۱۰۴ سال از شهادت بزرگمرد گیلان میگذرد؛ مبارزی نستوه و خستگیناپذیر که عمری را در راه استقلال، آزادی و اعتلای میهن سپری کرد؛ میرزاکوچکخان جنگلی؛ مردی که به جنگ ناامیدی رفت و در تاریکترین ادوار تاریخ معاصر ایران، بیرق مبارزه با ظلم و ستم را برافراشت و جان بر سر این امر مقدس گذاشت. او که سال ۱۲۵۷ هـ.ش در محله استادسرای رشت و در خانوادهای اهلعلم دیده به جهان گشوده بود، در هنگامه انقلاب مشروطیت، رخت آزادیخواهی بر تن کرد و در نبردهای سخت و توانفرسای آن عصر، حضوری فعال داشت. میرزا، طلبهای که برای احیای آزادی از دست رفته ایران سر از پا نمیشناخت، سرانجام یازدهم آذرماه سال ۱۳۰۰ در سرمای جانکاه ارتفاعات تالش جان سپرد؛ در حالی که آرزوی میهنی آباد و آزاد، با مردمانی آگاه را در سر میپروراند.
چرا جنگلیها قیام کردند؟
هدف قیام جنگل، احیا و عملیکردن آرمانهای برباد رفته مشروطیت بود. واقعیت آن است انقلاب مشروطیت پس از فتح تهران و تشکیل مجلس شورای ملی دوم در سال ۱۲۸۸، سیری قهقرایی داشت. از یک سو اختلافات داخلی که دستهای پیدا و پنهان استعمارگران به آن دامن میزد و از سوی دیگر، رقابت دولتهای خارجی، بهویژه پس از آغاز جنگ جهانی اول، عملاً به تعطیلی مشروطه انجامید و این موضوع، با پذیرش اولتیماتوم روسیه تزاری از سوی ناصرالملک و تعطیلی چهارساله مجلس شورای ملی، جنبه عینی به خود گرفت. از سوی دیگر، قرارداد ۱۹۰۷ میان روسیه و انگلیس که عملاً ایران را به دو منطقه نفوذ تقسیم میکرد، سبب بغرنجتر شدن شرایط شد. میرزا کوچکخان، همزمان با وقوع این مصیبتها، قیام خود را با تشکیل یک گروه ۱۷ نفری در نزدیکی فومن آغاز کرد. دو سال بعد و در شرایطی که جنگلیها در جامعه بهشدت محبوب شده بودند، روزنامه «جنگل» به عنوان ارگان رسمی «اتحاد اسلام» منتشر شد؛ روزنامهای که در عمل، تبیینکننده دیدگاههای میرزاکوچکخان و جنگلیها بود.
تأسیس مدرسه؛ راهبرد میرزا برای تداوم قیام
آنچه پیش از هر چیز، علاقه مردم رنجدیده گیلان و بخشهایی از مازندران را به میرزا و نهضت او برانگیخت، شعارهایی بود که انتخاب کرده بودند؛ «ما فقط نگهبان حقوق ایرانیان و منور افکار اسلامیان هستیم» (روزنامه جنگل، ۲۰ خرداد ۱۲۹۶) و «ما قبل از هر چیز طرفدار استقلال مملکت ایرانیم» (روزنامه جنگل، ۳۰ تیر ۱۲۹۶) از جمله این شعارها بود. اما بیتردید تداوم و ماندگاری این علاقه، در عملی شدن این شعارها در رفتار و کردار میرزا کوچکخان ریشه داشت. جنگلیها به همان آرمانها و آرزوهایی جامه عمل میپوشاندند که گیلانیها، بین سالهای ۱۲۸۵ تا ۱۲۸۸ هـ.ش برای تحقق آنها خون عزیزترین و رشیدترین جوانانشان را تقدیم کرده بودند. اعتقاد راسخ میرزا کوچکخان و یارانش به این حقیقت که تمام عقبماندگیها در جامعه، ریشه در جهل و ناآگاهی مردم دارد، سبب شد در نخستین گام و در مرحله اول نهضت جنگل، هنگامی که هنوز طرفداران سوسیالیسم در میان یاران نهضت جنگل نفوذ نکرده بودند، تمرکز فعالیتهای اجتماعی خود را بر تأسیس مدارس بگذارند و «ابراهیم فخرائی» را مأمور اجرای این امر مهم در گیلان کنند.
برپایی این مدارس، تحولی در سطح آگاهی جامعه به وجود آورد. در همین راستا، روزنامه «جنگل» نیز از دومین سال آغاز نهضت منتشر شد؛ روزنامهای که جز در یک برهه زمانی کوتاه، مدیریت آن را غلامحسینخان کسمائی برعهده داشت و تا ۲۸ تیر ۱۲۹۸، تعداد ۳۹ شماره از آن با چاپ سنگی، منتشر و در میان مردم توزیع شد. همانطور که اشاره شد، این روزنامه انعکاسدهنده دیدگاههای سران نهضت جنگل بود و افزون بر این، با انتشار اخبار و درج مقالات مفید، سبب بالا رفتن سطح آگاهی مردم میشد.
امنیت و رفاه برای مردم
برقراری امنیت و ایجاد دستگاه آبرومند انتظامی برای جلوگیری از تجاوز و تعدی به اموال عمومی و خصوصی توسط میرزاکوچک خان، گیلانیان را که طی یک دهه پیش با مشکلات فراوانی در این عرصه دست به گریبان بودند، به جنگلیها علاقهمند کرد. جنگلیها آشکارا با تعدی برخی زمینداران بزرگ و فئودالها به حقوق رعایا مقابله میکردند. در برههای از تاریخ ۶ساله جنگل، اقداماتی برای زمیندار کردن رعایا انجام شد که چندان موفقیتآمیز نبود، اما موجب رضایت و علاقه روزافزون طبقات فرودست جامعه به میرزا و یاران او شد. تعمیر جادهها و نظم بخشیدن به امور عمومی در دوران حکومت جنگلیها بر گیلان، شرایط را برای فعالیتهای اقتصادی فراهم کرد.
جاذبه استقلالطلبی
در کنار این اقدامات، دیدگاههای استقلالطلبانه و عزتمدارانه میرزاکوچکخان، برای مردم رنجدیده گیلان که همواره شاهد تمکین حکام منصوب قاجارها نسبت به اجنبیها بودند، بسیار خوشایند بود. میرزا حتی پس از اتحاد ظاهری با کمونیستهای ایرانیتبار که از سوی حکومت تازهتأسیس شوروی حمایت میشدند، حاضر به پذیرش برتری روسها و تسلط اجنبی بر کشور نشد و در برابر هر اقدامی که منجر به این نتیجه شود، بهشدت مقاومت میکرد. او در نامهای به «مدیوانی» از سران حکومت شوروی و اطرافیان تروتسکی، نوشت: «من و رفقایم محال است آلت دست شما بشویم. عاری از شرف میدانم کسی را که حقوق حاکمیت و استقلال مملکت را هدیه شغل و مقام کند... من استقلال ایران را خواهانم و بقای اعتبارات کشور را طالبم... هر کس که در امور داخلیمان مداخله کند، ما او را در حکم انگلیس و نیکلا و درباریان مرتجع ایران میشناسیم. من آلت دست قویتر از شما نشدهام، چه رسد به شماها. ما به شرافت زیست کردهایم و با شرافت مراحل انقلاب را طی کردهایم و با شرافت خواهیم مُرد». بیتردید این دیدگاههای قاطع و استقلالطلبانه، بر محبوبیت میرزا نزد مردم میافزود؛ آنگونه که پس از پایان یافتن نهضت جنگل و شهادت غریبانه او، در میان خیل بیشمار دستاندرکاران آن وقایع تاریخی، تنها نام میرزا کوچکخان باقی ماند و به نماد مقاومت و استقلالطلبی گیلان و بلکه سرزمین ایران تبدیل شد.




نظر شما