آبی که از عمق ۴۰۰متری زمین ‌می‌آید به‌پای درختان بی‌ثمر ویلاها می‌ریزد

ویلاهای سبز غیرمجاز در دشت خشک مشهد

حاشیه روستاهای اطراف مشهد، به ویژه روستاهای جاده آرامستان رضوان تا آرامگاه فردوسی در انحصار شهرک های ویلایی است. از همان ابتدای مسیر انگار که همه چیز برای ساخت ویلا مهیا باشد؛ از تبلیغات برای قطعه بندی زمین کشاورزی بگیرید تا تابلوگذاری برای کوچه هایی که نیستند و رسیدن خدماتی مانند جانمایی ستون های برق. همه چیز آماده قدکشیدن یک ویلاست. یکی از مسئولان جهاد کشاورزی خراسان رضوی اسفندماه سال ۹۹ گفته بود: سالانه چهارهزار هکتار از اراضی کشاورزی حاشیه مشهد به باغ ویلا تبدیل می شود.
قرارمان برای دیدن نمونه وضعیت ویلاسازی های حاشیه روستاهای مشهد ابتدای جاده روستای فرخد است. با رضا، یکی از قدیمی های روستا، قرار گذاشته ایم تا اطراف را نشانمان دهد. این روستا چند سالی است با عنوان قمصر خراسان شناخته می شود و هرسال مصادف با فصل بهار روایت گل و گلاب در اینجا جان می گیرد. حاشیه جاده منتهی به روستا پر است از کارگاه های بلوک سازی، املاکی ها و تالارها. به روستا می رسیم. ابتدای برخی از کوچه ها و روی پارچه ای نوشته اند: «گلاب گیری». رضا می گوید: فصل گل محمدی تازه تمام شده است اما اگر به فصلش آمده بودید می شد گلاب گیری را در این خانه ها ببینید.بعد انگار که غمی یادش آمده باشد، ادامه می دهد: از این روستا و روستای کلاکوب دیگر چیزی نمانده است. هر جا چشم بگردانی یک ویلا قد علم کرده است. کاش بگذارند این گلاب گیری و مزرعه های گل در روستای ما بماند.


تکنیک نهال کاری در ساخت ویلا
همراه او از روستا می گذریم و جاده ای را ادامه می دهیم که به مسیر آرامستان رضوان منتهی می شود. بیشتر باغ ویلا ها در مسیر جاده آرامستان ساخته شده است و می شود تا خود بولوار شاهنامه و آرامگاه فردوسی آن ها را دید. در حین رفتن این مسیر رضا توجهمان را به دوطرفه جاده جلب می کند و تأکید می کند که از دو طرف جاده چشم بر نداریم. به قسمتی از حاشیه جاده اشاره می کند که کنارش مخروبه دیواری ریخته است. می گوید: این آجرها مربوط به دیوار ویلاهایی است که ساخته اند و جهاد کشاورزی آن ها را خراب کرده است.
آن طور که می گوید صاحبان زمین ها هرچند وقت می آیند و دیواری می کشند و از آن طرف جهاد سازندگی این دیوارچینی ها را خراب می کند. رضا به طرف دیگر جاده و نهال هایی اشاره می کند که میان یک زمین کاشته شده اند: «این نهال ها بازیچه دست زمین خواران هستند. اینجا همه روستاییان می دانند داستان این نهال ها چیست.» بهت ما را که می بیند این طور توضیح می دهد: این یک شگرد برای تصرف زمین ها کشاورزی و تبدیلشان به ویلاست. اول نهال می کارند و بعد از مدتی می روند به جهاد کشاورزی و مدعی می شوند که مردم به نهال هایشان آسیب زده اند. با این ادعا جهاد کشاورزی به آن ها اجازه می دهد، دیواری به ارتفاع ۱۲۰ سانتی متر دورتادور زمینشان بکشند. بعد از گذشت مدتی هم دیوارها را بلندتر می کنند.
به گفته رضا بیشتر ویلاهای ساخته شده در این محدوده با همین شگرد بالا رفته اند.
جاده باغ فراگرد را بالا می رویم. از چند سال قبل و بعد از آنکه شهرداری مشهد آرامستان رضوان را دایر کرد، روستاییان به این جاده لقب جاده آرامستان داده اند.
رضا با اشاره به همین جاده می گوید: همه مردم می دانند هر جا که جاده ای کشیده شده بلافاصله توسعه شهری و جمعیت هم به آن طرف رفته است. از وقتی هم که این جاده از حالت شوسه خارج شد و به قولی آسفالت شد به جای مزارع گندم و باغات انگوری هم باغ ویلا قد علم کرد.
او این را هم می گوید که جهاد در برابر ساخت ویلا در زمین های حاشیه جاده بیشتر مقاومت کرده است، چون بیشتر در معرض دید هستند و تغییرات آن ها بیشتر و زودتر به چشم آمده است.
داستان اما برای زمین هایی که از جاده فاصله دارند، بسیار متفاوت است و این تفاوت را می توان از وجود ویلاهایی فهمید که قدم به قدم سرپا شده اند. گویا در آن بخش ها خبری از مقاومت سفت وسخت در برابر ساخت ویلا وجود نداشته است.


پلاک مسکونی برا ی زمین های کشاورزی!
در ادامه جاده، اندک اندک زمین های کشاورزی کوچک می شوند و جای خود را به ویلاها و کوچه های پلاک گذاری شده می دهند. سر کوچه ها تابلویی نصب است که نام کوچه را می گوید؛ یکی زنبق است و یکی شقایق، یکی لادن است و یکی گلایل. در برخی از این کوچه ها تا چشم کار می کند باغ ویلاها با نظم خاصی ردیف شده اند و جالب اینکه همه هم خدمات گرفته اند، هم آب، هم برق.
تقریبا روی دیوار همه این ویلاها تبلیغات املاکی ها و کسب وکارهایی دیده می شود که به طراحی دکوراسیون داخلی باغ ویلاها مرتبط هستند؛ از نقاشی دیوارِ ویلا تا طراحی آب نما و استخر. رضا به تابلوی کوچه ها و پلاک ویلاها اشاره می کند و می گوید: زمین این ویلاها، زمین کشاورزی بود اما الان شده است چند ویلا که هم پلاک گذاری شده و هم همه خدمات لازم را گرفته است.او رو به ما می پرسد: همه مسئولان می گویند که این ویلاها غیرمجاز هستند؛ اگر غیرمجاز هستند، چه کسی به آن ها پلاک و خدمات داده است؟
رضا به اطراف اشاره می کند و با افسوس می گوید: اینجا بهترین خاک را برای کشاورزی دارد. می توان روزی خیلی از مردم را به وسیله همین خاک تأمین کرد اما به جایش ویلا ساخته ایم با درخت های بی ثمر.
او ادامه می دهد: همه اوضاع فاجعه بار آب را در دشت مشهد می دانند. اینجا برای کشاورزی آب نداریم، آن وقت همان یک ذره آبی هم که هست می رود سمت ویلاها و آبیاری گل هایشان.


انشعاباتی که به روستا نمی رسد
ادامه صحبت رضا به مقایسه امکانات کوچه باغ های جدید و کوچه های روستای فرخد مربوط است. او می گوید: اینجا هرچند کوچه یک باکس زباله گذاشته اند اما اگر کل روستا را بگردید، یک باکس زباله پیدا نمی کنید. برای آب اوضاع داخل روستا از این هم بدتر است. بیشتروقت ها آب کم فشار است. برخی از اهالی روستا درخواست انشعاب آب داده اند اما شرکت آب به آن ها انشعاب نمی دهد. همسایه خودم یک سال است که دنبال انشعاب آب است اما هنوز به او نداده اند، آن وقت چطور تمام این ویلاها انشعاب آب دارند؟


محله سجاد در فرخد!
در ادامه مسیر که قسمت ویلاهای لاکچری است، محمدعلی، یکی دیگر از اهالی روستا، به جمعمان اضافه می شود. وسعت و بزرگی ویلاهای این محدوده چشمگیرتر است. محمدعلی چند ویلا را نشان می دهد که وسعت و بزرگی آن ها به اندازه چندین ویلاست و همه طول کوچه را گرفته است. آن طور که محمدعلی می گوید اغلب ویلاهای این محدوده به صورت مجتمع ساخته می شوند. او می گوید سجاد از اینجا شروع می شود.
بعد برای دیدن واکنش ما، نگاهی به چهره هایمان می اندازد و به سرعت پی حرفش را می گیرد: فکر کردید فقط مشهد سجاد دارد. ما هم سجاد داریم.
و بعد با خنده ای تلخ سمت دیگری را نشان می دهد: «خیابان آن طرفی هم نیلوفر است.» می گوید: این ویلاها خیلی مدرن و شیک هستند.
در همه ویلاها بسته است و سکوت موجود حکایت از خالی بودن بیشترشان دارد. محمدعلی می گوید روزهای هفته بیشتر ویلاها خالی هستند. صاحبانشان فقط تعطیلات و آخر هفته برای استفاده از ویلا می آیند.
محمدعلی به یکی از ویلاها اشاره می کند که به گفته خودش با چند نفر دیگر از جوان های روستا درختانش را کاشته اند. می گوید: این باغ ویلا از مدل باغ ویلاهای مجتمع است. از بیرون دیده نمی شود اما چون خودم درخت هایش را کاشته ام می دانم چطوری است. حدود سه هکتار است و داخلش چند ویلای دیگر قرار دارد. هر ویلا تقریبا ۲هزار مترمربع است و یک فضای باغی و استخر و یک قسمت مسکونی دارد.


کوچه های خصوصی!
یکی دیگر از چیزهایی که در محدوده ویلاهای لاکچری می شود دید، کوچه های اختصاصی است که معمولا در قسمت ورودی کوچه اتاقک نگهبانی گذاشته شده است؛ اتاقک هایی که در قسمت سقف به دوربین و نورافکن مجهز هستند و داخل آن ها یک نگهبان آمدوشدها را رصد می کند. محمدعلی می گوید: وقتی درب اتاقک بسته است یعنی نگهبان با میراب داخل کوچه باغ است. هرکدام از مجتمع ها یک میراب دارد که مسئولیت تأمین آب و آب دهی به درختان ویلا با اوست.
بعد رو به ما می کند و سر تکان می دهد که میرابی یا نگهبانی و باغبانی یکی از این مجتمع ها آینده بیشتر ما جوان های روستاهای اطراف است. ما که سال ها در این روستا زندگی کرده ایم اما حالا که زمین های کشاورزی مان همه ویلا شده است باید به جای کاشت گندم و باغ داری، به درخت کاج و بید ویلای فلان دکتر یا مهندس آب بدهیم.


از چاه چهارصد متری به استخر
با محمدعلی از شرایط آب روستا صحبت می کنیم. از اینکه با وجود باغ ویلاهای بی شمار در حاشیه روستا برای تأمین آب چه می کنند. می گوید: روستای فرخد پنج چاه موتور داشت که برای آبیاری زمین های کشاورزی از آن ها استفاده می شد. در چند سال اخیر با خشک سالی هایی که پیش آمده است، بیشتر چاه های روستا بی آب شده اند.
او با تأکید بر این جمله که «الان از عمق چهارمتری آب بیرون می کشیم» ادامه می دهد: همین آب که با سختی بیرون کشیده می شود به جای آنکه پای یک درخت مثمر یا زمین گندمی و کشتزاری جاری شود، استخر یک ویلا را پر می کند، آن هم برای خوشی یک روزه یک خانواده از ما بهتر.


فروش آب روستا به ویلاها
«پول بده، آب بخر» این ساده ترین پاسخی است که محمدعلی و رضا برای تأمین آب ویلاها در این اوضاع بی آبی چاه های روستا می دهند و می گویند: بیشتر این ویلاها هفته ای یک بار آب می خرند.
محمدعلی ادامه می دهد: چاه ها بر اساس میزان آب دهی در بیست و چهار ساعت یک روز به فروش می رسند. صاحبان ویلا اگر پول داشته باشند ساعتی آب می خرند و می توانند بر اساس ساعت آبی که خریده اند، باغ ویلای خودشان را آب دهند.
او هزینه خرید یک ساعت آب چاه موتور را این طور جواب می دهد: شنیده ام ساعتی ۱۵۰ میلیون تومان برای خرید آب پول می دهند. آن هایی هم که پول ندارند تانکری آب می خرند.


همه ما مقصریم
رضا هم که گلایه ای از خودش و دیگر روستاییان دارد می گوید: همه ما مقصریم. ۱۰ سال قبل زمین های اینجا متری ۱۰۰ هزار تومان بود. الان یک مترمربع همین زمین ها به خاطر ساختن ویلا به یک تا یک و نیم میلیون تومان رسیده است. خب معلوم است که همه زمین های خودشان را می فروشند. خود من یک زمین ۲ هزارمتری ارثیه پدری ام را فروختم. این را هم می دانم که تا یکی دو سال دیگر باید روی همان زمین پدری که فروختم و ویلا شده است، نگهبانی بدهم.


تولیدکننده گندم، به دنبال گندم
محمدعلی هم صحبت های رضا را تأیید می کند و می گوید: پانزده سال قبل همه زمین های اینجا باغات بزرگ انگور و زمین های کشاورزی گندم بود. از گندم همین روستا حداقل یکی از سیلوهای گندم چهارراه سیلوی مشهد پر می شد اما الان نه زمینی برای کاشت گندم داریم، نه خود گندم را. هر جا چشم بگردانی باغ ویلاست و تابلوهایی که برای نقاشی ویلا و تزئین دیوارها و آب نما زده شده است.

منبع:شهرارا

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.