به گزارش گروه فرهنگی قدس، «به نام او که مرگ را آفرید»؛ این نقطه شروع مستندی درباره حال بازماندگان پس از مرگ عزیزان است. مستندساز با گذشتن از آخرین روزهای زندگی پدرش و تأثیر تومور بر زندگی او، خیلی زود به درگذشت او میرسد. مساله، مساله فقدان است و سوال اساسی اینکه مرگ عزیزان با ما چه میکند؟ مهدی بوستانی برای یافتن پاسخ از خودش شروع میکند و از مادر و خواهرش درباره مرگ پدر خانواده میپرسد. سوالات این چنینی پاسخهای درخور تأملی خواهد داشت، جملات از این بابت که هر کدام از ما مبتلا به آنها بودهایم یا به ناچار خواهیم بود، ما را به فکر فرو میبرند. جملاتی که بیانگر نسبت مصاحبه شونده با مساله فقدان عزیزان هستند.
اینکه همسر، فرزند، والدین یا بستگان را از دست داده باشند، چه فرقی میکند؟ هر کدام بخشی از وجود خود را دیگر ندارند و همین درد مشترک باعث میشود تا مصاحبههایی که به هم کات میخورند، مکمل هم باشند. در لابلای مصاحبهها متنی که خود مهدی بوستانی نوشته و خوانده است، دیدگاه او را نسبت به این موضوع جذاب و شنیدنی بیان میکند.
فصول مختلف مستند با فیلم نوشتهایی مثل «منصور از داغ پسرش امیر میگوید» شروع میشود و در هر کدام یک سوژه به پرسشهای بنیادین مستندساز پاسخ میدهد. «دوست دارید خاطرات متوفی را در یاد نگه دارید یا ترجیح میدهید که فراموش شود تا به زندگی عادی بازگردید؟»، «شما فکر میکنید که در هر صورت خودکشی میکرد؟»، «با نبودن او چطور کنار آمدید؟» پاسخ به این جملات را، شاید پیش از طرح، ساده در نظر میگرفتیم اما بعد از مرور آنها در ذهن است که به سهل و ممتنع بودنشان پی میبریم. برای همین نشستن پای بیش از ۹۰ دقیقه مصاحبه خسته کننده نیست و منِ مخاطب مستند میتوانم پاسخهای شخصی خود را از لابلای جملات بیابم.
مهدی بوستانی در گذرگاه بین مصاحبهها، دوربینش را در یک رویه تکرارشونده روی سنگقبرها میگرداند و به این طریق فضای تأثربرانگیزی را ایجاد میکند که با خود تعمق بیشتری روی سوژه مستند میآورد. اگر عزیز از دست رفته شهید شده باشد یا ناغافل به قتل رسیده باشد، طفل ۹ ماهه باشد یا پیرمرد ۹۰ ساله، زن یا مرد، حالا که دیگر نیست، جای خالیش چنان محسوس است که بشود مدتها از نبودنش گفت و اشک ریخت.
مهدی بوستانی این کنجکاوی مصورش را به نوعی تسویه حساب خود با مرگ بدل کرده، انگار که بخواهد نسبت به آن آگاهی عمیقتری بیاید و بداند که بعد از او دیگران چه کار خواهند کرد، شاید برای همین است که در پلان نهایی کار، در کنار مزار پدر جای خالی خود را تصور میکند و به ما نشان میدهد که به آن روز کذایی بسیار اندیشیده است. بوستانی در آن روز سرانجام، امید به رستگاری دارد، مثل همه ما.»
جشن مستقل سینمای مستند ایران رویدادی سالانه است که با همکاری انجمن صنفی تهیهکنندگان سینمای مستند و انجمن صنفی کارگردانان سینمای مستند و زیر نظر هیئت رئیسه جشن برگزار میشود.
این جشن در دوره سیزدهم به ریاست محمد شکیبانیا به شیوه آکادمی داوری و اختتامیه آن در ۹ اسفند ۱۴۰۳ برگزار خواهد شد.
احسان مفیدیکیا
نظر شما