علی غفاری با ساخت فیلم اکشن «شاهرگ» کارش را در سینما آغاز کرد و با ساخت فیلم های «استرداد» و «تک تیرانداز» توانست موقعیت خودش را در سینما تثبیت کند.
شهید قهاری در سال ۵۸ در قضیه شهر پاوه در کنار دکتر چمران حضور داشت و بعدها نیز در کنار شهیدان احمد متوسلیان و احمد کاظمی در عملیاتهای مختلف حاضر شد او در سال ۱۳۸۵ در حالیکه حدود ۴ ماه از فرماندهی اش بر لشگر۳ نیروی مخصوص حمزه سیدالشهدا میگذشت، به شهادت رسید.
فیلم«پیشمرگ» بخشی از زندگی شهید سعید قهاری است که برخلاف بسیاری از فیلمهای جنگی سینمای ایران، داستان خود را در دهه هفتاد بازگو میکند. فیلم تلاش میکند یک داستان واقعی را به گونهای برای مخاطب بازگو کند که همراهی و همدلی تماشاگر را برانگیزد اما «پیشمرگ» در دراماتیزه کردن این ماجرای واقعی مرعوب سوژه خود شده است. به گفته کارگردان فیلم در نشست رسانه ای ایام جشنواره چهل و سوم تنها منبع فیلمنامه فیلم، کتاب «یادداشتهای سعید» نبوده اما بخش عمدهای از فیلمنامه، برآمده از همین کتاب است. نویسنده فیلمنامه گفتوگوی حضوری با خود شخصیتهای داخل کتاب هم داشته، ضمن این که همسر این شهید بزرگوار نیز به آنها کمک کرده و با بیان خاطرات به خلق فضای فیلمنامه، کمک نموده است.
«پیشمرگ» یکی از انبوه آثاری است که با هدف معرفی و شناخت یکی از قهرمان عرصه دفاع مقدس ساخته شده اما به دلایلی از جمله عدم تمرکز جدی بر فیلمنامه، سهل گرفتن اجرا و تعجیل در به سرانجام رساندن پروژه، به نقض غرض تبدیل شده و بر ضد خود عمل کرده است. وقایع تاریخی استان کردستان سابق بر این در حد تاچ زدن و به صورت نیم نگاه در چندین فیلم سینمایی همچون «چ» حاتمیکیا و «ایستاده در غبار» مهدویان دیده شده و در ادامه در آثاری مثل «غریب» محمدحسین لطیفی به تکامل رسید؛ موضوع «پیشمرگ» نیز یکی از همین اتفاقات است، ربوده شدن یک هلیکوپتر ارتش به همراه دو خلبان آن از سوی حزب کومله (در اوایل دهه ۱۳۷۰) و تلاش برای آزادی آنها به فرماندهی شهید سعید قهاری با بازی مهدی نصرتی. اما همه چیز فیلم به غیر از فیلمبرداری و جلوه های ویژه ، از شخصیتپردازی و بازیها گرفته تا روابط علی و معلولی رویدادها و دیالوگها تا طراحی صحنه و فرم کارگردانی به شکلی عجیب نازل اجرا شده که حتی مخاطب عادی سینما را هم راضی نمی کند ادعایی که علاوه بر نحوه واکنش مخاطبین در سینما، از فروش پایین فیلم نیز قابل تشخیص است. به عنوان نمونه، در نیم ساعت اولیه فیلم نیروهای خودی با تلاش بسیاری به دنبال پیدا کردن شخصیت «نِژماری»میگردند ولی چون چهرهاش را به خوبی نمیشناسند حتی با وجود دستگیری، به ناچار او را آزاد میکنند در حالی که در نیمه دوم فیلم میبینیم که عکس شفاف او در اختیارشان بوده یا گره کور و مهمی که بازنشدنی به تماشاگر نشان داده می شود یعنی دسترسی به هلیکوپترِ سرقتی که حتماً نیاز به عملیاتی سخت، پیچیده و خطرناک دارد صرفاً با مذاکرهای ساده با دولت بعث عراق باز میشود آیا این مذاکره از اول و قبل از تلاشها و دویدن های بی حاصل امکان پذیر نبود؟ در قسمتی از فیلم ما شاهد هستیم که منطق زمان داستان و حتی حفظ راکورد و تناسب لوکیشن نیز از دست میرود، روابط بین کاراکترها، اتفاقات و تحول شخصیتها که دیگر به مرحله تحلیل نمی رسند.
به غیر از ضعف و اشکال اساسی در پیرنگ اصلی، شخصیتپردازی پروتاگونیست و آنتاگونیست داستان هم خام و کم رمق است. برای کاراکتر قهاری به عنوان پروتاگونیست فیلم، صرفاً فهرستی از ویژگیهای مثبت تهیه شده و برای هر کدام از این ویژگی ها، یک موقعیت، سکانس یا دیالوگ طراحی کرده اند بدون توجه به این مسئله که می بایست این ویژگیها در مسیر داستان و در یک پیوند ساری و جاری با پیرنگ اصلی و ماجرایی که می بینیم باشد. از آنتاگونیست ها هم پس از فرار کردن شخصیت نژماری، جز عدهای سنگدل و خونریز اما ساده لوح و نادان نمیبینیم که به راحتی به یک نفر بیتجربه و جدید (الناز ملک) اجازه نفوذ تا سطوح بالا و حضور در موقعیتهای حساس و مهم را میدهند و به راحتی شکست میخورند از سوی دیگر اغلب خرده پیرنگهای فیلم همانند ماجرای توفیق و روژان در بیمارستان باسمه ای می باشد، پایانبندی فیلم هم بر همین قاعده استواراست.
فیلم «پیشمرگ» سرشار از کلیشههایی است که بارها در سینما دیده شده است؛ یقه سفیدها یا انقلابی نماهای نادان یا نفوذی و پرادعایی دارد که دائماً در راه خدمت و امنیت کشور مانع تراشی میکنند و برای خادمان خدمت و امنیت ملت و نه تشنگان قدرت و ثروت دردسرها و تنبیهاتی فراهم میکنند با همان دیالوگهای تکراری و از قبل قابل پیش بینی که سالها پیش در فیلم های حاتمی کیا هم چون «آژانس شیشه ای»، «موج مرده» یا «بادیگارد» دیدهایم و شنیدهایم.
«پیشمرگ» از نام یک شهید وام گرفته ولی در ساختار، در حد فیلمهای اکشن و تجاری دنیا است و نه بیشتر از آن، هیچ عمقی در شخصیت ها و روابط بین آنها وجود ندارد، در نهایت باید گفت «پیشمرگ» در خروجی کار نمی تواند از کلیشه ها عبور کند. به نظر می رسد برای ساخت آثار این چنینی که با هزینه های هنگفت از بودجه عمومی ساخته می شوند تشکیل شورایی مستقل از نهاد سازنده فیلم به منظور ارزیابی فیلمنامه، توانایی کارگردان و تیم تولید و اساساً پتانسیل جذب مخاطب این قبیل فیلم ها با هدف جلوگیری از هدر رفت بیت المال، ضروری است.
نقد مخاطب: هادی محمدنژاد؛ کارشناس ارشد ادبیات نمایشی
نظر شما