تحولات فرهنگی_اجتماعی سالهای اخیر در ایران و جهان اسلام نشان میدهد مسئله حجاب دیگر صرفاً در چارچوب یک حکم شرعی، یک انتخاب فردی یا یک منازعه درونفرهنگی قابل تحلیل نیست. حجاب بهتدریج به یکی از کانونهای اصلی تقابل گفتمانی، تمدنی و حتی ژئوپلیتیکی میان جهان اسلام و نظام سلطه جهانی تبدیل شده است. در چنین بستری، پدیده بیحجابی نیز دیگر صرفاً کنشی شخصی یا انحرافی محدود نیست، بلکه باید آن را در نسبت با پروژههای کلان مهندسی فرهنگی، جنگ نرم و تضعیف هویت اسلامی و ملی جوامع مسلمان فهم و بررسی کرد.
در همین چارچوب، نگارنده مفهوم «بیحجابی استعماری» را بهعنوان یک اصطلاح تحلیلی و گفتمانساز مطرح میکند؛ مفهومی که میکوشد از تحلیلهای تقلیلگرایانه عبور کرده و ماهیت راهبردی این پدیده را آشکار کند. بیحجابی استعماری به مجموعهای از سیاستها، فرایندها و کنشهای هدفمند اطلاق میشود که با هدایت مستقیم یا غیرمستقیم نظام سلطه با همراهی عوامل غربگرای داخلی، در پی حذف یا تضعیف نشانههای پوشش اسلامی–ملی زنان مسلمان است؛ آنهم نه در خلأ اجتماعی، بلکه در متن پروژه کلان تهاجم نرم و «اندلسسازی فرهنگی».
در این چارچوب، بیحجابی نه یک امر منفرد اجتماعی، بلکه ابزاری راهبردی برای ایجاد وابستگی فرهنگی و فرسایش مقاومت درونی جوامع اسلامی است. از منظر نظریههای استعمار نوین، کنترل نمادهای هویتی، مقدمه تسلط پایدار بر ملتهاست. حجاب بهعنوان یکی از برجستهترین نمادهای هویت زن مسلمان و بهتبع آن خانواده و جامعه اسلامی، دقیقاً در همین نقطه قرار میگیرد و به هدفی راهبردی بدل میشود.
سیر تاریخی حذف حجاب؛ پروژه استعماری دیرین
بررسی تاریخی نشان میدهد تلاش برای حذف یا تضعیف حجاب، هرگز منحصر به یک زمان یا مکان خاص نبوده است. از دوره استعمار کلاسیک تا عصر جهانیشدن، این راهبرد همواره بخشی از برنامه کلان غرب برای تضعیف هویت دینی و تمدنی جوامع مسلمان بوده، با این تفاوت که ابزارها تغییر کردهاند: از زور مستقیم سیاسی و نظامی تا عملیات نرم فرهنگی و اجتماعی.
رهبر معظم انقلاب با اشاره به تجربه تاریخی اندلس، بهروشنی عمق این راهبرد را تبیین میکنند: «اندلس اسلامی را با جنگ نظامی از دست مسلمانان نگرفتند؛ آن را از درون تهی کردند؛ ایمان را، غیرت را، عفاف را، هویت را از آنها گرفتند» (۲۲/۰۶/۱۳۸۸). این بیان نشان میدهد نقطه شکست تمدنها، پیش از سقوط نظامی، در فروپاشی هویت درونی و ارزشهای حافظ آنها رخ میدهد.
کشف حجاب رضاخانی؛ نمونه کلاسیک مهندسی استعماری
در تاریخ معاصر ایران، سیاست کشف حجاب اجباری در دوره رضاخان یکی از عریانترین نمونههای اعمال مدرنیته تحمیلی و مهندسی فرهنگی با پشتوانه خارجی است. این اقدام نه یک «اصلاح اجتماعی» بلکه پروژهای هدفمند برای قطع پیوند زن مسلمان با هویت دینی و ملی خود بود. امام خمینی(ره) در تحلیل این رویداد میفرمایند: «مسئله کشف حجاب، یک مسئله عادی نبود؛ یک فاجعه بزرگی بود برای اسلام… این به اسم تمدن، این فاجعه بود» (صحیفه امام، ج۶، ص۳۳۱). این «تمدن» مورد اشاره امام(ره)، همان تمدن تحمیلیای است که با ظاهری پیشرو، به تخریب لایههای عمیق هویتی جوامع مستقل و اسلامی میپردازد.
بیحجابی در عصر جنگ نرم ترکیبی
در دوره معاصر، راهبرد بیحجابی استعماری از شکل اجبار عریان فاصله گرفته و به جنگ نرم ترکیبی تغییر شکل داده است. رسانهها، شبکههای اجتماعی، صنعت فرهنگ و حتی برخی نهادهای آموزشی و هنری، به ابزارهای این پروژه بدل شدهاند. در این فضا، بیحجابی بهعنوان «انتخاب آزاد» یا «هنجار مدرن» بازنمایی میشود، در حالی که کارکرد واقعی آن، تضعیف خطوط اصیل فرهنگی دفاعی جامعه اسلامی است.
رهبر معظم انقلاب با صراحت به این کارکرد امنیتی – فرهنگی اشاره میکنند: «مسئله حجاب فقط یک مسئله شخصی نیست؛ حجاب یک سنگر است، یک دفاع است» (۱۴/۰۴/۱۳۹۹). در این منظر، حجاب بهمثابه یک نهاد دفاعی نرم عمل میکند که از استقلال فرهنگی و اجتماعی کشور حفاظت میکند.
وابستگی فرهنگی؛ هدف نهایی
محور اصلی پروژه بیحجابی استعماری، ایجاد وابستگی فرهنگی است. استعمار نو بهدرستی دریافته اگر ارزشها، الگوها و نمادهای یک ملت تغییر کند، سلطه سیاسی و اقتصادی بهطور طبیعی محقق خواهد شد. امام خمینی(ره) این واقعیت را چنین خلاصه میکنند: «آنچه که استعمار روی آن تکیه دارد، وابستگی فرهنگی است» (صحیفه امام، ج۱۱، ص۵۹).
در چنین شرایطی، شکستن نمادهایی چون حجاب، آغاز زنجیرهای از تحولات است که به بیگانگی نسل جدید از هویت تمدنی خویش میانجامد.
پیامدها؛ از بحران هویت تا فروپاشی خانواده
پیامدهای بیحجابی استعماری، تنها به ساحت فردی محدود نمیماند. تضعیف حجاب، مستقیماً نهاد خانواده را هدف قرار میدهد؛ نهادی که پایه اصلی مقاومت اجتماعی است. رهبر معظم انقلاب هشدار میدهند: «اگر خانواده سست شد، جامعه در مقابل دشمن بیدفاع میشود» (۰۶/۱۰/۱۳۹۶). بدینترتیب، بیحجابی در منطق استعماری، ابزاری برای فروپاشی تدریجی سرمایه اجتماعی و فرهنگی جوامع مسلمان است.
جمعبندی؛ مقاومت فعال فرهنگی
بیحجابی استعماری یک پدیده ساده یا گذرا نیست، بلکه بخشی از یک راهبرد نظاممند غرب و غربگرایان، برای تهیسازی هویتی و استقرار وابستگی پایدار است. مواجهه با این پروژه، نه با اقدامات مقطعی، صرفاً انتظامی یا فعالیتهای فرهنگی سطحی، بلکه تنها با «مقاومت فعال فرهنگی» ممکن است؛ مقاومتی مبتنی بر آگاهیبخشی عمومی، بازسازی گفتمان حجاب در افق ملی، جهانی و تمدنی، تقویت نهادهای هویتساز بهویژه خانواده و آموزش و اتکای مستحکم به مبانی فکری امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب.
در این افق، دفاع از حجاب صرفاً دفاع از یک حکم شرعی و فردی نیست؛ بلکه دفاع از استقلال فرهنگی، امنیت اجتماعی و حق تاریخی ملتها برای حفظ هویت تمدنی خویش در برابر اشغال نرم نظام سلطه است. حجاب همچنان یکی از خطوط مقدم مقاومت فرهنگی و سنگرهای اصلی صیانت از آینده ملت و امت اسلامی باقی خواهد ماند.




نظر شما