گذاشته شد. انتخاباتی که دور نخست آن در بیست‌وهفتمین روز از خرداد پر از حادثه و دور دوم آن، یک هفته بعد و در سوم تیرماه برگزار شد. هفته‌ای که در آخرین روز آن، ۱۷ میلیون و ۲۴۸ هزار و ۷۸۲ نفر از ایرانیان، نفر دوم دور نخست انتخابات را به نفر اول ترجیح دادند و درنهایت، این نامزد ۴۸ساله اصولگرا بود که با ۶۱درصد آرا به ریاست‌جمهوری ایران انتخاب شد. رقابتی که در جریان آن، کاندیدای جوان یعنی محمود احمدی‌نژاد، مقابل نامزدی پیروز شد که در کارنامه خود سابقه هشت سال ریاست‌جمهوری در سال‌های بعد از جنگ را می‌دید؛ ‌اکبر هاشمی‌رفسنجانی. کاندیدایی که احزاب و جریانات استخوان‌دار و صاحب‌نامی مثل کارگزاران سازندگی، جامعه روحانیت مبارز، حزب عدالت و توسعه، خانه کارگر، بخشی از مجمع روحانیون مبارز و بخشی از جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از جدی‌ترین حامیان او بودند. این حامیان و برخی موضع‌گیری‌های هاشمی بود که درنهایت فارغ از رفتاری که در سال‌های پیش از آن در دولت خاتمی از سوی حامیان اصلاحات با او شد، رئیس وقت مجمع تشخیص مصلحت نظام را به‌عنوان نامزد مورد حمایت اصلاح‌طلبان، و شکست او در انتخابات۸۴ را شکست اصلاح‌طلبان معرفی کرد. انتخاباتی که طبق آرای مردم، در دور نخست آن اکبر هاشمی اول، محمود احمدی‌نژاد دوم، مهدی کروبی سوم و محمدباقر قالیباف، مصطفی معین، علی لاریجانی و محسن مهرعلیزاده به‌ترتیب چهارم تا ششم شدند. انتخابات پراتفاقی که با عدم احراز صلاحیت معین و مهرعلیزاده از سوی شورای نگهبان-که البته بعد از آن با درخواست رئیس وقت مجلس از رهبر انقلاب و پیام ایشان به دبیر شورای نگهبان، صلاحیت مهرعلیزاده و مصطفی معین برای شرکت در انتخابات تایید شد- آغاز شد، با برخی اختلافات منجر به تفرقه درمیان نامزدهای هردو جناح اصولگرا و اصلاح‌طلب ادامه پیدا کرد و درنهایت با اعتراض برخی نامزدها ازجمله مهدی کروبی به نتیجه انتخابات به پایان رسید. البته اینها اطلاعات نه‌چندان پیچیده‌ای از کلیات انتخابات ریاست‌جمهوری دولت نهم است که شاید بتوان با چند جست‌وجوی ساده به آن دست یافت. اما آنچه به‌راحتی و با چند جست‌وجوی ساده دست‌یافتنی نیست، سرعت و کیفیت تحولات رخ‌داده در این ۱۷ سال است. ۱۶، ۱۷ سالی که در نتیجه تحولات آن، رئیس‌جمهور منتخب ۱۷ میلیون ایرانی در سال ۸۴، انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۱۴۰۰ را تحریم می‌کند. نامزدی که می‌گفت همواره کفش‌هایش بندی است تا موقع نشستن و بستن بند کفش‌هایش فراموش نکند که خادم و خاکسار مردم است، به رئیس‌جمهوری تبدیل شده بود که درنتیجه یک اختلاف‌نظر داخلی ۱۱ روز خانه‌نشین شد. احمدی‌نژادی که اغلب صاحب‌نظران، شعارهای عدالتخواهانه و ضدتبعیض او در جریان انتخابات دولت نهم را عامل اصلی اقبال مردم به این کاندیدای اصولگرا می‌دانستند، در مواجهه با اتهامات گسترده فساد مالی به معاونان و نزدیکان خود ازجمله محمدرضا رحیمی، اسفندیار رحیم‌مشایی و حمید بقایی که درست بودن بخش جالب‌توجهی از آن اتهامات نیز ثابت شد نه‌تنها از قانون تمکین نکرد، بلکه تا روز آخر به دفاع از نزدیکانش پرداخت. این دفاع‌های احمدی‌نژاد تا جایی ادامه پیدا کرد که او در حاشیه جلسه هیات‌دولت که در روز چهارشنبه، هشتم تیرماه ۱۳۹۰ برگزار شد، کابینه را خط‌قرمز خود عنوان کرد و گفت: «درواقع کابینه خط‌قرمزی است که اگر بخواهند به آن دست‌اندازی کنند، دیگر من باید وظیفه‌ قانونی خود را انجام دهم و این حتما به کشور آسیب می‌زند.» در گزارش امروز «فرهیختگان» قصد داریم به‌بهانه سالروز انتخابات پرشور سوم تیر ۸۴، به بررسی شکاف عمیق ایجادشده میان مواضع اولیه و وضعیت کنونی مواضع یک رئیس‌جمهور در ابتدا انقلابی-عدالتخواه و درحال‌حاضر لیبرال-دموکرات(به گفته خود او!) بپردازیم. در ادامه نمونه‌هایی از تغییرات عجیب‌وغریب ایجادشده در سخنان و مواضع محمود احمدی‌نژاد در طول این ۱۷ سال را می‌خوانید. تغییراتی که به‌نظر می‌رسد هدف خود را در تبدیل رئیس‌جمهور اسبق و نامزد رد صلاحیت‌شده در انتخابات ۱۴۰۰، به اپوزیسیون شاخصی مقابل نظام جست‌وجو می‌کند.

دوست خوب آمریکایی‌ها

استکبارستیزی و مبارزه با نمادهای آن یعنی رژیم‌صهیونیستی و آمریکا یکی از شاخصه‌های گفتمانی احمدی‌نژاد در سال ۸۴ بود. احمدی‌نژاد در جریان رقابت‌های انتخاباتی با انتقاد تلویحی از دولت خاتمی وی همفکران اصلاح‌طلبش را متهم به پیروی از مشی انفعال در عرصه سیاست خارجه می‌کرد. مبتنی‌بر همین انتقاد احمدی‌نژاد آن دسته از نمایندگانی که در مجلس ششم پیشنهاد مذاکره مستقیم ایران با آمریکا را مطرح کرده بودند، بخشی از ستون پنجم دشمن در ایران می‌دانست و این‌گونه در گفت‌وگو با نشریه «جام هفته» دست به انتقاد از آنان می‌زد: «در شرایطی که آمریکا ایران را تهدید و از هیچ‌کوششی برای اهانت و تحقیر ملت ایران فروگذار نمی‌کند، مذاکره با امریکا اقدامی کاملا غیرمنطقی است... ایجاد فضای یأس‌آمیز که در آن ترس و هراس از قدرت دشمن، انگیزه دفاع را از مردم سلب کند و به القای آشفتگی و بحران (بینجامد از) وظایف تبلیغاتی و مطبوعاتی ستون پنجم است... مذاکره در شرایط تهدید دشمن، معنا و نتیجه‌ای جز تسلیم ندارد و به تسلیم کشاندن نظام، خود مبنا و اساس ماموریت‌های ستون پنجم است.»
 اما سال‌ها پس از این مصاحبه و در زمانی که احمدی‌نژاد دیگر در قدرت نبود خود او نیز در تناقضی آشکار با گذشته‌اش تبدیل به یکی از ستون پنجم‌های دشمن در ایران شد. احمدی‌نژاد سال ۹۸ و درست در زمانی که با خروج آمریکا از برجام ایران تحت‌شدیدترین تحریم‌ها و تهدیدها از سوی دولت ترامپ قرار داشت، در مصاحبه‌ای با نشریه نیویورک‌تایمز گفت ایران و آمریکا باید به‌صورت مستقیم با یکدیگر گفت‌وگو کرده و اختلافات ۴۰ساله خود را که از ماجرای بحران تسخیر سفارت آمریکا در تهران آغاز شده و حالا به مسائل و مشکلات بر سر سیاست‌های منطقه‌ای و دیگر اختلافات رسیده را حل‌وفصل کنند. احمدی‌نژاد گفت‌وگو میان دو کشور را محدود به مسائل هسته‌ای نمی‌دانست و به خبرنگار نیویورک‌تایمز می‌گفت: «آمریکا خواهان گفت‌وگو بر سر طیف وسیع‌تری از موضوعات خارج از برجام با ایران است؛ موضوعاتی که اهمیت بیشتری از ادامه یا مرگ برجام دارند. ما نیازمند یک گفت‌وگوی اساسی در تمامی زمینه‌ها هستیم.»
حدود ۶ماه پس از این سخنان احمدی‌نژاد، دولت ترامپ در اقدامی جنایتکارانه دست به ترور سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در عراق زد، حاج قاسم از قهرمانان ملی ایران و از چهره‌های برجسته‌ مبارزه با تروریسم در منطقه بود که شهادتش سبب شد موج عظیمی از خشم و تنفر علیه دولت آمریکا در ایران و کشورهای منطقه شکل بگیرد، به‌قدری که مساله‌ انتقام‌گیری از آمریکا تبدیل به اصلی‌ترین مطالبه‌ ملت ایران پس از شهادت ایشان شد. در چنین فضایی حتی جدی‌ترین حامیان برقراری رابطه ایران با آمریکا نیز از ترس خشم مردم دیگر سخن از برقراری رابطه با آمریکای ترامپ به میان نمی‌آوردند اما احمدی‌نژاد که در مسیر نفی گذشته‌ خود قدم برمی‌داشت و در این مسیر حتی ابایی نداشت تبدیل به چهره‌ اپوزیسیون جمهوری اسلامی شود، نه‌تنها از سخنان خود در رابطه با مذاکره میان ایران و آمریکا عقب‌نشینی نکرد، بلکه خرداد سال ۹۹ در مصاحبه‌ای با شبکه‌ US IRAN TV بار دیگر از لزوم ایجاد رابطه میان ایران و آمریکا سخن گفت و اظهار داشت: «از ترامپ انتظار می‌رود روابط بین دو کشور را بهتر کند تا این دو کشور بتوانند در همه زمینه‌ها با هم همکاری کنند و پیشتاز باشند، این اتفاقات با مشارکت همگان امکان‌پذیر است.»

تداوم اظهارنظرهای شاذ با حمله به حکومت اسلامی!

از دیگر مواضع و اظهارنظرهای شاذ محمود احمدی‌نژاد می‌توان به بخشی از گفت‌وگوی او با رسانه نزدیک به خود اشاره کرد. مصاحبه‌ای که به‌نظر می‌رسد در اواخر سال ۹۷ انجام شده است. رسانه مکتوب بهار جاودانه، نشریه‌ای که عمدتا به نشر مواضع عجیب احمدی‌نژاد می‌پردازد در مصاحبه‌ای که با او داشته از وی درباره حکومت سکولار و تفاوت آن با حکومت اسلامی می‌پرسد که احمدی‌نژاد با کمال تعجب، ضمن تایید سخنان خبرنگار بهار جاودانه با این مضمون که «بهتر نیست به‌جای سرکوب سکولاریسم، قرائت‌مان را از دین اصلاح کنیم. آن چیزی که توسط سکولار زده می‌شود، تحکم شماست. حال شما اسم این تحکم را دین گذاشته‌اید و سکولار می‌گوید دین باید از عرصه حاکمیت کنار رود.» می‌گوید: «ما اصلا حکومت دینی نداریم! این واژه‌ای غلط  و من‌درآوردی است.» احمدی‌نژاد در توجیه آن حرف عجیبش، برداشت خود از دین را وارد بحث می‌کند و این‌طور ادامه می‌دهد: «دین برای رهایی انسان آمده است، نه برای حاکمیت بر انسان. دین که نیامده خودش را غلبه دهد... ما حکومت دینی نداریم، بلکه هدایت دینی، کمال آفرینی دینی و ارزش‌­های دینی داریم.»
رئیس‌جمهور اسبق که زمانی «تاسیس حکومت علوی» را با جدیت «مطلوب دیرینه تاریخ ایران» می‌دانست و با چنین مواضعی خود را به جامعه معرفی می‌کرد، در گفت‌وگو با رسانه‌ منتسب به خود می‌گوید: «حکومتی داریم که اسمش را حکومت دینی می‌گذاریم. پیروان ادیان گوناگون آمده‌اند و برای خودشان تعریفی دارند. البته به این معنی نیست که باید این را به دیگران تحمیل کنیم. به‌محض اینکه تصمیم به تحمیل گرفتیم، اینجا دیگر ربطی به حقیقت دین ندارد. این نفسانیات ماست که زیر تابلوی دین آمده است.»
این سخنان عجیب از احمدی‌نژاد درحالی رسانه‌ای شد که باید توجه داشت حافظه مردم هرقدر هم ضعیف باشد، صحبت‌های قبلی او درباره حکومت اسلامی را فراموش نخواهند کرد.
او در روزهای پیش از انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۸۴ در نشستی در استان هرمزگان، تشکیل دولت اسلامی را، گامی بلند در تکامل انقلاب اسلامی عنوان کرده بود. احمدی‌نژاد در ۹ خردادماه در جمع تعدادی از دانشجویان دانشگاه‌های بندرعباس، یکی از اهداف خود را «تلاش برای تشکیل دولت اسلامی» عنوان کرده بود و در ادامه از گزاره «تشکیل دولت اسلامی گام بلندی در تکامل انقلاب اسلامی است و به‌اندازه خود انقلاب مهم و تاثیرگذار است.» برای اثبات صداقت خود درخصوص حرکت به‌سمت هدف مدنظرش استفاده می‌کند.
محمود احمدی‌نژاد که آن ایام هنوز به‌عنوان شهردار تهران شناخته می‌شود اما در فاصله کمتر از یک‌ماه تا انتخابات ریاست‌جمهوری ۸۴ به هرمزگان سفر کرد، به معرفی دولت اسلامی از نظر خود می‌پردازد. او دولت اسلامی را دولتی معرفی می‌کند که همه برنامه‌ها و طراحی‌های مدیریت اجرایی کشور را از متن اسلام استخراج می‌کند و اقتصاد، سیاست و فرهنگ در آن دولت رنگ و بوی اسلام دارد نه اینکه برای اداره کشور به‌دنبال اقتباس و گرته‌برداری از مدل‌های غربی باشد.
 رئیس‌ دولت‌های نهم و دهم همچنین در ادامه آن سخنان معروف خود درباره تاسیس حکومت علوی گفته بود، نه‌تنها جنبش‌های تاریخ معاصر ازجمله مشروطه و انقلاب اسلامی قیامی با «هدف تشکیل حکومت علوی» است، بلکه تشکیل حکومت‌های آل‌بویه، علویان، طبریان و صفویه نیز با همین هدف صورت گرفته بوده. او همچنین این مساله را نشان‌دهنده عمق گفتمان انقلاب در تاریخ عنوان کرده بود.
سخنانی که حالا در گفت‌وگو با رسانه‌های نزدیک به خود و اسفندیار رحیم‌مشایی ۱۸۰ درجه عکس آن را مطرح می‌کند. اظهاراتی عجیب که تا الان جز عیان کردن سطح فعلی نگاه و اندیشه او و همچنین لطمه به اعتبار شخصی‌اش، آورده‌ دیگری برای احمدی‌نژاد نداشته است.

از سخنرانی درباره تهاجم فرهنگی دشمن تا «اعتقادی به جنگ فرهنگی ندارم»!

بنده به «این موضوع» اعتقاد ندارم. این جمله‌ای بود که احمدی‌نژاد، در تاریخ ۱۶ شهریور ۹۰ و در دیدار با رایزنان فرهنگی کشورمان در ۸۰ کشور جهان درباره موضوع «جنگ فرهنگی» گفت. این عبارات درحالی برای اولین‌بار از احمدی‌نژاد شنیده می‌شد که جامعه هنوز مواضع او در کمتر از ۶سال قبل و در کارزار رقابت‌های انتخابات ریاست‌جمهوری ۸۴ را به‌خاطر داشت. سخنان عجیب وی با این شرح در وبسایت دولت قرار گرفت: «احمدی‌نژاد در ادامه با اشاره به موضوع جنگ فرهنگی، گفت: بنده به این موضوع «اعتقاد ندارم»، زیرا جنگ فرهنگ با بی‌فرهنگی و تعالی با سکوت است و الا هیچ‌گاه دو نظام فکری و ارزشی که در راستای کمال انسان باشند جنگی در آن معنا پیدا نمی‌کند.» احمدی‌نژاد همچنین در ادامه سخنان خود در رد چیزی تحت‌عنوان جنگ فرهنگی گفت: «ما با کسی جنگ نداریم. انسان‌های فرهنگی با کسی جنگ ندارند، همچون پیامبران که با کسی جنگ نداشتند و تمام وجودشان برای بشر رحمت و کرامت بود.» احمدی‌نژاد که حالا خود را لیبرال‌دموکرات(!) می‌داند در روزهای پیش از انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۸۴، با شعارها و مواضعی دقیقا عکس آن چیزی که امروز در گفت‌وگو با رسانه‌ها خود را به آن وفادار می‌داند، مطرح شد و می‌توان گفت به ‌پشتوانه همان مواضع و شعارها بود که موفق شد رای ۱۷ میلیون ایرانی را به خود جلب کند و هاشمی‌رفسنجانی را در رقابت برای رسیدن به ریاست‌جمهوری دولت نهم پشت سر بگذارد. رئیس‌ دولت‌های نهم و دهم، در آن روزها از «تهاجم فرهنگی» به‌عنوان یکی از ابزارهای دشمن یاد می‌کرد و معتقد بود آنان قصد دارند درکنار فشارهای اقتصادی، تهاجم نظامی، قطع رابطه فرهنگی و حربه‌هایی امثال آن، از ابزار «تهاجم فرهنگی» نیز با هدف مقابله با انقلاب اسلامی استفاده کنند. مواضعی که در آن روزها از سوی مردم به‌عنوان مواضعی کاملا منطبق با آرمان‌های انقلاب شناخته می‌شد و بیان‌کننده آن را درنهایت هشت‌سال میهمان پاستور کرد.  
احمدی‌نژاد در موضع‌گیری‌های متعددی که در بازه پیش از انتخابات سال ۸۴ و سال‌های ابتدایی دولت نهم درباره تهاجم فرهنگی دشمن و لزوم مقابله با آن داشت، در مرحله سخنرانی درخصوص لزوم مقابله با تهاجم فرهنگی متوقف نمانده و از مدیران بی‌توجه به این مساله هم انتقاد کرده است. او در دوره‌ای که هنوز خود را لیبرال‌دموکرات معرفی نکرده بود، به انتقاد از مدیرانی می‌پرداخت که از نگاه او کوشش دارند انقلاب را به‌سمت معیارهای لیبرالیستی سوق دهند! او همچنین خود را منتقد آن دسته از مسئولانی معرفی می‌کرد که توسعه و پیشرفت را فقط در قالب برنامه‌های مادی و سکولاریستی غربی باور دارند و به گفته احمدی‌نژاد فاقد هرگونه خودباوری اسلامی دربرابر «هجوم فرهنگ غرب» هستند.
این نامزد عدالتخواه انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۸۴ همچنین در فاصله دوهفته‌ای تا انتخابات، در فرصتی تبلیغاتی که در تلویزیون به او اختصاص داده شده بود، به انتقاد از حرکت مدیریت فرهنگی کشور در جهت تهاجم فرهنگی پرداخت. او در این مرحله متوقف نماند و محصول این خطای راهبردی مدیران فرهنگی کشور را تنگ شدن فضا برای انسان‌های ارزشی دانست. دسته‌بندی‌ای که سعی می‌کرد با مواضع و شعارهایش خود را در آن قرار دهد. به همین دلیل هم بود که موفق شد آرای بدنه مذهبی و اصطلاحا ارزشی جامعه را به خود جلب کند.
یکی دیگر از اتفاقات مهمی که در دوره ریاست‌جمهوری این چهره لیبرال دموکرات(!) افتاد، توقیف پرتعداد مطبوعات توسط وزارت فرهنگ و ارشاد بود. در دوره ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد، وزارت فرهنگ و ارشاد، برای اولین‌بار بدون ارجاع به دادستانی و قوه قضائیه از طریق هیات‌ نظارت بر مطبوعات دست به توقیف مطبوعات زد؛ مطبوعات توقیف‌شده‌ای که تعدادشان در دولت او به عدد ۴۳ رسید. علاوه‌بر این رویکرد دولت آقای لیبرال‌دموکرات در مواجهه با مطبوعات، روند صدور مجوز نشریات در این دوره هم به نوع خود جالب‌توجه است. آمار موجود می‌گوید دولت احمدی‌نژاد در ‌سختگیری و کندی روند صدور مجوز کم‌رقیب عمل کرد. این کندی به‌حدی بود که اجازه انتشار تنها برای کمتر از ۵۰درصد از تقاضاهای انتشار مطبوعات صادر شد. یک مورد عجیب دیگر در دو دولت احمدی‌نژاد، باطل شدن مجوز نشر کتاب‌های برخی ناشران است که نکته عجیب‌تر ماجرا جایی در چشم می‌زند که بدانیم این اتفاق گاهی بعد از چندین‌بار چاپ و موفقیت آن کتاب در بازار رخ می‌داد؛ رویکردی که باعث شد تعداد قابل‌توجهی از ناشران، نمایشگاه کتاب سال ۸۶ را در اقدامی که تا پیش از آن به این وسعت سابقه نداشت، تحریم کنند و از حضور در آن سر باز زنند. موارد مورد اشاره و دیگر نمونه‌هایی که درطول هشت‌سال مدیریت دولت‌های نهم و دهم به ریاست محمود احمدی‌نژاد بر کشور در حوزه فرهنگ و نحوه مواجهه با مسائلی ازجمله تهاجم فرهنگی دشمن رخ داده است، نشان از آن دارد که احمدی‌نژاد لیبرال‌دموکرات امروز، در سال ۸۴ با شعارهای کاملا متفاوتی خود را به‌عنوان دگرِ گفتمان فکری اکبر هاشمی‌رفسنجانی و جریانات حامی او مطرح کرده بود. شعارها و مواضعی که حالا تمایلی به‌مرور دوباره آنان ندارد و منافع سیاسی خود را در تعارض با آنان می‌بیند.

فراموشکار

احمدی‌نژاد در این سال‌ها کم سخن حاشیه‌ساز و در تناقض با رویکرد پیشین خود نگفته است، سخنانی که اگر در کنار هم قرار دهیم شاید برای مخاطب سخت باورپذیر باشد که این سخنان توسط یک نفر بیان شده است، در اینجا به‌عنوان مشت نمونه خروار می‌شود به نظر احمدی‌نژاد در رابطه با آزادی اشاره کرد. احمدی‌نژاد سال ۸۸ در نخستین کنفرانس خبری پس از انتخابات در پاسخ به سوال خبرنگار شبکه‌ NRC هلند درباره میزان آزادی در ایران، گفته بود: «در ایران آزادی کامل و مطلق وجود دارد و همه‌ شخصیت‌ها و گروه‌ها می‌توانند آزادانه نظر خود را اعلام کنند. ملت به برنامه‌های دولت رای داده و این برنامه‌ها مشخص است و طبق آن جلو می‌رویم.» این جملات تنها نظر احمدی‌نژاد در رابطه با آزادی طی سال‌های اخیر نیست، وی ۶ سال بعد در زمانی که دیگر رئیس‌جمهور نبود، با نگارش نامه‌ای خطاب به رهبر انقلاب مدعی نبود آزادی سیاسی در عصر جمهوری اسلامی شد و گفته بود: «اینک پس از چهار دهه نه‌تنها از آزادی سیاسی خبری نیست، بلکه آزادی در عرصه‌های دیگر نیز به محاق رفته است. دولت و نهادهای حکومتی و عوامل امنیتی بر عرصه‌های فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی سیطره کامل دارند.»
هیچ توجیه عقلانی برای این دگردیسی احمدی‌نژاد نمی‌توان پیدا کرد. به نظر می‌رسد وی در نفی گذشته خود آنقدر با سرعت پیش می‌رود که حتی گاهی فراموش می‌کند در گذشته چه صحبت‌هایی داشته و همین سخنان متناقض وی در رابطه با موضوعات واحد، خود می‌تواند بهترین دلیل برای رد تفکرات احمدی‌نژاد باشد.

احمدی‌نژاد سال ۸۰: «دولت بی‌برنامه» می‌گوید اختیار نداشتم

احمدی‌نژاد در سال ۸۰، یعنی چهار سال پیش از آنکه برای انتخابات ریاست‌جمهوری نامزد شود در مصاحبه‌ای با محوریت «استراتژی اصلاح‌طلبان برای کسب قدرت و بحران‌سازی در کشور» که با روزنامه قدس دارد، با کنایه زدن به سیدمحمد خاتمی، دولت اصلاحات را به فرافکنی با هدف فرار از عملکرد ضعیف و بی‌برنامگی‌اش متهم کرده و می‌گوید: «هنگامی که شما برنامه‌ای نداشته باشید، طبیعی است که اگر یک گروه کوچک و منسجم برنامه‌ای را طراحی کنند به‌راحتی می‌توانند بر دولت اثر بگذارند؛ و این مساله در رفتار سیاسی چهار سال گذشته به‌خوبی قابل مشاهده است که گروه‌هایی با مساله کردن موضوعی خاص در سطح جامعه آن را در دستورکار دولت قرار می‌دادند، به‌گونه‌ای‌که کل دست‌اندرکاران و گروه‌های سیاسی به‌دنبال این مساله می‌افتادند، درصورتی‌که اگر برنامه‌ای وجود داشت، دیگر نمی‌توانستند برای کشور مسیر تعیین کنند.» احمدی‌نژاد همچنین در ادامه کنایه‌های خود به دولت مستقر می‌گوید: «وقتی کسی برنامه ندارد دنبال عامل بیرونی می‌گردد و می‌گوید: نگذاشتند کار کنیم، مانع شدند، اختیارات نداریم و... . شما اصلا هیچ دولتی را پیدا نمی‌کنید که در طول فعالیتش با مانعی مواجه نشود. موانع متعددی وجود دارد و هنر مدیریت این است که با توجه به موانع موجود برنامه‌ریزی کرده و فعالیت کند. دولت بی‌مانع در کجای دنیا سراغ دارید؟... طبیعی است کارشکنی‌هایی هم باشد؛ چراکه در خود دولت (برخی) کارگزاران دولت در روند امور دست‌اندازی‌های متعددی را ایجاد کردند. من اعتقاد دارم بسیاری از کارهایی که جناح منتقد دولت انجام داد، با زمینه‌سازی خود هواداران آنها انجام شد... در طول یک سال و نیم
گذشته که دولت و مجلس کاملا هماهنگ بودند، چند طرح در جهت حل مشکلات اساسی کشور ارائه شده؟ همه طرح‌هایی که طرح شده، جنجال‌آفرین بوده و صرفا در دنباله مسائل سیاسی طرح شده است.»
این‌ درحالی بود که احمدی‌نژاد، چهار سال بعد از پایان دوران ریاست‌جمهوری‌اش و در ایامی که دولت یازدهم به ریاست حسن روحانی، مشکلات اقتصادی کشور را ناشی از عملکرد بد اقتصادی دولت احمدی‌نژاد را عنوان می‌کرد و دولت خود را بی‌تقصیر می‌دانست، ۳۰ بهمن ۹۶، در بخشی از نامه‌ای که تحت‌عنوان «فهرست پیشنهادهای احمدی‌نژاد برای اصلاح امور کشور» رسانه‌ای شد، می‌نویسد: «طی چند دهه اخیر دائما با قوانین عادی، اختیارات مجلس و قوه قضائیه و برخی نهادهای وابسته به رهبری برخلاف قانون اساسی گسترش یافته و اختیارات دولت کاهش یافته است» و نشان می‌دهد می‌توان «فرار از عملکرد ضعیف» را در سال ۸۰ یک چیز و در سال ۹۶ چیز دیگری معنا کرد.

انتهای پیام

منبع: فرهیختگان

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.