تحولات لبنان و فلسطین

امیر کبیر صدراعظم‌ مشهور ایران در دوره ناصرالدین شاه قاجار بود. اصلاحات او که زبان زد خاص و عام است اندکی پس از رسیدن به صدارت و با توجه به سن کم شاه آغاز شد، این اصلاحات او عمر درازی نداشت و به قتل رسید.

امیر کبیر؛کسی که با تدبیر خود، مشکلات اساسی کشور را فهمید

میرزا محمدتقی خان فراهانی ملقب به امیرکبیر، قهرمان مبارزه علیه استعمار و نخستین صدراعظم ایران در زمان ناصرالدین شاه بود. او اندکی پس از رسیدن به صدارت، اصلاحات خود را آغاز کرد و تا پایان زندگی‌اش به آن ادامه داد.

زندگی نامه میرزا محمد تقی خان فراهانی مشهور به امیر کبیر

میرزا محمد تقی خان فراهانی فرزند کربلایی قربان بیگ فراهانی در سال ۱۱۸۵ خورشیدی در هزاوه فراهان، استان اراک متولد شد. پدر او در دستگاه میرزا عیسی (میرزا بزرگ) به عنوان آشپز خدمت می‌کرد. امیر کبیر کودکی و نوجوانی خود را در کنار خانواده قائم مقام سپری کرد.

امیر در کودکی هنگامی که ناهار فرزندان قائم مقام را می‌آورد، برای باز پس بردن ظروف در حجره می‌ایستاد و آنچه معلم به ایشان می‌آموخت، فرامی‌گرفت. روزی قائم مقام به آزمایش پسرانش آمد و هر چه از آنان پرسید، ندانستند. اما میرزا جواب داد.

قائم مقام پرسید: تقی تو کجا درس خوانده‌ای؟ وی گفت: روزها که غذای آقازاده‌ها را می‌آورم، ایستاده می‌شنوم. قائم مقام انعامی به او داد، نگرفت و گریه کرد. به او گفت چه می‌خواهی؟ وی گفت: به معلم امر فرمائید درسی را که به آقازاده‌ها می‌دهد به من هم بیاموزد. قائم مقام پذیرفت و معلم را فرمود تا به او نیز بیاموزد.

دوران کودکی و جوانی میرزا تقی خان زیر نظر و تربیت قائم مقام سپری شد. او شیوه‌های منشی‌گری، نامه‌نگاری و صدور احکام دیوانی را از قائم مقام آموخت تا آنجا که قائم مقام، تحریر و نگارش پاره‌ای از احکام و نوشته‌ها را به میرزا تقی‌خان محول کرد.

میرزا محمدتقی خان به خاطر هوش و استعداد کم‌نظیر از همان دوران نوجوانی مورد توجه میرزا بزرگ و سپس قائم‌مقام فراهانی قرار گرفت و به ترتیب به سمت منشی‌گری آن دو دست یافت و با شتاب مورد توجه قائم‌مقام و عباس میرزا نایب‌السلطنه قرار گرفت. اولین تجربه سیاسی میرزا محمدتقی خان همراهی خسرو میرزا فرزند نایب‌السلطنه و هیئت همراه او در سفرش به روسیه تزاری بود. این سفر به‌دنبال قتل گریبایدوف وزیر مختار روسیه در تهران و در شوال ۱۲۴۴ و برای عذرخواهی از واقعه قتل گریبایدوف صورت گرفت.

امیر کبیر در مقام صدارت

امیر کبیر؛کسی که با تدبیر خود، مشکلات اساسی کشور را فهمید

پس از وفات محمدشاه، میرزا تقی خان به همراه ناصرالدین شاه به تهران رفت و بلافاصله شاه او را به مقام صدارت برگزید و لقب امیر کبیر را به وی اعطا کرد. امیر کبیر از ۲۸ مهر سال ۱۲۲۷ خورشیدی تا ۲۲ آبان ۱۲۳۰ خورشیدی به عنوان صدراعظم خدمت کرد.

از آن‌جایی‌که افراد زیادی پس از مرگ محمدشاه رویای کسب مقام صدارت را در سر می‌پروراندند، پس از انتخاب محمدتقی خان به‌عنوان صدراعظم اعتراضات و مخالفت‌هایی علیه او شکل گرفت. اولین شورش، چهار ماه و نیم پس از انتخاب امیرکبیر، شورش سربازان آذربایجانی پاسدار ارگ بود که در تهران و با تحریک برخی درباریان صورت گرفت. طی این شورش ۲۵۰۰ سرباز خانه امیرکبیر را محاصره کردند و خواستار برکناری او از مقام صدارت شدند. در روز دوم این شورش بین محافظان منزل امیر و سربازان آشوب‌گر درگیری ایجاد شد و موجب کشته شدن دو تن از محافظان شد؛ تا اینکه چند روز بعد این شورش به کمک افرادی از جمله میرزا ابوالقاسم امام جمعه و عباسقلی خان جوانشیر فرونشست. در این شورش مردم تهران طرفدار امیرکبیر بودند و با بستن مغازه‌های خود و مبارزه با شورشگران این حمایت را اعلام کردند.

امیرکبیر نسبت به ارتباط با کشورهای دیگر اهمیت ویژه‌ای قائل بود. او میرزا محمدعلی خان شیرازی را به‌عنوان وزیر خارجه انتخاب کرد و در شهرهای لندن و سنت‌پترزبورگ سفارت‌خانه‌های دائمی ایجاد کرد و برای افزایش کیفیت ارتباطات خارجی هیئتی از مترجمان را به وجود آورد.

 اقدامات مهم امیر کبیر در زمان صدارت

امیر کبیر بعد از این که به صدارت رسید کارها واقدامات مهم اصلاحی را انجام داد و از این رو در بین مردم نیز جایگاه خاص خودش را یافت.

از جمله مهم‌ترین اقدامات او:

  1. ایجاد نظم در جامعه؛ در پی نظمی که او در جامعه برقرار کرد کمتر ظالمی قادر بود بر بی‌چارگان فقیر تعدی کند. وی دزدی، هرزگی و شرارت را در جامعه به حد اقل رساند.
  2. تاسیس مدرسه دارالفنون؛ مدرسه دارالفنون در زمان صدارت امیرکبیر، در هفت شعبه تأسیس شد و اولین مدرسه جدید ایران بود. شاهزاده‌های قاجار نخستین دانشجویان دارالفنون بودند. در دارالفنون اصول علمی جدید و دانش‌های مهندسی، پزشکی و فنون به جوانان آموزش داده می‌شد و بسیاری از معلم‌های آن از اروپا و به ویژه از کشورهایی چون اتریش، اسپانیا، ایتالیا و فرانسه به کار گرفته شده بودند. امیر کبیر با این اقدام خود مانع از فرار مغزها و مهاجرت نخبگان شد. پس از برکناری امیر کبیر، با وجود مخالفت‌هایی میرزا آقاخان نوری، مدرسه به کار خود ادامه داد.
  3. انتشار روزنامه وقایع اتفاقیه؛  اولین شماره روزنامه وقایع اتفاقیه در سال سوم سلطنت ناصرالدین‌شاه قاجار در ۱۸ بهمن ۱۲۲۹خورشیدی (برابر با ۷ فوریه ۱۸۵۱ میلادی) و به کوشش امیرکبیر منتشر شد. به دستور امیرکبیر اشتراک این روزنامه برای هر یک از افرادی که از دستگاه دولتی بیش از ۲۰۰ تومان حقوق می‌گرفتند اجباری بود.

در این روزنامه، اخبار داخلی شامل خبرهای مربوط به دربار، عزل و نصب‌ها، اعطای مقام‌ها، نشان‌ها و امتیازات چاپ می‌شد. در برخی شماره‌ها نیز اخبار رویدادهای شهرهای ایران به چاپ می‌رسید. در بخش اخبار خارجی، اخبار مربوط به کشورهای اروپایی به چاپ می‌رسید. همچنین این روزنامه دارای صفحه حوادث نیز بود.

  1. سروسامان بخشیدن جمع آوری مالیات؛ امیرکبیر در دوران صدراعظمی خود با رشوه خواری به مبارزه خاست. او دستور داد دریافتی‌های بی‌حساب و قطع مواجب بی‌جهتی که از دستگاه‌های دولتی می‌گرفتند؛ قطع شود. وی حقوق شاه را کاهش داد و ماهانه به دوهزار تومان رسانید و قرار گذاشت که هر ماه به او کارسازی کنند.

وی مواجب بی‌حسابی که حاج میرزا آقاسی برقرار کرده بود، قطع کرد. وی سروسامانی به قوانین مالیاتی داد و صورت عواید و مخارج آن را تعدیل کرد. تیولدارانی که حق دیوان را نمی‌دادند، امیر تیول آن‌ها را ضبط کرد. او همچنین برای ماموران دولتی حقوق ثابت تعیین کرد.

  1. نظم بخشیدن به ارتش؛ امیرکبیر، مشق و دروس ارتشیان و تسلیحات آن‌ها و برکشیدن صاحب‌منصبان بی‌طرف و نهادن شغل و سمت در مقابل افراد و حذف مشاغل بی‌فایده در نظام سازمانی را پایه‌گذاری کرد. رسم بخشیدن مناصب بی‌شغل را برانداخت و معیار ترفیع صاحب‌منصبان، شایستگی ایشان گشت.

مهمات‌سازی در زمان او رشد کرد و توپ‌ریزی و باروت‌سازی تبریز دوباره رونق گرفت. وضع لباس ارتش مرتب و منظم شد. به دستور وی لباس سربازان از پارچه ایرانی بود.

همچنین لباس متحدالشکل نظامی برای سربازان وصاحب منصبان از پارچه وطنی محصول ایران ترتیب داد. او همچنین جیره و مواجب یکسان را برای افسران و سربازان در نظر گرفت.

گروه بندی و رده بندی و مشخص ساختن صفوف ارتش به سبک نظام اروپائی، تهیه و نشر رسالات و کتبی در فنون نظامی، بنای عمارت توپخانه در تهران و چندین سرباز خانه در خارج پایتخت، بنای پاسدارخانه‌ها و سربازخانه‌ها و استحکامات نظامی در شهرستان‌ها و مراکز مهم سوق الجیشی.

  1. تاسیس اداره آگاهی؛  وی برای این که از روابط کارگزاران و مأموران دولت با مردم مطلع باشد اداره‌ای مخصوص و سرّی تشکیل داد و مأموران این اداره با لباس چوپان، گدا، فروشنده دوره گرد، راهزن و … همه جا نفوذ داشتند و هر جا کار خلافی از کسی سر می‌زد، بی درنگ امیر را با خبر می‌کردند
  2. اصلاح سیاست در روابط خارجی؛ امیرکبیر، دستگاه وزارت امور خارجه را توسعه داد. تأسیس سفارت‌خانه‌های دائمی در لندن و سن‌پترزبورگ، ایجاد کنسولگری در بمبئی، عثمانی و قفقاز؛ تربیت کادر برای وزارت امور خارجه و تنظیم دفتر اسناد سیاسی از کارهای اوست.
  3. حذف القاب تشریفاتی؛ امیرکبیر، القاب و عناوین فرمایشی را موجب زیان‌های اجتماعی می‌دانست و در نامیدن دیگران به گفتن واژه "جناب" اکتفا میکرد، حتی نسبت به مقام صدارت.
  4. ایجاد چاپارخانه برای مرسولات پستی، ایجاد میدان توپخانه و عمارت آن و همچنین سبزه میدان تهران.
  5. ایجاد کارخانه‌های پارچه بافی، شکر ریزی، چینی و بلورسازیری، کاغذ سازی، چدن ریزی.
  6. توسعه تجارت داخلی و خارجی
  7. کوتاه کردن دست خارجی‌ها از مداخله در امور داخلی کشور.
  8. تعین مشی سیاسی معینی در سیاست خارجی.
  9. ترویج ترجمه وانتشارات کتب علمی.
  10. مرمت ابنیه تاریخی.

دلیل و چگونگی قتل امیر کبیر ایران

امیر کبیر؛کسی که با تدبیر خود، مشکلات اساسی کشور را فهمید

با وجود اینکه امیرکبیر از ابتدای دوره صدارت خود مورد عداوت برخی درباریان بود، اما این دشمنی‌ها پس از سه سال به اوج خود رسیدند. دلیل این دشمنی‌ها کاهش مزایا و دور نگه داشتن شاه از خویشان و بستگانش بود. مهدعلیا، مادر ناصرالدین شاه و میرزا آقاخان نوری رهبری گروه مخالفان که روزبه‌روز به تعداد آن‌ها اضافه می‌شد را بر عهده داشتند. حلقه گسترده مخالفان امیرکبیر، نشان از انزوای روز افزون وی بود. مخالفان سعی داشتند شاه را به این باور برسانند که امیرکبیر به‌دنبال برکناری او و به دست آوردن تاج‌وتخت پادشاهی است. این اتفاقات موجب ایجاد بدگمانی در ذهن شاه نسبت به امیرکبیر شد تا اینکه امیرکبیر دریافت نفوذش بر شاه کاهش یافته است. در نهایت، شاه ایران در روز ۲۰ آبان ۱۲۳۰ (دو ماه قبل از روز قتل) امیرکبیر را از صدارت عزل کرد. در نامه شاه به امیرکبیر آمده است:

چون صدارت عظمی و وزارت کبری زحمت زیاد دارد و تحمل این مشقت برای شما دشوار است شما را از آن کار معاف کردیم، باید به کمال اطمینان مشغول امارت نظام باشید.

ناصرالدین شاه از آن‌جایی که رابطه نزدیکی با امیر داشت، پس از این اقدام در محذوریت عاطفی قرار گرفت، و او نامه‌ای به امیر کبیر نوشت: جناب امیرنظام به خدا قسم آنچه می‌نویسم عین واقعیت است. شما را قلباً دوست دارم و خداوند مرا مرگ دهد اگر بخواهم تا زنده‌ام دست از شما بردارم

امیرکبیر پس از دریافت این نامه از شاه درخواست ملاقات کرد تا شاید بتواند نظر او را تغییر دهد. او همچنین دیگران را به بدگویی درباره خودش متهم کرد اما شاه این ملاقات به فردای آن روز موکول کرد. امیرکبیر از این اتفاق دل آزرده و مرتکب خطای بزرگی شد و در مراسم سلام شاهانه شرکت نکرد. این امر موجب افزایش بدگمانی‌های پادشاه درباره او شد. پس از این اتفاقات که میرزا آقا خان نوری به صدارت گماشته شده بود، می‌دانست با حضور امیرکبیر در تهران کارها پیش نخواهند رفت. به همین خاطر او دستخطی نوشت و و در آن از امیرکبیر که در آن موقع سمت امیرنظامی را داشت قول گرفت که هیچ دخالتی در کارهای مربوط به وزارت و عزل نصب‌هایی که توسط نوری انجام می‌شود نداشته باشد.

با این وجود، مهدعلیا و میرزا آقا خان نوری همچنان به امیرکبیر به چشم یک تهدید نگاه می‌کردند و باور داشتند که ممکن است او مجددا سمت قبلی خود را به دست آورد. به همین خاطر شاه را راضی کردند تا امیر را به حکومت کاشان منصوب کند تا از تهران دور باشد. در همین حین، پرنس دالگوروکی،   وزیر مختار روسیه که از به قدرت رسیدن میرزا آقا خان نوری نگران شده بود، به منزل امیر رفت تا به او پیشنهاد تحت‌الحمایگی روسیه را بدهد. با وجود اینکه امیر این پیشنهاد را نپذیرفت، اما همین اتفاق باعث شد که خشم شاه نسبت به امیر برانگیخته شود و امیر را از تمام مناصب دولتی برکنار کند.

امیر کبیر؛کسی که با تدبیر خود، مشکلات اساسی کشور را فهمید

امیر دیگر می‌دانست که رابطه او با شاه دیگر مانند قبل نیست و جان خود را در خطر می‌دید. از آنجایی که درباریان اصرار داشتند امیرکبیر باید به حکومت یکی از ولایات منصوب شود، اول حکومت فارس، بعد اصفهان و سپس قم به او پیشنهاد شد، ولی امیر هیچ یک را نپذیرفت. در این حین وزیر مختار انگلستان اقدام به میانجی‌گری کرد که اگر امیرکبیر مسئولیت حکومت بر کاشان را به عهده بگیرد، جان و مالش محفوظ خواهد بود و تحت حمایت دولت انگلستان قرار خواهد گرفت.

در این میان هنگامی که وزیر مختار روسیه از پیشنهاد بریتانیا به امیر مطلع شد، به او پیشنهاد تحت‌الحمایگی بدون قید و شرط امپراتور روسیه را داد. پس از این اتفاق سفارت بریتانیا از قضیه کناره‌گیری کرد و در مقابل سفارت روسیه خانه امیرکبیر را که مجاور سفارت بود را بخشی از سفارت اعلام کرد و قزاقان روسی خانه امیرکبیر را که در آن زمان خواهر شاه (همسر امیرکبیر) و نیز مادر شاه در آن حضور داشتند محاصره کردند. شاه که از این اتفاق بسیار خشمگین بود، تصمیم گرفت خود به منزل امیرکبیر رفته و شخصا گردن او را بزند. در همین هنگام روسیه از موضع خود عقب‌نشینی کرد و و سربازان روسی محل زندگی امیرکبیر را ترک کردند. پس از چند ساعت، در همان روز امیر در خانه خود دستگیر و به‌همراه مادر، همسر و فرزندانش به کاشان تبعید شد.   این تبعید به‌مدت ۴۰ روز به طول انجامید و در نهایت افرادی از تهران مامور شدند تا امیر را در باغ فین کاشان به قتل برسانند.

سر انجام امیر کبیر در روز شنبه ۲۰ دی‌ماه سال ۱۲۳۰ توسط علی خان فراش در حمام فین کاشان به قتل رسید. هنگامی که علی خان فراش باشی از تهران به کاشان رسید، امیرکبیر در حمام بود؛ مأموران دولتی درهای حمام را بستند تا کسی داخل نشود و رگ امیر کبیر را زدند، پس از گذشت لحظاتی علی خان نگاهی به جلاد دیگر انداخت و دستور داد لگدی به میان دو کتف امیرکبیر بزند و سپس حوله‌ای به دهان امیرکبیر فرو کرد و راه نفس او را که به شمارش افتاده بود نیز بر او بست و پس از چند لحظه جسد بی‌جان میرزا تقی خان امیرکبیر در میان خون‌های صحن گرمخانه حمام فین افتاده بود و فرستاده‌های ناصرالدین شاه با عجله و شتاب به سوی تهران روانه شدند.

امیر کبیر؛کسی که با تدبیر خود، مشکلات اساسی کشور را فهمید

از آنجایی که اقدامات و برنامه‌های اصلاحی امیرکبیر به مذاق بسیاری از دولت‌مردان خوش نمی‌آمد، می‌توان عوامل زیادی را در قتل او موثر دانست. یکی از این افراد که نقش چشمگیرتری نسبت به بقیه مخالفان داشت و در نهایت هم موفق به عزل و در نهایت قتل امیرکبیر شد، مهدعلیا، مادر شاه و مادر زن امیرکبیر است.

مهدعلیا که زنی قدرتمند و با نفوذ بود، از ابتدا با به قدرت رسیدن امیرکبیر مخالف بود. امیر نیز پس از به قدرت رسیدن و با انجام اقدامات و اصلاحات مختلف، خشم مهدعلیا را بیشتر برمی‌انگیخت. امیرکبیر هم با مطلع بودن از اهداف مهدعلیا، دست او را در بسیاری از امور بسته و به مانعی جدی برای دستیابی او به اهدافش تبدیل شده بود.

در این مرحله، مهدعلیا آخرین راه بدبینی شاه نسبت به امیر پیدا کرد و از خطرات وجود امیرکبیر در منصب قدرت به شاه گوشزد می‌کرد و ادعا می‌کرد که امیر به‌دنبال پادشاهی و سلب قدرت از دست ناصرالدین شاه است.

در نهایت مهدعلیا و گروه مخالفان موفق شدند با نقشه‌های فراوان ابتدا امیر را از قدرت عزل کرده و ناصرالدین شاه را راضی کنند تا او را به کاشان تبعید کند. اما از آن‌جایی که امیرکبیر هنوز برای آن‌ها تهدیدی به شمار می‌رفت و این احتمال وجود داشت که شاه به سبب دلبستگی‌اش به امیرکبیر نظر خود را عوض کرده و مجددا او را به تهران بازگرداند، مهدعلیا در فرصتی مناسب از پادشاه خواست تا فرمان قتل امیرکبیر را صادر کند. پادشاه حاج علی خان حاجب‌الدوله را مسئول این کار کرد و او شبانه به راه افتاد و فردای آن روز هنگامی که امیرکبیر در حمام بود، او را به قتل رساند.

آرام‌گاه امیر کبیر

جسد امیرکبیر ابتدا در گورستان «پشت مشهد» کاشان دفن شد اما چند ماه بعد پیکر او به درخواست همسرش به کربلا منتقل شد و در اتاقی به خاک سپرده شد که به روی صحن حرم مطهر امام حسین (ع) باز می‌شود.

سخنان مقام معظم رهبری در مورد میرزا تقی خان امیر کبیر

صفحه تاریخی ایران که منتسب به دفتر حفظ و نشر اثار رهبر معظم انقلاب است پستی را در مورد سخنان رهبر انقلاب در مورد میرزا تقی خان امیر کبیر منتشر کرده است.

امیر کبیر؛کسی که با تدبیر خود، مشکلات اساسی کشور را فهمید

یک نفر مثل میرزا تقی‌خان امیرکبیر در نظام سیاسی دوره‌های اخیر ایران پیدا می‌شود؛ کسی که با دید نافذ خود مشکل اساسی این کشور را فهمید و اگر کسی می‌خواست همه‌ی مشکلات این کشور را تعقیب کند، مثل ریسمان‌ها و رشته‌هایی که همه به یک مرکز می‌رسید، آن مرکز را امیر کبیر کشف کرد؛ و آن عبارت بود از وابستگی به بیگانه.

اوایل دوران قاجار، این وابستگی با همه‌ی اشکال زشت آن شروع شد. در آن وقتی که امیر کبیر بر سر کار آمد و سه سال بیشتر در رأس کار نبود، این قضایا به شکل بسیار بدی رسیده بود؛ اما بسیاری کشف نمی‌کردند. بعد که دستهای پنهان انگلیس و روس در همان زمان، امیر کبیر را به قتل رساندند، این سلسله‌ی وابستگی روزبه‌روز بیشتر شد. در قضیّه‌ی امیرکبیر و رفتاری که با امیرکبیر کردند؛ فشارهای انگلیسی‌ها و سفارتخانه‌های اروپایی در تهران بود که پادشاه ابله قاجار را وادار کرد خون امیرکبیر را بریزد و او را که می‌توانست ایران را متحوّل کند، کنار بگذارد.

خدابخش حکیمی- خبرنگار تحریریه جوان قدس

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.