قدس؛ در بحبوحه کشتار ساکنان غزه، فضای اجتماعی در اراضی اشغالی بهطور فزایندهای از واقعیت جدا و جنایات و نسلکشی این رژیم بهشدت عادیسازی شده است؛ نهادهای استراتژیک دستخوش تغییرات گسترده و اقتصاد رژیم با بحران بیسابقه مواجه شده است؛ اتفاقی که یادآور شرایط اتحاد جماهیر شوروی در طول دو دهه پایانی و در زمان فروپاشی آن است.
وبگاه خبری تحلیلی میدل ایستآی در این باره مینویسد: دو دهه پیش، الکسی یورچاک، مردمشناس روسی-آمریکایی، اصطلاح «عادیسازی بیش از حد» را برای توصیف واقعیت پوچ و سوررئال اتحاد جماهیر شوروی در طول دو دهه پایانی آن ابداع کرد. در آن دوران، هم شهروندان و هم مقامات میدانستند که سیستم شوروی ناکارآمد است و دیگر بازتابی از واقعیتها نیست؛ با این حال همه بهگونهای ادامه دادند که گویی هیچ مشکلی وجود ندارد.
عادیسازی جنایت و فروپاشی اجتماعی
کمتر کسی میتوانست تصور کند که دیوار برلین فرو میریزد یا اتحاد جماهیر شوروی قدرتمند به ۱۵ کشور مستقل تجزیه میشود. امروز با نگاهی به گذشته، بهراحتی میتوان تکههای پازل بههم ریخته آن سیستم فروپاشیده را در جامعه کنونی اسرائیل شناسایی کرد؛ در نظر بگیرید در روزهای اخیر ۱۵ پزشک و امدادگر توسط ارتش اسرائیل در غزه اعدام شدند و پس از آنکه یکی از آن افراد این لحظه آخرالزمانی را به صورت ویدئویی ثبت کرد، روایت رسمی ارتش اسرائیل زیرسؤال رفت و جهانیان شروع به پرسیدن سؤال در این باره کردند.
اما در اراضی اشغالی، داستان به شکل دیگری اتفاق افتاد؛ بهسختی میتوان کسی را پیدا کرد که این اقدام وحشیانه و ضدانسانی را زیرسؤال ببرد؛ درواقع هیچ حسابرسی عمومی و هیچ دروننگری اخلاقی به چشم نمیخورد؛ البته خانوادههای اسرای صهیونیست همچنان نگران جان عزیزانشان هستند با این تفاوت که حتی برای آنها هم مصائب فاجعهباری که به نام آنها بر ۲میلیون فلسطینی در غزه تحمیل شده فاقد اهمیت است.
واقعیت این است در حالی که نیروهای امدادی به شیوهای که یادآور فیلمهای دیستوپیایی (ویرانشهری) است، بدون هیچ توجیهی اعدام شدند، جامعه اسرائیل بهگونهای ادامه میدهد که گویی این اتفاق در سیارهای دیگر رخ داده است. در میان این جنون، نه تنها حتی یک سیاستمدار اسرائیلی هم درخواستی برای بازخواست عاملان این جنایت ارائه یا از این حادثه انتقاد نکرد بلکه هیچ واکنشی از سوی جامعه در پی نداشت.
در حالی که ماشین جنگی اسرائیل تاکنون بیش از ۵۰هزار و ۸۰۰ نفر را در غزه کشته و قحطی گستردهای را به بار آورده است، بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی در سفر اخیر خود به مجارستان مدرک دکترای افتخاری از دانشگاه خدمات عمومی در بوداپست دریافت میکند! ظاهراً، سازماندهی یک نسلکشی و تحت تعقیب بودن توسط دادگاه کیفری بینالمللی، افراد را واجد شرایط کسب افتخارات دانشگاهی میکند!
بحران در نهادهای راهبردی اسرائیل
بررسی سه نهاد مرکزی و راهبردی رژیم صهیونیستی یعنی ارتش، پلیس و دادگاه عالی، خود گواهی بر فاجعه سیاسی و اجتماعی در این رژیم است. ارتش دستخوش تحولات عمیقی است و تعداد زیادی از فرماندهان پس از ناکامیهای ۷ اکتبر ۲۰۲۳ یا استعفا کرده و یا برکنار شدهاند. سرویسهای پلیس تحت تأثیر ایتامار بنگویر، وزیر امنیت ملی راستافراطی، با شینبت در حال بررسی ادعای «نفوذ کاهانیستها» بوده و دادگاه عالی این رژیم درواقع بیش از پرداختن به کارویژه خود که برقراری عدالت و انسانیت است، نگران محافظت از جایگاه رژیم در سطح بینالمللی است.
شخصیتهای امنیتی رژیم صهیونیستی با سابقه جنایت علیه بشریت نه تنها مورد تحسین قرار میگیرند بلکه به شکل روتین وارد دنیای سیاست میشوند. از موشه دایان گرفته تا اسحاق رابین، آریل شارون، شائول موفاز، بنیگانتس و بسیاری دیگر، داشتن هویت امنیتی و پرونده جنایی خط ارتباط مستقیمی برای رسیدن به قدرت است.
در عین حال، در حالی که نتانیاهو از کنترل بروکراتیک انتقاد میکند، همسر و پسرش با اینکه هیچ اختیار قانونی ندارند، متهم به دخالت در انتصابات ارشد دولتی شدهاند.
اسرائیل نمیتواند یک هژمون منطقهای باشد
فراتر از فروپاشی داخلی اسرائیل، نتانیاهو به پیگیری جاهطلبیهای خطرناک منطقهای خود ادامه میدهد. برپایه گزارشها، وی پس از بازگشت از سفر اخیر خود به کاخسفید، واشنگتن را تحت فشار قرار داد تا در صورت برآورده نشدن شرایط خاص در مذاکرات ایران و آمریکا، حمله به ایران را بررسی کند. همزمان، او برای تجزیه سوریه به شیوههایی که منافع راهبردی اسرائیل را تأمین کند به ترامپ فشار میآورد؛ گویی سوریها در مورد آینده خود حرفی ندارند.نتانیاهو همچنان از طرح کوچ اجباری ساکنان غزه صحبت میکند، حتی در شرایطی که جهان عرب و جامعه بینالمللی این ایده را به عنوان تهدیدی خطرناک برای ثبات جهانی رد میکنند.
با این حال، در سراسر بزرگراههای سرزمینهای اشغالی، همچنان بیلبوردهای غولپیکر دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا و محمد بنسلمان، ولیعهد سعودی با شعار «اسرائیل برای عادیسازی با عربستان آماده است» توی ذوق میزند. برخلاف آنچه نتانیاهو دوست دارد باور کند، رژیم اسرائیل نمیتواند یک هژمون منطقهای باشد. این موضوع به این دلیل نیست که قدرت نظامی ندارد. برعکس، با حمایت ایالات متحده و غرب، از قدرت قابل توجهی برخوردار است بلکه به این دلیل است که اسرائیل اساساً قدرت نرم را رد میکند.
قدرتهای هستهای در سرتاسر جهان قدرت سخت را با قدرت نرم متعادل میکنند و بهخوبی میدانند تانکها و تحریمها نمیتوانند همه چیز را کنترل کنند بلکه فرهنگ، تغییرات اجتماعی، آب و هوا، افکار عمومی و عوامل دیگر در شکل دادن به امور جهانی تأثیرگذار هستند.اتکای اسرائیل فقط به زور عریان، از نشانههای فروپاشی این رژیم است. تنشهای سیاسی در میان گروههای مختلف صهیونیستی – بهویژه در مورد موضوع اسرا – تأثیر عمیقی روی ارتش این رژیم گذاشته تا جایی که بسیاری از فرماندهان اظهار کردند حاضر به ادامه جنگ در غزه نیستند؛ علاوه بر فرسودگی بیش از حد سربازان، ارتش این رژیم با بحران جدیدی مواجه شده است؛ بیش از ۱۰۰هزار نفر از خدمت ذخیره سر باز زدهاند.
رسانههای صهیونیستی گزارش دادهاند از زمان آغاز جنگ علیه نوار غزه در هفتم اکتبر ۲۰۲۳ تاکنون، بیش از ۱۰۰هزار صهیونیست از خدمت در نیروهای ذخیره خودداری کردهاند. این امر بزرگترین موج امتناع از خدمت نظامی از زمان جنگ لبنان در سال ۱۹۸۲ بهشمار میرود. این در حالی است که ارتش با اثرات روانی درازمدت جنگ بر سربازان مواجه است و بهای اجتماعی این اثرات منفی تازه شروع به نمایان شدن کرده است.
پیوند ناامنی سیاسی، اجتماعی و جنگ با بحران اقتصادی
اراضی اشغالی در شرایط کنونی علاوه بر دست به گریبان بودن با بحران اجتماعی و امنیتی، با بحران عمیق اقتصادی نیز مواجه شده است. به گفته مقامهای دولتی دلیل این روند، ادامه جنگ در نوار غزه، بحران عمیق در ساختار قضایی موسوم به «کودتای قانونی» و برکناریهای گسترده در میان مسئولان ارشد حکومتی است. فرار سرمایه در سایه بحرانهای سیاسی و امنیتی اخیر، به مرحلهای جدی و بیسابقه رسیده است و تنها در ۶ ماه اخیر در مجموع بیش از ۷.۳میلیارد دلار از اسرائیل خارج شده است؛ رقمی که دو برابر مجموع خروج سرمایه در سه سال گذشته است.
به نوشته روزنامه عبریزبان کالکالیست، فرسایشی شدن جنگ نه تنها هزینههای انسانی، نظامی و اجتماعی گزافی بر جای گذاشته، بلکه بنیانهای اقتصادی این رژیم را متزلزل کرده است. فرار گسترده سرمایهها، مهاجرت هزاران میلیونر، رکود اقتصادی، افت سرمایهگذاری خارجی و کاهش چشمگیر اعتماد سرمایهگذاران داخلی، از نشانههای تعمیق این بحران است. تحلیلگران معتقدند موج کنونی فرار سرمایه نهفقط ناشی از جنگ، بلکه برخاسته از بحران داخلی سیاسی، کاهش اعتماد به حاکمیت قانون و خطرات اقتصادی ناشی از ناپایداری منطقهای است.
بحران اقتصادی در اراضی اشغالی تا حدی وخیم است که برخی کارشناسان حتی هشدار دادهاند افزایش فشار مالی و بالارفتن هزینههای زندگی، در نهایت منجر به فروپاشی تدریجی نظام اقتصادی-اجتماعی شود؛ فروپاشیای که ممکن است بسیار سریعتر از تصور ساکنان اراضی اشغالی اتفاق بیفتد.
در اراضی اشغالی هیچ چیز عادی نیست
در مورد آنچه در حال حاضر در سرزمینهای اشغالی اتفاق میافتد هیچ چیز عادی وجود ندارد. این تصور که این جنون میتواند تا ابد ادامه یابد، نه تنها یک تصور پوچ بلکه بهشدت خطرناک است؛ چرا که ممکن است نتانیاهو و مقامات افراطی دولت کنونی را به دست زدن به ماجراجوییهای منطقهای ترغیب کند که نه تنها خاورمیانه را بیثبات میکند، بلکه منجر به فروپاشی و متلاشی شدن رژیم میشود.
نظر شما