۱۰ شهریور ۱۴۰۰ - ۱۰:۲۷
کد خبر: 783651

با تأملی در سخنان رئیس خانه صنعت و معدن خراسان رضوی که گفته است کار هست اما کارگر پیدا نمی‌شود باید کمی بیشتر در این موضوع تأمل کرد که ریشه این بداخلاقی و کارگریزی ها چیست؟

بابک رحیمیان: متأسفانه «کارگریزی» یکی از آفت‌های محیط کاری در جامعه ایرانی است که براثر عوامل متعددی به وجود آمده است که نمایانگر ضعف فرهنگ کار در جامعه و یکی از موانع توسعه‌یافتگی به شمار می‌رود.

اگرچه برداشت‌ها از مفهوم کارگریزی بسیار متفاوت است، اما باید اذعان کنیم در حال حاضر با شکل متفاوتی از این پدیده مواجهیم، چنانکه نیروی کار رغبت بیشتری دارد تا طریق فعالیت‌های غیرمولد زندگی خود را تأمین کند پس با اطمینان از کسب سود بیشتر، به حوزه تولید قدم نمی‌گذارد و نتیجه آن منجر به همین گلایه می‌شود که کار هست ولی کارگر نیست!

سود نهفته در فعالیت‌های غیرمولد باعث شده تا توان نیروی کار نیز به نیت کسب سود بیشتر، به این حوزه هدایت شود و پدیده‌ای با عنوان «کارگریزی» در شکل جدید خود شکل بگیرد.

گسیختگی در نظام اقتصادی و اجتماعی ما باعث شده تا تعدادی از افراد در کوتاه‌مدت و بی‌زحمت به وضعیت اقتصادی بسیار بالایی دست پیدا کنند که این مسئله یکی از مهم‌ترین دلایل کارگریزی در جامعه به شمار می‌آید.

البته در این میان نمی‌توان چالش تأمین اشتغال را نادیده گرفت و از طرفی هم کارفرما نیز نمی‌تواند درآمدی معادل درآمد دلالی و فعالیت‌های سوداگرانه به کارگر بدهد، چراکه قیمت تمام‌شده کالا را بازار برنمی‌تابد.

این موضوع در حال حاضر حتی در بین فارغ‌التحصیلان دانشگاهی نیز مشهود است و به دلیل اینکه اغلب قادر به جذب در حوزه‌های تحصیلی خود نیستند و درگیر حرفه‌هایی می‌شوند که کسب سود کوتاه‌مدت در آن تضمین بیشتری دارد.

درواقع نیروی جوان رغبتی به فعالیت‌های مولد که نگاه توسعه‌ای بلندمدتی را دنبال می‌کند، ندارند.

ایراد این مسئله از سیستم آموزشی کشور نیز نشات می‌گیرد، سیستمی که در آن بهره‌وری مبتنی بر علم و دانش تبیین و ترویج نشده است.

عوامل مختلفی همچون دانش مدیریت، مسئولیت شناسی شخصی و اجتماعی، زمینه‌های فرهنگی و اقتصادی و نوع رابطه میان عوامل کار، در شکل‌گیری مفهوم «کارگریزی» دخیل هستند.

متأسفانه ازآنجاکه بستری برای اختلاس و رانت‌های متعدد توسط دولت برای بسیاری از افراد فراهم‌شده و لذا این فسادها حس تلاش و کوشش را از مردم، کارفرمایان و کارگران گرفته است.

امروز زندگی برای کارگران بسیار دشوار شده است و دستمزد کارگران پاسخگوی تأمین معیشت آن‌ها نیست و تا زمانی که مسائل معیشتی کارگران حل‌وفصل نشود نباید به ارتقای بهره‌وری امید داشت.

اشرافی گری مدیران

ضعف اخلاق کاری و پایین بودن کیفیت تربیت اجتماعی شامل آموزش‌های خانه و مدرسه و انواع تبعیض‌ها، از علل مهم زمینه‌ساز برای کارگریزی به شمار می‌آیند.

عادات و توان اجرایی کارکنان شاغل در دستگاه‌های دولتی، از کارمند و کارشناس و مدیر و مسئول گرفته تا عالی‌ترین سمت‌ها که در وزارت مستقر است، صرفاً به نوشتن و تنظیم نامه و گزارش و پر کردن فرم و جدول محدود می‌شوند و نه عمل و اجرای کار واقعی و تمامی این مسائل به موضوع کارگریزی در جامعه دامن زده است.

نظام تعیین حقوق و دستمزد در کشور ما نظام وقت مزدی است، بر اساس این نظام  به میزان ساعت فعالیت کارگر و نه بر اساس خروجی کار او، دستمزد تعلق می‌گیرد و به‌بیان‌دیگر برای کارگر هیچ‌گونه پاداشی تخصیص نمی‌یابد.

علاوه بر این شایسته‌سالاری در سازمان‌ها وجود ندارد و افراد فرودست بر افراد زبردست حاکمیت دارند.

 نکته قابل‌توجه دیگر آن است که اشرافی گری در سازمان‌های کشور ما به‌خوبی مشهود است و تمامی موارد مذکور سبب کارگریزی در جامعه شده‌اند.

راهکار چیست؟

کار ترویجی و آموزش برای بالا بردن درک عموم مردم و مسئولان از روح حاکم بر قوانین به‌ویژه در حوزه اقتصاد، باید به یک نهضت فرهنگی تبدیل شود تا وضعیت کنونی دستخوش تغییر و اصلاح شود و نسل‌های بعدی تلقی بهتری از آن داشته باشند.

احتمالاً شما هم اگر دریکی از ادارات دولتی مشغول به خدمت هستید به‌خوبی مشاهده می‌کنید که در بسیاری از سازمان‌ها افرادی وجود دارند که دارای دانش و تخصص بالایی هستند ولی به خاطر برخورد گزینشی و انتخابی و وجود تبعیض در جایگاه پایینی قرار می‌گیرند و یا بالعکس افرادی که از شما کوچک‌تر بوده و حتی تخصص لازم را در رشته کاری خود ندارند به‌عنوان بالادست و مدیر شما خدمت کرده و حتی دستورات غیر کارشناسی صادر می‌کنند.

گریز از محل کار غیبت‌های مکرر مرخصی‌های روزانه و ساعتی مکرر بی‌انگیزگی در کار اتلاف وقت در محل کار تنها بخشی از اثرات کارگریزی و بی‌انگیزگی کارکنان و کارگران است.

طبیعتاً این وضعیت می‌تواند باعث کاهش بازدهی کاری کارکنان و همچنین کم انگیزگی کارکنان در پرداختن به وظایف شغلی موردنظر شود.

به همین دلیل اگر به هر شغل به‌عنوان یک کار مهم و موردنیاز در سازمان توجه شود هیچ‌گاه مقایسه بین مشاغل و مشخص کردن مهم‌ترین و کم‌اهمیت‌ترین پیش نمی‌آید در این صورت هیچ شخصی از کاری که انجام می‌دهد احساس کوچکی نمی‌کند و به اهمیت شغل خود در جامعه باور خواهد داشت پدیده‌ای که به معنای رضایت شغلی بیشتر و انگیزه بیشتر در انجام وظایف شغلی خواهد بود.

به نظر حقیر نوع ادبیات ما در تعریف وزارتخانه برای کار به‌ویژه در دولت جدید  باید تغییر کند.

ما نهادی تحت عنوان وزارت کار و رفاه اجتماعی داریم این در حالی است که وزارت کار در کشورهایی مانند اندونزی عناوینی همچون انسان توانمند و توانمندسازی زنان دارد. لذا وزارتخانه ذی‌ربط برای نهادینه‌سازی فرهنگ کار، به دنبال توانمندسازی است این در حالی است که حتی همان واژه رفاه اجتماعی نیز در زندگی کارگران ما مستتر نیست.

در کشور مالزی دولت برای کارگران مسکن ارزان ایجاد کرده و یک بخش از فشار تولید را با ارائه مسکن ارزان، کاهش داده است.

 درواقع دولت  در این کشور با مشارکت کارآفرینان و تولیدکنندگان، جبران و کاهش بخشی از فشارهای کارگری را برعهده‌گرفته است اما برای دلگرم کردن کارگران چه اقدامی انجام دادیم؟

برای حل آن موضوع از همین امروز باید از آموزش‌وپرورش برای تعریف معنا و مفهوم فرهنگ کار با به فرزندانمان آموزش دهیم؛ از اشرافی گری مدیران در اتاق‌های بزرگ و با امکانات خاص جلوگیری کرده، برای فارغ تحصیلان متناسب با رشته تحصیل کار فراهم کرده و برای انگیزه کار در کارگران را افزایش داده و از این‌همه تبعیض در تصاحب‌ها پست‌های مدیریتی و یا درآمدهای غیر مولد بکاهیم آن‌وقت شاید بتوانیم در رخت بربستن واژه کار گریزی در جامعه موفق شویم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.