تحولات منطقه

از دوران اسارت 11 ساله شهید تندگویان جز چند خاطره و تعداد کمی نامه، اطلاعاتی در دسترس نیست و حتی پیگیری‌های دولت وقت و خانواده ایشان از صلیب سرخ نیز کاملا بی‌اثر بود. درواقع رژیم بعثی در آن دوران تلاش داشت با اعلام اسیر کردن وزیر نفت ایران، برای پیروزی از راه نرسیده خود تبلیغات کند! حتی در تلویزیون خود نیز اعلام کرده بودند که ایران حالا نه وزیر نفت دارد و نه نفت!

وزیری که خودش را سپر بلای مردم کرد! / روایتی از دوران اسارت شهیدتندگویان
زمان مطالعه: ۶ دقیقه

به گزارش قدس آنلاین، اواخر آذرماه، مصادف است با روزهای تحویل و بازگشت پیکر شهید محمدجواد تندگویان به میهن؛ شهیدی که یازده سال اسارت و شکنجه رژیم بعثی را تحمل کرد اما در برابر ستم آن‌ها تسلیم نشد.

نگاهی به زندگی شهید تندگویان

محمدجواد تندگویان در خردادماه سال 1329 در خانی‌آباد تهران به دنیا آمد. او پیش از آنکه به مدرسه برود، به واسطه پدرش با قرآن و مسجد ارتباط برقرار کرده بود تا به نوعی، زیربنای اعتقادش در همین دوران شکل بگیرد. با پایان دوران مدرسه و به دلیل علاقه شخصی، به دانشکده نفت آبادان رفت تا بتواند آینده‌ای روشن برای کشورش رقم بزند. بعد از فارغ التحصیلی از این دانشگاه در سال 1351، در پالایشگاه تهران مشغول به کار شد اما به واسطه فعالیت‌های سیاسی‌اش در دانشگاه، توسط ساواک دستگیر و با تحمل شکنجه‌های فراوان به 11 ماه زندان محکوم شد. بعد از رهایی، به واسطه فعالیت‌های سیاسی و سوءپیشینه‌ای که داشت از کار کردن در مراکز دولتی منع شده بود.

شهید تندگویان علاوه بر مباحث علمی و دانشگاهی، مطالعات عمیق و گسترده‌ای نیز در مسائل اسلامی داشت و با تفسیر قرآن و نهج‌البلاغه آشنا بود. ضمن این که علاقه فراوانی هم به دکتر شریعتی و آثار او داشت و حتی عنوان کرده بود که سخنرانی معروف انسان و اسلام شریعتی در دانشگاه نفت آبادان، به دعوت او صورت گرفته بود.

اقدامات شهید تندگویان بعد از انقلاب اسلامی

تندگویان بعد از پیروزی انقلاب مدتی به عنوان مدیر شرکت پارس توشیبا فعالیت کرد تا زمانی که معین‌فر، وزیر نفت وقت او را به کار دعوت کرد و تندگویان به عنوان نماینده قائم مقام وزیر نفت در آبادان به کار خود ادامه داد. در تیر ماه سال 59 نیز سرپرستی مناطق نفت خیز به او واگذار شد و عملکرد موفقیت آمیز او در این سمت، موجب شد تا از سوی شهید رجایی به عنوان وزیر نفت پیشنهادی به مجلس شورای اسلامی معرفی شود. مجلس نیز با اکثریت آراء به مهندس تندگویان رای اعتماد داد و بدین ترتیب او در سال 1359 به عنوان وزیر نفت جمهوری اسلامی ایران منصوب شد.

دیدگاه او به صنعت نفت جامع و گسترده بود؛ او هدف فروش نفت را تامین ارز مورد نیاز برای ایجاد صنایع جدید و کالاهای سرمایه‌ای می‌دانست تا بدین ترتیب کشور به سمت صنعتی شدن حرکت کند. همچنین از دیگر اولویت‌های او گازرسانی به مناطق محروم بود.

تندگویان مصداق بارز یک وزیر مردمی بود که هیچگاه خود را از مردم یا کارکنان شرکت نفت جدا نمی‌دید و برای تقویت روحیه آن‌ها سعی می‌کرد به مناطق جنوبی سفر کند. این نگاه او در دوران جنگ، امید مضاعفی به کارکنان می‌داد و به اجرایی شدن تصمیمات سرعت می‌بخشید.

روایتی از اسارت شهید تندگویان

تنها 40 روز از دوره وزارت تندگویان گذشته بود که در یکی از سفرهایش به آبادان، به اسارت نیروهای بعثی درآمد.

سید محسن یحیوی، مدیر مناطق نفت خیر، که در هنگام اسارت همراه شهید بود، درمورد نحوه اسارت ایشان نقل می‌کند: « پس از اینکه توسط نیروهای عراقی دستگیر شده و به جمع دیگر مردم به اسارت گرفته شده در همان نزدیکی منتقل شدیم، ناگهان صدای رگبار مسلسل بلند شد، مهندس تند گویان برای اینکه جلوی کشتار مردم غیر نظامی به اسارت گرفته شده را بگیرد، شجاعانه فریاد زد: کسی را نکشید، من وزیر نفت ایران هستم. بلافاصله صدای رگبار مسلسل قطع شد و ایشان را سوار جیپی کرده و بردند!»

از دوران اسارت 11 ساله شهید تندگویان جز چند خاطره و تعداد کمی نامه، اطلاعاتی در دسترس نیست و حتی پیگیری‌های دولت وقت و خانواده ایشان از صلیب سرخ نیز کاملا بی‌اثر بود. درواقع رژیم بعثی در آن دوران تلاش داشت با اعلام اسیر کردن وزیر نفت ایران، برای پیروزی از راه نرسیده خود تبلیغات کند! حتی در تلویزیون خود نیز اعلام کرده بودند که ایران حالا نه وزیر نفت دارد و نه نفت!

بازگشت پیکر به وطن

هیئت پیگیری بازگشت شهید تندگویان به وطن در آذرماه سال 1370 به بغداد رفت. عراق مدعی بود که شهید در سال 1361 خودکشی کرده است و آن‌ها پیکر ایشان را دفن کردند. اما با کالبد شکافی مشخص شد که مشخصات جسد مدفون با مشخصات شهید تندگویان تطابق ندارد. وزارت خارجه عراق از اشتباه صورت گرفته عذرخواهی کرد و بار دیگر در قبرستان الکرخ، از محل دفن شهید تندگویان اطلاع داد. کالبدشکافی جسد مومیایی شده با مشخصات شهید تندگویان تطابق داشت و آثار شکنجه و شکستگی قفسه سینه در پیکر مطهر ایشان دیده می‌شد.

سرانجام در 25 آذرماه سال 1370، پیکر مطهر ایشان تحویل داده شد و بعد از طواف در عتبات عالیات، نجف و کاظمین به میهن بازگشت.

ادعای عراقی‌ها مبنی بر خودکشی محمدجواد تندگویان هیچگاه از سوی ایرانیان پذیرفته شده نبود و اقدامات ضدانسانی رژیم بعث در مخفی نگه داشتن اطلاعات دوران اسارت و محل دفن ایشان دلیل واضحی بر شهادت ایشان از سوی دولت بعثی بود.

خاطره‌ای از دوران اسارت تندگویان/ ملاقات با وزیر نفت پشت میله‌های زندان!

غلامرضا رضازاده در کتاب اسیر کوچک خاطره‌ای از دیدار با شهید تندگویان نقل می‌کند که در ادامه می‌خوانید:

« در زدم تا سرباز عراقی پشت در آمد و داد زد چکار داری؟ گفتم می‌خواهم دستشویی بروم. گفت صبرکن تا یک سرباز بیاید بعد برو.گفتم وقتی دستشویی فشار می‌آورد که نمی‌توانم صبر کنم. با ناراحتی گفت خودم می‌برمت.

در بین راه گفت می‌خواهی چیز عجیبی نشانت بدهم؟ گفتم چه چیزی؟ گفت اول ببین بعد می‌گویم!

گفتم اول بگو! گفت می‌خواهم وزیر نفت کشورتان را نشانت بدهم. سرباز بعثی گفت وزیر نفت شما اینجاست.گفتم دروغ می‌گویید. وزیر نفت در کشور خودمان است.

گفت بیا خودت با او صحبت کن تا باورت شود ولی به کسی چیزی نگو. 20 متر آن طرف‌تر از سوله ما اتاقی بود که درب آن با قفل و زنجیر بسته شده بود. به آنجا رفتیم و سرباز در زد. شخصی خیلی ضعیف و رنجور پشت پنجره آمد. سلام کردم. لهجه‌ام برایش تعجب‌آور بود.گفت سلام! پسرم شما کی هستی؟ گفتم من با خانواده‌ام اسیر شدم. زد زیر گریه. خیلی ضعیف شده و لباس‌هایش تکه و پاره بود.چند دقیقه پیشش بودم. بدنش زخمی و سوراخ سوراخ شده بود.
درب سلول از آهن ضخیمی درست شده‌ بود و آن را با قفل و زنجیر بسته بودند. پنجره‌ای روی درب بود که از بیرون باز و بسته می‌شد و از شکل سلول مشخص بود که در شبانه‌روز هیچ نوری به داخل آن نمی‌تابید. سلول اتاقی به طول 2 تا 3 متر و عرض یک و نیم متر بود و در همین اتاق دستشویی می‌رفت.
گفتم این سرباز می‌گوید شما وزیر نفت ایرانید. گفت آره وزیر نفت بودم ولی الان یک اسیرم. بعثی‌ها حاضر نیستند مشخصات مرا به صلیب سرخ بدهند. حواست باشد به همه بگویی با من چه می‌کنند. پرسیدم اسم و فامیلی شما چیست؟ گفت من محمد جواد تندگویانم!
گفتم اگر شما هم زودتر از ما بیرون رفتید خبر ما را به ایرانی‌ها بدهید چون هیچ‌کس از ما خبر ندارد. 150 نفریم که در سوله کنار شما هستیم و به تازگی به اینجا آمدیم. تندگویان گفت چون شما با خانواده‌اید حتماً آزادتان می‌کنند ولی مرا به این سادگی‌ها رها نمی‌کنند. به همه سفارش کن از چیزی نترسند و محکم باشند!»

معرفی چندکتاب برای آشنایی بیشتر با شهید تندگویان

درمورد زندگی و ابعاد شخصیتی شهید تندگویان تاکنون آثار زیادی به چاپ رسیده است تا نسلی که به لحاظ زمانی از جنگ فاصله گرفته، با شخصیت ایشان آشنا شود.

از مهم‌ترین کتاب‌های چاپ شده درمورد ایشان می‌شود به زخم یاد اسارت، صنوبرهای سرخ، شهید غریب: روایتی از اسارت شهید تندگویان، ستاره کابینه، یاس در قفس، تندیس مقاومت و پرنده‌ای که با قفس پرواز کرد، اشاره کرد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha