قدس، به نوشته وبگاه دیپلماسی مدرن، قانونگذاران ایرانی هم ناامیدی فزاینده خود را درباره تحولات اخیر پنهان نکرده و از احتمال خروج از انپیتی سخن گفتهاند. حمله به تأسیسات هستهای جمهوری اسلامی آن هم پیش چشم جهانیان و نهادهای ناظر در شرایطی بود که برنامه هستهای ایران مدتها تحت نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی و جامعه بینالمللی بوده است.
یک پرسش مهم
ماده۱۰ معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای تصریح میکند اگر رویدادهای خارقالعاده مربوط به این معاهده، منافع عالی یک کشور عضو را به خطر بیندازد، میتواند از این معاهده خارج شود. از دیدگاه ایران، حملات نظامی هماهنگ توسط یک کشور مسلح به سلاح هستهای و غیرعضو انپیتی (اسرائیل) و یک امضاکننده این معاهده (ایالات متحده) علیه تأسیسات تحت حفاظت آن، به این آستانه رسیده است. این حملات به منزله نقض حاکمیت ایران و مسلماً نقض روح قانون زیربنایی خود انپیتی است. اگر ایران تصمیم به خروج از این معاهده بگیرد، این حملات را نه تنها به عنوان توجیه، بلکه به عنوان یک ضرورت وجودی ذکر خواهد کرد.
ایران نخستین کشوری نخواهد بود که از معاهده خارج میشود؛ چراکه کره شمالی سال ۲۰۰۳ چنین مسیری را رفت. با این حال تهدید جمهوری اسلامی برای خروج، اکنون نه تنها چشمانداز گسترش سلاحهای هستهای، بلکه تأثیر موج فرسایش بیشتر هنجارهای انپیتی را نیز به همراه دارد. اگر یک عضو معاهده تحت نظارت کامل آژانس بینالمللی انرژی اتمی میتواند بدون هیچ مجازاتی توسط یک قدرت هستهای بمباران شود، سایر کشورهای غیرهستهای چه انگیزهای برای پایبندی به آن دارند؟
پیامدهای یک اقدام نابخردانه
نابرابری اخلاقی و سیاسی در برهه کنونی را نمیتوان نادیده گرفت. ایران امضاکننده انپیتی بوده و تا همین اواخر با بازرسیهای بینالمللی همکاری کرده است. در همین حال، اسرائیل عضو معاهده نیست و سیاست ابهام هستهای را حفظ میکند. از سویی در شرایطی که رژیم صهیونیستی و دونالد ترامپ اصرار دارند حملات، توانایی ایران برای توسعه سلاح هستهای را «به طور قابل توجهی به تأخیر انداخته»، تأثیر واقعی آنها ممکن است فصل جدیدی از رویارویی را شعلهور کرده باشد. تصمیم واشنگتن برای بمباران تأسیسات تحت حفاظت یک کشور عضو انپیتی، به ویژه پس از ترک توافق هستهای که هنوز در حال اجرا بود، پیام خطرناکی را ارسال میکند: معاهدهها مشروط به قدرت هستند، نه اصول.
اگر ایران از انپیتی خارج شود، پیامدهای آن گسترده خواهد بود. این کشور دیگر از نظر قانونی ملزم به خودداری از توسعه سلاح هستهای نخواهد بود، میتواند بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی را اخراج کند، تمام پادمانها را متوقف کند و غنیسازی اورانیوم خود را به سطوح درجه تسلیحاتی برساند. طبق گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی، ایران در حال حاضر بیش از ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنیشده ۶۰ درصد دارد که تنها یک جهش فنی کوتاه از آستانه ۹۰درصد مورد نیاز برای ساخت بمب است. در حالی که اسرائیل چندین دانشمند ارشد ایرانی را ترور کرده است، ایران تخصص و زیرساخت (تأسیسات هستهای زیرزمینی عمیق) را برای راهاندازی مجدد و تسریع تسلیحاتی شدن در صورت تمایل حفظ کرده است.در وضعیت فعلی، تهران احتمالاً بیش از هر زمان دیگری به فکر ساخت بمب هستهای است و حتی اگر به آن فکر نکند به سیاست ابهام هستهای روی خواهد آورد؛ پاسخی منطقی، اما خطرناک و استراتژیک. کارزارهای ایالات متحده و اسرائیل به جای خنثی کردن تهدید ایران هستهای، ممکن است آن را تشدید کرده باشد. فراتر از ایران، خودِ انپیتی نیز ممکن است از این شوک جان سالم به در نبرد. کشورهای دیگر به ویژه کشورهای واقع در مناطق بیثبات، از نزدیک نظارهگر خواهند بود. اگر ایران با وجود پایبندی به این معاهده، مجازات شود، ممکن است به این نتیجه برسند که تسلیحات هستهای تنها تضمین قابل اعتماد برای حاکمیت است. این سابقه میتواند کشورهایی مانند عربستان سعودی، مصر یا حتی ترکیه را به تجدیدنظر در موضع هستهای خود ترغیب کند.
به نظر آنچه به عنوان یکسری حملات هوایی تاکتیکی آغاز شد، ممکن است به عنوان مهمترین ضربه به نظم هستهای جهانی از زمان جنگ سرد پایان یابد. اسرائیل و ایالات متحده دست به قماری زدهاند که زور میتواند جایگزین دیپلماسی شود. اگر ایران اکنون از انپیتی خارج شود و برنامه تسلیحاتی خود را به طور جدی از سر بگیرد، عواقب آن بسیار فراتر از خاورمیانه خواهد بود. جهان باید تصمیم بگیرد آیا توافقهای بینالمللی پیمانهای الزامآور هستند یا تسهیلات موقت. اگر قرار است معنایی داشته باشند، نباید ایران را تنها به تحمل هزینه رعایت آن واداشت و اگر قرار است انپیتی پابرجا بماند، قدرتهایی که ادعای دفاع از آن را دارند باید این کار را با قانون انجام دهند، نه با بمب.
نظر شما