اینجا کسی از جاری شدن اشک ابایی نداشت چه پزشک باشد، چه پرستار و چه بیمار، همه دل به دل یار سپرده بودند و بوسه بر پرچم سبز حرم شاه خراسان می‌زدند.

ملاقات به وقت خورشید/سربازی که با پیغام امام رضا از خودکشی منصرف شد

به گزارش قدس آنلاین، وقتی در دهه کرامت قرار بگیری و تولد امام رئوف هم نزدیک باشد بیشتر دلت هوایی می‌شود برا زیارت، گوشی رو که دستم گرفتم داشتم فضای مجازی و کانال‌ها را رصد می‌کردم همه صفحه‌ها پر بود از عکس حرم و نماهنگ‌های حرم که با دیدن این تصاویر فقط حسرت زیارت به دل می‌ماند فقط می‌توانی از دور، دست به سینه شوی و سلامی بر حضرت یار بفرستی. گوشی رو کناری گذاشتم و به کار ادامه دادم وقت اداری تمام شده بود بند و بساط و جمع کردم دم ظهربود با تمام شلوغی و ترافیک به سمت خانه حرکت کردم .

در مسیر زنگ تلفن همراهم به صدا درآمد شماره سرپرستی روی گوشیم بود حتما خبر مهمی بود که تماس گرفتن باید برای تهیه گزارش به بیمارستان عارفیان ارومیه می‌رفتم اما از عنوان گزارش اطلاعی نداشتم با شنیدن اینکه خادمان امام رضا تحت عنوان کاروان زیر "سایه خورشید" برای عیادت از بیماران به بیمارستان آمده‌اند و باید برای پوشش خبری در آنجا حضور داشته باشم ذوق زده شدم. ضربان قلبم را حس می‌کردم از شدت شوق نفسم به شماره افتاد خدایا چه سعادتی مگر می‌شود تو به امام رئوف سلام دهی و او پاسخگو نباشد، انگار یار خبر از دلتنگی ما داشت خود به سراغمان آمده است .

مسیرم را به سمت بیمارستان شهید عارفیان ارومیه تغییر دادم انگار که بال پروازی داشته باشم مشتاقانه به سمت یار پرواز کردم تاج سر کشورمان نمایندگان خود را روانه استان کرده است. خادمان امام رضا که شامل دو گروه به تعداد هشت نفر به مدت یک ماه میهمان استان ما هستند .

ملاقات به وقت خورشید/سربازی که با پیغام امام رضا از خودکشی منصرف شد

دل در دلم نبود من زائری هستم که مشتاقانه به سمتش دل جان را پرواز می‌دهد. وارد بیمارستان عارفیان شدم عطر حرم به مشام می‌رسید بی اختیار ایستادم چشمانم را بستم حضور یار را می‌شد حس کرد . هر طرف را که نگاه می‌کردم چشمان اشک‌ آلودی بود که بی اختیار از چشمان بیماران و همراهان بیمار جاری می‌شد.

ملاقات به وقت خورشید/سربازی که با پیغام امام رضا از خودکشی منصرف شدبوسه پرستاران بر پرچم سبز امام رضا (ع)

اینجا کسی از جاری شدن اشک ابایی نداشت چه پزشک باشد، چه پرستار و چه بیمار دل به دل یار سپرده بودند بوسه بر پرچم سبز حرم می‌زدند. "السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا" بود که در فضای سالن نجوا می‌شد اشک‌ها بود نجواهای یا امام رضا یا امام رئوف انگار که شوکه شده‌اند میهمان ناخوانده‌ای که در خانه را زده است و سفره کرامت خود را باز کرده و اینبار این مهمان است که از میزبان پذیرای می‌کند.

کرامات امام رئوف که تمامی ندارد خادمان امام رضا با تمام صبر و حوصله و صعه صدر تک به تک اتاق‌ها و بخش‌های بستری را گشتند و پرچم حرم را به امید شفا بخشی و طلب حاجت در بین بیماران می‌بردند تا زیارتی کرده و دلی را به آرامش برسانند این پرچم سبز به سان پیراهن یوسفی که برای یعقوب‌های هجران کشیده فرستاده شده است. 

ملاقات به وقت خورشید/سربازی که با پیغام امام رضا از خودکشی منصرف شد

چهرها را می‌دیدم پیر و جوان، زن و مرد هر کدام محو تماشای پرچم یار بودند و زیر لب حرفها زمزمه می‌کردند گویا که با یار خود سخن‌ها داشتند . این بار یار است که به دیدار ما آماده است بسته‌های حاوی نبات به عنوان تبرک بین بیماران و همراهان توزیع می‌شد هرکسی که بسته خود را دریافت می‌کرد بوسه‌ای بر آن میزد و سرمه‌ی چشمانشان می‌کردند.

جانم را مدیون امام رضا هستم 

به سمت بیماری رفتم و از حال و هوایش پرسیدم اینکه آیا انتظار چنین ملاقات کننده‌ای در زمان ملاقات بیمارستان را داشتند، امام رئوف به ملاقاتش بیاید؟ اشک از چشمانش جاری شد بغض گلویش یارای صحبت کردن را نداد گریست و گریست، می‌گفت هرچه دارم از امام رئوف دارم صدای گریه‌اش بیشتر شد طوری که خادمان حرم را به  سمت بیمار بازگشتند. برای آرامش این بیمار خادم حرم پرچم سبز را به سمتش برد تا بوسه‌ای بر پرچم بزند .

ملاقات به وقت خورشید/سربازی که با پیغام امام رضا از خودکشی منصرف شد

مدام می‌گفت  امام رضا مرا از مرگ نجات داد در فکر این بودم که شاید بیماری او شفا پیدا کرده باشد اما نه.از او خواستم ماجرا را برایمان تعریف کند.

از دوران خدمت خود در منطقه صفر مرزی و سختی کارش تعریف کرد و می‌گفت در آن زمان مدتی بود که خانواده‌اش را ندیده است و گویا متحمل سختی فراوانی بوده و از شدت سختی زیاد، کارش به خودکشی کشیده شده بود .

او ادامه داد یک روزی تصمیم به خودکشی گرفتم با خانواده خود تماس گرفتم و پشت تلفن به آن‌ها اطلاع دادم شاید دیگر نتوانم بیایم شماها را دوباره ببینم.به خیال خودم که که آخرین تماس است تلفن را قطع کردم و بساط خودکشی را آماده کرده بودم ، ماشه تفنگ را سمت خودم گرفتم و آماده شلیک بودم. 

وقتی امام رضا ناجی جان  می‌شود

یک لحظه دیدم سربازی دوان دوان به سمتم می‌آید گویا خدا ناجی برای نجات جانم فرستاده باشد این ناجی از سمت امام خوبی‌ها و امام رضا بود گویا سرباز را فرستاده بود تا مانع این کار شود سرباز به سمتم آمد حامی خبری برایم بودم که اصلا چنین چیزی امکان نداشت بین هزار و ۵۰۰ نفر نام من برای سفر مشهد انتخاب شده است زبانم بند آمده بود، چه می‌توانستم بگویم یار مرا دعوت کرده است به همراه مادر و همسرم راهی دیدار یار شدیم بعد از بازگشت از سفر انگار امام رئوف دست اجابت بر دعاهایمان کشیده باشد همه کارها را درست شد محل خدمتم هم تغییر کرد و آرامش به خانه و کاشانه و زندگیم بازگشت. الان هر چه دارم از کرامت امام بزرگ است. با تعریف کردن این خاطره اینبار صدای گریه‌های خادمان امام رضا (ع) بود که به صدا درآمد اشک از پهنای صورتشان سرازیر می‌شد. با نجوای یا امام رضا از اتاق خارج شدن و به سمت اتاق بیمار دیگر رفتند.

ملاقات به وقت خورشید/سربازی که با پیغام امام رضا از خودکشی منصرف شدتبرکی امام رضا 

در حال تهیه گزارش بودم که خادمی مرا صدا زد خانم وکیلی، گویا نامم را از همکارم پرسیده بود این هم تبرکی حرم مطهر برای شما دیگر نتوانستم بغضم را نگهدارم بغضم ترکید «تا یار که را خواهد و میلش به که باشد» تبرکی را سرمه چشمان کردم اینجا بدون اینکه خجالت بکشی اشکت جاری می‌شد . هر کسی با هر دردی که داشت به سمت پرچم و خادمان امام رضا متوسل می‌شود مردمان ما چه خوشبخت هستن که تو را دارند.

شیون و گریه بانویی مرا متوجه خود می‌کند عمه به فدای تو یا امام رضا بچه برادرم را شفا بده با این نجوا و ناله‌ها دلم روانه صحرای کربلا شد و به یاد دردانه امام حسین و حضرت زینب افتادم چه‌ها که نکشید حضرت زینب اشک‌ها بود همچون سیلی که در اینجا روانه می‌شد مگر می‌شود امام ما پاسخ این دل‌های شکسته را ندهد. چه می‌کنند این اهل بیت... اینجا دل‌ها آماده پرواز است امام رئوف‌ خان نعمت خود را گسترده است آماده است برای بنده نوازی ..

فرصت کوتاهی پیدا می‌کنم تا گفت‌وگوی با خادم حرم داشته باشم با مهربانی پاسخ سوالاتم را می‌دهد در خصوص محوریت کاروان زیر سایه خورشید می‌پرسم. 

خادم حرم می‌گوید: هر سال به مناسبت دهه کرامت، کاروان زیر سایه خورشید با محوریت پرچم متبرک امام رضا (ع) به راه می‌افتد؛ این اقدام در دل خود نگاه محرومیت‌زدایی دارد و یک همایش اعتقادی است تمام اتفاقات این کاروان نیز حساب شده و برنامه‌ریزی شده توسط آسمانی‌ها است، زیرا در طول این مسیر، بارها اتفاقات و معجزات خاصی به چشم خود دیده‌ایم.

طی یک ماهی که در استان آذربایجان‌غربی هستیم سعی داریم به تمام شهرستان‌ها سفر کنیم و با حضور در بیمارستان‌ها، ندامتگاه‌ها، پرورشگاه‌ها، خانه‌های سالمندان، منازل شهدا و بیماران پرچم گنبد منور رضوی را با خود همراه برده و فضای معنوی زیبایی را برای مردمی که امکان زیارت از نزدیک را ندارند رقم بزنیم.

ملاقات به وقت خورشید/سربازی که با پیغام امام رضا از خودکشی منصرف شد

بعد از اتمام ملاقات خادمین حرم مطهر در گوشه‌ای جمع شدند و صلوات و زیارت خاصه امام خواندند صدای زیارت امام رضا در سللن بیمارستان طنین انداز شد .

منبع: خبرگزاری فارس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.