استفاده از سواحل دریا و امواج آن به عنوان منبع تولید برق یا ورزشهای تفریحی، فعالیتهای گردشگری در ساحل یا اعماق دریا و آبدرمانی از مهمترین منابع اشتغالزایی در کشورهای توسعه یافته محسوب میشوند، به طوری که به ازای ایجاد یک شغل در بخش اقتصاد دریایی، چهار شغل جانبی ایجاد میشود، اما در ایران اگر اقتصاد دریامحور را حلقه مفقوده اقتصاد بنامیم، چندان بیراه نگفتهایم.
بنا بر آمار منتشره بیشترین فعالیت در سواحل کشور در محدودههای شهری و روستایی مربوط به تأسیسات بندری و نظامی است که این فعالیتها فقط ۵ درصد سواحل را به خود اختصاص داده و ۹۵ درصد ظرفیت ساحلی کشور بدون استفاده باقی مانده است و تنها سهم ناچیز ۲درصدی از تولید ناخالص داخلی را به همراه دارد. استان بوشهر با برخورداری از بیش از ۹۰۰ کیلومتر نوار ساحلی و ۸۸ بندر از جمله استانهایی است که میتواند نیاز کشور به ماهی و میگو را تأمین و نقش مهمی در اقتصاد دریا ایفا کند اما بررسیها نشان میدهد به دلایل متعدد این استان سهم ناچیزی در این اقتصاد دارد. البته حوزه اقتصاد دریا فراتر از مواردی از قبیل شیلات و گردشگری دریایی است و مستلزم ظهور و حمایت از صنایع مرتبط با آب و دریا از جمله حمل و نقل دریایی، گردشگری دریایی، انرژیهای تجدیدپذیر، آبزیپروری و شیلات، بیوتکنولوژی دریایی، زیست هواشناسی و معدنکاری دریایی است.اکنون این پرسش مطرح است که سهم ساحلنشینان از این اقتصاد چیست و حوزههای اقتصادی ذکر شده چه تأثیری بر رونق معیشت آنها داشته است؟
در این خصوص با دکتر مهتا بذرافکن؛ جامعهشناس و عضو بنیاد ملی نخبگان بوشهر که به تازگی پژوهشی در خصوص مشکلات معیشتی مردم روستاهای مناطق ساحلی این استان داشته به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانید.
مشکلات معیشتی مردم روستاهای حاشیه سواحل چیست؟
در استان بوشهر بیش از ۹۰۰کیلومتر مرز آبی داریم، علاوه بر آن رودخانههایی همچون مند، دالکی و شاپور نیز به بوشهر وارد میشوند که جزو منابع آبی این استان محسوب میشوند. اتفاقی که از دهه ۱۳۸۰ در این استان افتاده، این است که بسیاری از این زمینها که زمینهای ساحلی هستند را به آبزیپروری (مزارع پرورش میگو) اختصاص دادهاند و با توجه به اینکه حوضچههای پرورش میگو نیازمند نیروی انسانی اندک است - هر حوضچه به دو یا سه نیرو نیازمند است- همین تعداد اندک از افراد غیربومی و بیشتر از اتباع غیرمجاز هستند، به دلیل اینکه این افراد برای کارفرما هزینه بیمه ندارند و با یکسوم حقوقی که باید به کارگران تماموقت پرداخت شود کار میکنند، فقط کافی است یک جای امن خارج از شهر داشته باشند که دست نیروهای انتظامی به آنها نرسد. طبق پژوهش انجام شده و بازدیدهایی که ما از این سایتهای پرورش میگو داشتیم سهم اشتغال مردم روستاهای ساحلی این استان حتی یک درصد هم نیست و فقط یک یا دو نگهبان ایرانی در این سایتها اشتغال دارند، در نتیجه چیزی که اتفاق افتاده تصرف هکتارها ساحل و کمترین اشتغال ایجاد شده برای جامعه محلی است.
ضمن آنکه بعضی از این جامعه محلی حتی راه عبور و مرورشان را به خاطر این توسعه از دست دادهاند به دلیل اینکه سواحلی که در گذشته محل صید ماهی این روستاییان بود اکنون به املاک شخصی سرمایهگذاران سایت پرورش میگو تبدیل شده و مردم محلی حق ورود به املاک شخصی آنها را ندارند و روستاییان به کشاورزی روی آوردهاند.
چرا سهم ساحلنشینان از اقتصاد دریا اندک است؟
وقتی ما با مسئولان صحبت کردیم گفتند ما این زمینها را به مزایده میگذاریم ولی مردم محلی در مزایده شرکت نمیکنند. اما واقعیت این است که جامعه محلی این منطقه توان اقتصادی برای سرمایهگذاری ۲۰ تا ۳۰ میلیارد تومانی را ندارند و نمیتوانند در این مزایده شرکت کنند در نتیجه کسانی که در این مزایدهها شرکت میکنند اغلب افراد غیربومی هستند که برای آنها اشتغال مردم روستا مهم نیست و هیچ بخشی از درآمدشان را خرج توسعه روستاهایی که سواحل آن را تصرف کردند، نمیکنند، در واقع آنها از مسئولیت اجتماعی شرکتی هم معاف هستند.
در حال حاضر اتفاقی که در استان بوشهر افتاده این است که سواحل تصرف شده، اشتغالی ایجاد نشده، ماهیگیری سنتی از بین رفته و روستاییان سواحل بوشهر به جای صیادی به کشاورزی روی آوردهاند. در نتیجه همه دشتهای ما با بحران آب زیرزمینی مواجه شدهاند، تعداد بسیار اندکی آبخوانهای شیرین در استان باقی مانده، آب شور به سمت آبخوانها پیشروی کرده و آبخوانهای بیشتر روستاهای ساحلی این استان از جمله بُردخون و آبدان آب شور است و دیگر در این روستاها منابع آب زیرزمینی شیرین نداریم. در حالی که ما هستیم که باید محور اشتغالمان دریامحور باشد نه اینکه قطب گوجهفرنگی کشور باشیم آن هم به قیمت نابودی منابع آب زیرزمینی استان که تأسفبار است.
تا چه میزان در برنامه هفتم توسعه به بحث معیشت ساحلنشینان توجه شده است؟
در همه برنامهها و اسناد بالادستی از برنامههای پنجم و ششم توسعه تا برنامه هفتم به برنامهریزی برای رونق معیشت ساحلنشینان و اقتصاد دریامحور اشاره شده، حتی رهبر معظم انقلاب نیز به این مهم تأکید فرمودهاند، ولی مسئله این است که دولتها تا چه حد، برای چه کسانی و چگونه این برنامهها را اجرا میکنند؟
درست است که هکتارها زمین ساحلی این استان به پرورش میگو اختصاص یافته اما اینکه پرورش میگو و سود حاصل از صادرات آن چه تأثیری در توسعه استان و کاهش آمار بیکاری داشته، مهم است، نه اختصاص زمینهای ساحلی به سرمایهگذاران غیربومی. استان بوشهر فقط یک صنعت بستهبندی میگو آن هم به صورت فصلی دارد و حتی غذای میگو از دیگر کشورها وارد میشود، این در حالی است که در کشورهایی همچون ماداگاسکار که نفت ندارند، در حوزه اقتصاد دریامحور فعالیتهای بسیار متنوعی دارند از پرورش جلبک گرفته تا خیار دریایی که توسط مردم انجام میشود. در بوشهر تعاونیها آن گونه که باید شکل نگرفته و سهم بانوان در اشتغال دریایی کمتر از یک درصد است ضمن آنکه ماهیگیری نیز همان ماهیگیری سنتی برای مصرف داخلی بوده و ماهیگیری صنعتی به صید ترال تبدیل شده که نه تنها سودی برای جامعه محلی ندارد، بلکه نابودی ذخایر دریایی را رقم زده که نمونه آن در بندر دیر مشهود است.
یعنی معتقدید در حوزه اقتصاد دریامحور در این استان اتفاقی نیفتاده است؟
به طور کلی اتفاقی که در سالهای اخیر در حوزه اقتصاد دریامحور افتاده فقط واگذاری بخش زیادی از سواحل به نام ایجاد اشتغال بوده، ولی این اشتغال هیچ تأثیری در جامعه محلی نداشته است در حالی که مسئولان همواره آمار تعداد مزارع میگو را ارائه میکنند و نمیدانند این مزرعهها چه آثار زیست محیطی مخربی برای روستاهای ساحلی به ویژه روستای زیارت به همراه داشته و اقتصاد مردم روستا را به نابودی کشیده است.
قطعاً ما مخالف اقتصاد دریامحور نیستیم ولی این مهم باید با مشارکت مردم تحقق مییافت، باید مردم در این حوضچههای پرورش میگو سهامدار باشند و در واقع طوری برنامهریزی میشد که سبد مشاغل دریامحور تنوع داشت. اکنون اگر حوضچههای میگو در تهدید یک بیماری یا آفت قرار بگیرند همه حوضچهها نابود خواهند شد و اقتصاد دریامحور دچار آسیب میشود؛ چراکه در سبد اقتصادی این حوزه فقط همین یک محصول موجود است. در حالی که ما میبینیم مثلاً در شرق آسیا در کشوری همچون ماداگاسکار با همکاری بانوان -که بسیار بیشتر میتوانند در این حوزه کار کنند- تعاونیهای مردمی شکل گرفته و با صادرات خیار دریایی اقتصاد محلی آن منطقه متحول شده است.
دستاورد دولتهای گذشته برای معیشت مردم ساحلنشین بوشهر چه بوده است؟
بوشهر استانی است که ۶۴ درصد درآمد ناخالص ملی کشور را به دوش میکشد و آلودگیهای صنایع را تحمل میکند اما راهآهن ندارد و با وجود آنکه این استان مانند یک شبهجزیره است راه جادهای آن برای ورود یا خروج از استان مانند جادههای روستایی و دوطرفه است به همین دلیل برای مسیر دو ساعته باید پنج ساعت در راه باشیم. اگر شما سری به عسلویه بزنید خواهید دید سواحل این منطقه دیگر جایی برای آبزیپروری و زندگی محلی ندارد چون کلاً آلوده است و بخش زیادی از آن برای هیچ موجود زندهای قابل زیست نیست و نمیتوان کار تولیدی در آن منطقه انجام داد. تأسفبار است که ما با ۸۰۰ کیلومتر راه دریایی هیچ یک از مؤلفههای توسعه را نداریم حالا در برنامه هفتم توسعه کلی برنامهریزی شده که جمعیت متمرکز شود، آب کشور از سواحل جنوب تأمین شود، پرتال توسعهای به سمت سواحل هدایت شود و... اکنون این پرسش مطرح است استانی با این مشکلات چگونه میتواند طی برنامه هفتم توسعه چنین دستاوردهایی داشته باشد؟
آیا صنایع به اشتغال بومیان کمک نکرده است؟
گرچه همه صنایع روی سر ما خراب شده و آلودگیهای ناشی از آنها را تحمل میکنیم، اما عملاً شما میبینید هیچ بهرهای از توسعه صنایع در این استان نصیب مردم بومی نشده است. تعداد مدارس در روستاها و همچنین تعداد دانشگاهها در بوشهر در مقایسه با سایر استانهای ساحلی بسیار کم است در حالی که باید در سالهای گذشته با استفاده از حقوق مسئولیت اجتماعی شرکتی مشکلات این استان برطرف میشد. بنابراین حتی اگر قرار باشد توسعهای در بوشهر اتفاق بیفتد بعید به نظر میرسد سهمی از آن به مردم بومی استان اختصاص یابد، زیرا تاکنون بهرهای از توسعه صنایع یا اقتصاد دریامحور نصیب مردم استان نشده است. سواحل استان بوشهر ظرفیت خیلی زیادی در حوزه گردشگری دارد که با توسعه این حوزه میتوان صنایع کوچک و بزرگ متعددی را با محوریت مردم محلی راهاندازی کرد، اما اینکه زمین سواحل به سرمایهگذاران غیربومی واگذار شود تا با ایجاد حوضچه پرورش میگو، اقتصاد دریامحور - بدون توجه به ایجاد اشتغال برای مردم ساحلنشین - توسعه یابد، بیتردید این اقتصاد تأثیری در رونق معیشت ساحلنشینان نخواهد داشت.
نظر شما