برای بررسی توسعه شهرهای زیارتی، یک بار هم که شده باید صفحات غبارگرفته تاریخ آن شهر را ورق بزنیم و رد پای توسعه امروزین آن را مانند حلقههای یک فیلم به هم پیوسته تماشا کنیم.
کربلا؛ شاید از همان لحظه شروع اسارت، مشهد؛ از همان گرگ و میش صبح شهادت و معبد فاطیما؛ از آخرین باری که مردم شمایل بانوی مقدس را به نظاره نشستند و در دلشان بار دیگر به غیب ایمان آوردند.
در همه این شهرها از همان ابتدا فعل و انفعالات مردم و حتی حاکمیت، متأثر از احترام یا دستکم ترس از پشتوانه اجتماعی آن مرکز معنوی بوده است.
و از قضا مهمترین نشانه توجه و احترام به این مراکز مذهبی، در نوع توسعه آن محیط زیارتی نمودار شده؛ یعنی توسعه جغرافیایی به گونهای است که زیارتگاه در کنج معادلات شهری قرار نگیرد و از بورس نیفتد. ابتدا اینکه مراکز اقتصادی محیط زیارتی در زمینه نیازهای زائران شکل گرفته و دوم با رویکرد هویت مزبور هماهنگی و مطابقت دارد. نشانهها و نمادهای زیارتی به نبات و زعفران خلاصه نمیشود و صنایع دستی به خصوص در شهرهای سانتیاگو، شیلی و اسپانیا رواج گستردهای دارد.
یک هجرت تمدنساز
حالا برگردیم به مشهدالرضا(ع)؛ حلقههای اولیه فیلم هوشمندانه و بینقص است. حجت خدا در یک برنامهریزی الهی، به خراسان مهاجرت کرده و توس را رفتهرفته با پرورش شیعیان و علوم اسلامی، منشأ تحولات جدید دنیای اسلام میکند. شعر و ادبیات زیارت شکل میگیرد. عقلگرایی و خردورزی ناب اسلامی، الهامبخش آثار بزرگی در حوزه ادبی و حکمی میشود. خراسان منشأ برخاستن بزرگترین عارفان اسلامی شده و کتابهای فلسفی فراوانی به رشته تحریر درمیآید و از همه مهمتر و آیندهنگرانهتر اینکه هزاران هکتار زمین آماده و رایگان را با عنوان وقف برای مدیران این شهر به یادگار میگذارد تا ادامهدهنده مسیر او باشند... . حلقههای میانی فیلم به علت نابسامانیهای سیاسی کمی بالا و پایین دارد؛ اما همچنان حرم مطهر در طول دورههای تاریخی، مرکز توجه فیزیکی و مورد احترام پادشاهان و سلاطین مسلمان و غیر مسلمان است و از هر قشر و طبقهای زائر خود را دارد. شهر در کنار امام(ع) است و سفر به مشهد هنوز استعاره از یک سفر معنوی منحصر به فرد بوده که با انبساط معنوی و تعالی روحی فوقالعادهای همراه است؛ نظیر فتوحات مکیه عارفان و بستنشینی در صحن زاهدان و اقامت دائمی عالمان.
حلقههای پایانی ناامیدکننده است؛ رضا قلدر مستقیم به جنگ با دین مردم میرود و اگر نبود مقاومت آنان، ابایی از تخریب مظاهر دینی هم نبود. پسرش اما به حرم مطهر رضوی میآید و همزمان رینگ دور حرم منور را از اصناف، کسبه و بازارهای مردمی خالی میکند تا امروزه نظریه آستانگی غربی شاهد مثال پیدا کند که آقا! زیارت یعنی ما از زندگی روزمره یک لحظه فارغ شویم و در یک جهان ذهنی بدون اثر دنیایی زیارت کنیم و بعد که کارمان تمام شد، ما هستیم و همان دغلبازیهای زندگی روزمره که جزو اصول زندگی در جهان مدرن است.
حلقههای نویدبخش اما...
آخرین حلقهها اما نویدبخش توجه به گسترش زیارت و رفاه زائران است. انقلاب میشود و صحنها وسعت بینظیری پیدا میکنند، رواقها از نوع زیرسطحی و بالایی زیاد میشوند و جمعیت انبوهی هر سال، حمل و نقل مشهد را در یک کابوس ترافیکی به اغما میبرند.
اما کشور اسلامی است و «الناس مسلطون علی اموالهم»؛ از این رو یک نفر هتل آنچنانی برای رفاه حال زائر (البته از سه دهک بالا) میسازد، یک نفر برای تفریح زائران، موجهای آبی را به حرکت درمیآورد و آن یکی در فکر مگامالهای اقتصادی لاکچری است تا یک وقت، خدای نکرده زائر مشهد بدون برآوردن نیازش از مشهد بیرون نرود.
شایدم مشکل از ماست که میان توسعه و هویت زیارتی شهر نمیتوانیم ارتباط معناداری برقرار کنیم. شاید مسئولان شهر فاطیما و آن ایالت خودمختارش در کشور پرتغال به عقلشان نمیرسیده که با آمار سالانه ۹ میلیون زائر در یک شهر ۲۰ هزار نفری، میتوان صدها شاپینگمال و پارک آبی و خیابانهای غذا افتتاح و پولش را صرف خدمت به زائران (البته از سه دهک بالا) کرد.
اجازه بدهید حلقههای آخر این فیلم را با یک پیشبینی بدبینانه تصویر کنم. ۳۰ سال بعد، عصر جمعهای میخواهم نوهام را از میان مگامالها و آدمهای مدپوشش با خود به زیارت ببرم. با دیدن پتشاپهای طول مسیر و سگهای خانگی داخلش، نمیدانم میان حس حیواندوستی و حرمت شرعی نگهداری آن، چطور تعادل برقرار کنم و با نوهام گفتوگو کنم. دستش را سریع میکشم و به سمت حرم مطهر میروم. زائران زیادی در کنار هتلهای لاکچری روی زمین دراز کشیدهاند و غذای حضرت میخورند. تلفنم زنگ میخورد. پسرعمهام میخواهد از سمنان بیاید مشهد. فردا ظهر میرسند و شب برمیگردند. اصرار میکنم چند شب بیشتر بمانند. میگوید به پسرش وعده بزرگترین سرسره پارک آبی دنیا را داده و بعدش باید زود برگردد تا شنبه سر کار باشد...
و من در خلسهای عمیق به پسرعمهام فکر میکنم؛ به پسر چهارده سالهاش و همه پسران چهارده ساله این شهر. تقصیر ماست یا بزرگترین سرسره آبی دنیا؟




نظر شما