تحولات منطقه

اظهارات تازه وزیر خارجه پیشین درباره ضرورت گفت‌وگوی مستقیم با آمریکا و هشدار او مبنی بر اینکه «زمان به نفع ایران نیست»، بار دیگر پرونده پرابهام دیپلماسی سازش‌محور را به صدر اخبار سیاسی بازگرداند.

انکار تجربه!
زمان مطالعه: ۶ دقیقه

محمدجواد ظریف که به‌دلیل مواضع بحث‌برانگیزش با موجی از انتقادها روبه‌رو است، این ‌بار در گفت‌وگو با رسانه «النهار» لبنان، با تکرار همان نگاه خوشبینانه به غرب، بر ضرورت مذاکره مستقیم با واشنگتن تأکید کرده است. این مواضع در حالی بیان می‌شود که تجربه‌های فراوان نشان داده تکیه بر میز مذاکره نه‌ تنها هیچ ‌یک از گره‌های اقتصادی و امنیتی کشور را نمی‌گشاید، بلکه ابزار نفوذ، فشار و بی‌ثبات‌سازی را گسترش می‌دهد. پرسش اصلی اینجاست که با وجود این ‌همه تجربه عهدشکنی و دشمنی، چرا همچنان اصرار بر تکرار مسیر شکست ‌خورده مذاکره با آمریکا مطرح می‌شود؟
روزنامه قدس برای بررسی ابعاد مختلف این رویکرد، به سراغ چهار تن از کارشناسان برجسته سیاسی و بین‌المللی از دو جناح اصلی کشور (اصول‌گرا و اصلاح‌طلب) رفته و نظرات آنان را درباره چرایی و پیامدهای این اظهارات جویا شده است.

مسیر نقض عهد، قابل تکرار نیست

محسن پاک‌آیین، دیپلمات پیشین: واقعیت این است که یکی از مهم‌ترین دلایل خودداری جمهوری اسلامی ایران از مذاکره دوباره با آمریکا، تجربه است؛ تجربه‌ای تلخ و تکرارشونده که نشان داده هر گاه به نام «مصلحت نظام» یا با نیت گشودن گره‌های اقتصادی و سیاسی با آمریکایی‌ها پای میز گفت‌وگو نشسته‌ایم، در نهایت این طرف آمریکایی بوده که عهدشکنی کرده و در مقابل حسن ‌نیت ایران، خصومت و دشمنی نشان داده است. مهم‌ترین مصداق این تجربه، مذاکرات هسته‌ای با گروه 1+5 بود؛ توافقی که به نام «برجام» شناخته شد. آمریکایی‌ها، به‌ ویژه در دوره ترامپ، نه‌ تنها به تعهدات خود در زمینه لغو تحریم‌ها پایبند نماندند، بلکه با خروج یک‌جانبه از توافق، مسیر اجرای برجام را نیز به بن‌بست کشاندند. در همین حال، واشنگتن با فشار و تهدید، مانع اجرای تعهدات اروپا نیز شد؛ یعنی در شرایطی که اروپایی‌ها اراده مستقل نداشتند، آمریکا همان اندک امکان ارتباط مالی و بانکی با ایران را نیز از آن‌ها سلب کرد. این روند عهدشکنی، تنها به برجام ختم نشد. در ماه‌های گذشته نیز در مذاکرات غیرمستقیم با آمریکا در عمان که پنج دور برگزار شد و قرار بود وارد دور ششم شود، باز هم همان الگوی فریب و نقض تعهد تکرار شد. درست در آستانه این دور از گفت‌وگوها و در حالی که فضای مذاکرات می‌توانست به سمت نتیجه مثبت حرکت کند، رژیم صهیونیستی با چراغ سبز آمریکا به تأسیسات هسته‌ای ایران حمله کرد. وقتی پس از ۱۲ روز، این حمله در آستانه شکست قرار گرفت، خودِ آمریکایی‌ها هم مستقیماً به کمک تل‌آویو شتافتند و به حریم ایران تجاوز کردند. این‌ها همه تجربه‌های عینی و مستند ملت ایران است. تجربه‌هایی که ثابت می‌کند هر گونه اعتماد به وعده‌های آمریکا، در عمل به افزایش فشار، نفوذ و ناامنی منجر می‌شود. امروز دیگر هیچ دلیل منطقی و هیچ توجیه سیاسی وجود ندارد که ایران بخواهد بار دیگر همان مسیر پرهزینه را بیازماید.

گفت‌وگو به معنای تسلیم شدن نیست

سیدجلال ساداتیان، دیپلمات پیشین: آمریکا در مقطعی که مذاکرات در جریان بود، به خاک کشورمان حمله کرد. این تجربه‌ای نیست که فراموش بشود، اما تجربه دیپلماسی جهانی هم نشان می‌دهد حتی طرف‌های درگیر جنگ مانند اروپایی‌ها و روسیه در مسئله اوکراین، برای پیشبرد منافع خود مذاکره می‌کنند و درهای گفت‌وگو را نمی‌بندند.
تجربه نشان داده حتی اگر طرف مقابل به وعده‌های خود پایبند نباشد همچنان که طرف آمریکایی نشان داده به تعهداتش پایبندی ندارد، باز هم قهر و کنار کشیدن راه حل نیست. ما به عنوان کشوری بزرگ با جمعیت بیش از ۹۰ میلیون نفر و موقعیت ژئوپلیتیکی حساس، نمی‌توانیم با خودداری از گفت‌وگو، منافع ملی‌مان را تأمین کنیم. اصل این است که نشستن پای میز مذاکره، صحبت کردن و بیان مواضع، حداقل زمینه‌ای برای نمایش حقانیت ما فراهم می‌کند، حتی اگر طرف مقابل قانع نشود. گفت‌وگو به معنای تسلیم محض نیست، بلکه قدرت دیپلماسی و مدیریت بحران است. ترس و واهمه از طرف مقابل نمی‌تواند ما را از گفت‌وگو بازدارد؛ بلکه نشستن پای میز و بیان شفاف مواضع، احتمالاً فرصت‌هایی هم به همراه داشته باشد. در این مسیر، فرستاده ویژه و نمایندگان کشور باید ابزارهای دیپلماسی را با اقتدار و بدون انفعال به کار گیرند. همچنان‌ که تجربه نشان داده گفت‌وگوی بدون اقتدار نمی‌تواند دستاورد چندانی داشته باشد، هر گونه عقب‌نشینی یا قهر هم نه تنها مشکل را حل نمی‌کند، بلکه موقعیت کشور را تضعیف می‌کند.
من پیش از آنکه اروپایی‌ها نامه خود را به سازمان ملل یا شورای امنیت برای فعال کردن مکانیسم اسنپ‌بک ارسال کنند، بارها و به روش‌های مختلف این نکته را تأکید کرده‌ام که حل مسائل بدون مذاکره ممکن نیست. این اظهاراتم هم در رسانه‌ها منتشر شده است. واقعیت امروز دیپلماسی این است که گفت‌وگو و مذاکره هیچ ‌گاه به معنای تسلیم شدن نیست؛ بلکه ابزار اصلی برای حفظ منافع ملی و مدیریت بحران‌هاست.

آقای ظریف اصل تجربه را به رسمیت نمی‌شناسد!

محمدکاظم انبارلویی، فعال اصول‌گرا: اشکال اساسی آقای ظریف از منظر بسیاری از ناظران و تحلیلگران این است که او تجربه را به‌ عنوان معیاری محوری در تصمیم‌گیری نمی‌پذیرد. تجربه بشری و تجربه میدانی دیپلماسی نشان داده هر گاه ما با خوش‌خیالی و به نام «مصلحت» وارد مذاکره با طرف آمریکایی شدیم، نتیجه نه ‌تنها پیشرفت نبود، بلکه تحمیل و خسارت بود. در دولت قبل، تیمی رفت و پای یک توافق بین‌المللی را امضا کرد؛ سندی که امضای 6قدرت جهانی پای آن بود اما آمریکا یک‌جانبه آن را پاره کرد. سه کشور اروپایی نیز به تعهدات مکتوب خود عمل نکردند. این‌ها «تجربه»‌هایی است واقعی، عینی و فراموش‌نشدنی. پیش از آن نیز تجربه مذاکره مستقیم یا غیرمستقیم با آمریکایی‌ها داشتیم و نتیجه چیز دیگری جز عهدشکنی و تحمیل نبود.
اما اشکال آقای ظریف این است که «اصل تجربه» را به ‌رسمیت نمی‌شناسد؛ گویی می‌پندارد می‌توان از تاریخ عبور کرد و همان نسخه شکست‌خورده را باز هم تکرار کرد. آمریکایی‌ها اساساً جویای مذاکره صادقانه نیستند. آن‌ها «دیکته» را قبول دارند.دیکته‌ای که آمریکایی‌ها و دنباله‌های آن طرح می‌کنند چهار محتوای روشن دارد:
۱) برنامه هسته‌ای‌تان را کنار بگذارید، ۲) برد موشک‌هایتان را به محدوده‌ای محدود کنید، ۳) اسرائیل را به رسمیت بشناسید و ۴) حمایت از مقاومت در منطقه را متوقف کنید. این، مذاکره نیست؛ این، تحمیل اراده و نقض حق حاکمیت است. آیا ما که علیه دیکتاتوری داخلی، شعار سرنگونی دادیم، باید زیر چتر یک «دیکتاتوری جهانی» برویم؟ پاسخ روشن است؛ هرگز.
این درست که دیپلماسی یعنی گفت‌وگو، اما گفت‌وگو با اقتدار و خطوط قرمز مشخص؛ نه تسلیم در برابر دیکته‌های تحمیلی. آنکه تجربه را انکار کند و به تکرار نسخه‌های شکست‌خورده اصرار داشته باشد، باید در برابر تاریخ و افکار عمومی پاسخگو باشد. ما تجربه‌ها را فراموش نخواهیم کرد و اجازه نخواهیم داد منافع و عزت ملی در برابر وعده‌های توخالی معامله شود.

هدفمند و هوشمند عمل کنیم

محمدصادق جوادی حصار فعال اصلاح‌طلب: مسئله رابطه با آمریکا را باید از یک جمله تاریخی امام خمینی(ره) آغاز کرد: زمانی که لانه جاسوسی تسخیر شد، برخی پیشنهاد دادند با تغییر ساختارها و اصلاحاتی صرفاً «صلح» را پیش ببرند، اما امام(ره) با حقیقتی راهبردی مواجه‌مان کرد؛ اینکه ما تا ابد قرار نیست با دنیا در حال نزاع باشیم؛ مهم این است که منافع ملی چگونه تأمین می‌شود. اگر صلح منافع و امنیتمان را تأمین کند، خواهان صلحیم؛ اگر جنگ و مقاومت این کار را بکند، نیروهایمان را آماده نگاه می‌داریم. بنابراین اصل مسئله روشن است: اولویت با تأمین منافع ملی است، نه ایدئولوژی قطع ارتباط. در این چارچوب باید به همه صاحب‌نظران و تجارب پیشین گوش داد چه موافق مذاکره باشند و چه مخالف؛ هیچ‌ کس حق ندارد ادعای انحصاری دلسوزی برای کشور را داشته باشد. کارنامه‌ها و شواهد عینی، متر و معیار قضاوت‌اند.
در عین حال نباید از تجربه تاریخی چشم‌پوشی کرد. عده‌ای از جمله آقای ظریف تأکید می‌کنند باید تا حد امکان مشکلات را از طریق گفت‌وگوی مستقیم حل کرد؛ من این اصل را نفی نمی‌کنم، اما پرسش این است که آیا طرف مقابل هم «مذاکره» را به معنای واقعی قبول دارد یا فقط «دیکته» می‌خواهد؟ تحمیل شروط یک‌جانبه از جمع‌ کردن برنامه هسته‌ای تا محدودیت برد موشک و به‌ رسمیت‌ شناختن رژیم صهیونیستی مذاکره نیست، بلکه تحمیل اراده است.
تجربه نشان داده حتی وقتی ما پا پیش گذاشتیم و پای میز مذاکره نشستیم (همانند دوره‌ای که 1+5 پای یک توافق را امضا کردند)، طرف مقابل گاهی از تعهداتش تخطی کرد. با وجود این، پاسخ منطقی این نیست که نخبگان و دیپلمات‌های باتجربه را از اظهار نظر محروم کرده یا از ظرفیت گفت‌وگو وحشت کنیم.
تجربه ۱۲روز مقاومت اخیر به ما نشان داد وقتی لازم باشد، ایران از منافع و امنیت خود دفاع می‌کند؛ اما همین تجربه باید موجب شود در بعد دیپلماتیک هم هدفمند و هوشمند عمل کنیم.

خبرنگار: سیدحسین حسینی

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha