سند جعلی، فروش همزمان یک ملک به چند نفر، قولنامههای بیهویت، تنظیم قرارداد در مشاورین غیرمجاز، حتی گمشدن پرونده در بایگانی ادارات رسمی—ما همه اینها را نه فقط در اخبار، بلکه در اطرافیان خود تجربه کردهایم.
حال تصور کنید فناوریای وجود داشته باشد که در آن هیچ سندی قابل جعل نباشد، هر انتقالی غیرقابل انکار باشد، مالکیت بهصورت شفاف، لحظهای و بدون واسطه ثبت شود و مهمتر از همه، نهاد انسانی خطاکار دیگر حلقه اصلی زنجیره نباشد. این، نه توهم است، نه آینده دور؛ این «بلاکچین» است.
در سادهترین تعریف، بلاکچین نوعی دفتر کل توزیعشده است که هیچ رکوردی در آن پاکشدنی یا تغییرپذیر نیست. تمام تراکنشها—از انتقال پول گرفته تا ثبت سند ملک—با زمان، فرستنده، گیرنده و شناسه منحصر به فرد روی بلاکهای رمزنگاریشده ذخیره میشوند. هر کسی بخواهد تغییری بدهد، باید کل شبکه را قانع کند؛ کاری که تقریباً غیرممکن است.
تا امروز این فناوری را بیشتر در رمزارزها دیدهایم، اما اصلیترین پتانسیل آن، نه در خرید بیتکوین، بلکه در بازآفرینی اعتماد در ساختارهای فاسد و ناکارآمدی مثل معاملات ملکی است.
اما بیایید دقیقتر نگاه کنیم:
در ایران، بخش عمدهای از ریسک حقوقی معاملات به نبود پایگاه اطلاعاتی یکپارچه و شفاف بازمیگردد. دفاتر اسناد رسمی به شکل سنتی عمل میکنند. سندها در پروندههای کاغذی بایگانی میشوند. استعلامها به کندی و با دخالت دستی انجام میگیرد. همین بستر، خوراک مناسبی برای جعل، تبانی و فساد شده است.
در یک سیستم مبتنی بر بلاکچین، نه فقط سند مالکیت، بلکه کل تاریخچه ملک بهصورت دیجیتال، زنجیروار و غیرقابلدستکاری ثبت میشود. این یعنی: شما میتوانید لحظهای بفهمید که چه کسانی قبلاً مالک این ملک بودهاند، چند بار معامله شده، آیا سند توقیف یا گرو گذاشته شده، یا در تعهد بانکی است یا نه. و تمام اینها بدون نیاز به واسطه دولتی.
در هلند، گرجستان و امارات، پروژههای بلاکچینی در املاک با موفقیت اجرا شدهاند. در امارات حتی اسناد مالکیت در بلاکچین وزارت املاک دوبی ثبت میشوند. در گرجستان، تا سال ۲۰۲۳، تمام نقل و انتقالات زمین با بلاکچین انجام شد. آنها فهمیدند که برای مقابله با فساد، باید منبع فساد—یعنی فضای تاریک اطلاعاتی—را از بین برد.
چرا در ایران نمیشود؟ مقاومت ساختاری، عدم آمادگی فنی، ترس از شفافیت، و وابستگی اقتصادی بسیاری از نهادها به همان سیستم سنتی، بزرگترین مانع است. بلاکچین یعنی شفافیت رادیکال، و این برای برخی، تهدید است نه فرصت.
اما اگر ما، بهعنوان بانکها، شهرداریها، استارتاپها و حتی خریداران ملک، این مسیر را نرویم، هم در امنیت اقتصادی میبازیم و هم در اعتماد اجتماعی. من در جایگاهی هستم که هر هفته با پروندههایی مواجه میشوم که اگر دادههای بلاکچینی وجود داشت، اصلاً تشکیل نمیشدند—نه دعوای حقوقی، نه وثیقه اشتباهی، نه توقیف تکراری.
راه حل؟
نه صدور فرمان، نه دستورالعمل مقطعی. باید زیرساخت بلاکچین ملکی را از دل مشارکت دولت، بخش خصوصی و نهادهای مالی شکل دهیم. استارتاپها طراحی را انجام دهند، بانکها توکنسازی و وثیقهگذاری را بر بستر بلاکچین بیاورند، و دولت به جای انحصار، استانداردگذاری کند.
و البته، مهمتر از همه، مردم باید بفهمند که دیگر نمیشود به برگههای امضا شده در کوچهپسکوچهها دل بست.
ما در آغاز یک دوران تازهایم؛ دورانی که اعتماد، نه از قولنامه و مُهر مشاور املاک، بلکه از ریاضیاتیترین چیز ممکن—رمزنگاری توزیعشده به دست میآید.
و بله، شاید در این دنیا، کلاهبرداری ملکی دیگر نه یک خطر، که یک خاطره باشد.



نظر شما