تحولات منطقه

هنگامى که سخن از سیره سیاسى به میان مى‏آید، ناخواسته پاى موضوع سیاست، یعنى قدرت و دولت نیز به میان مى‏آید و به نوعى، رفتارى، سیاسى قلمداد مى‏شود که به قدرت، مرتبط یا معطوف باشد. به همین دلیل، سیاست را شناسایى رفتارى دانسته‏اند که با حکومتِ یک سرزمین ارتباط دارد و مى‏کوشد با سایر دولت‏ها رابطه برقرار کند

ازآیات سیاسى مکه تا تشکیل دولت نبوى در مدینه
زمان مطالعه: ۱ دقیقه

رفتار سیاسى، رفتارى است که با حاکمیت سیاسى ارتباط دارد یا آن‏را به نقد مى‏کشد یا با آن مبارزه مى‏کند و یا اینکه در صدد برپایى و گسترش حاکمیت جدید است. شاید چنین تلازمى در شناسایى رفتار سیاسى، بسیارى
از تحلیل‏گران سیره سیاسى پیامبر را قانع کند که آن حضرت در دوره سیزده ساله تبلیغ و دعوت مشرکان به اسلام در مکه، تلاش و قصدى براى به‏دست گرفتن قدرت سیاسى و ایجاد دولتى با مشخصه‏هاى مورد نظر خویش نداشته است.
*عصر مکه، آغاز حاکمیت الهى
از نظر برخى سیره نویسان، حضرت محمد(ص) در مکه مردم را بنابر وظیفه بشارت و بیم، به دین خدا فرا مى‏خواند، اما در سخت‏ترین شرایط و بحران‏هایى که گریبان‏گیر خود و قومش بنى‏هاشم مى‏شد (مثل محاصره در شعب ابى‏طالب) هرگز براى برهم زدن نظم اجتماعى مکه از ابزار شورش علیه صاحبان قدرت استفاده نمى‏کرد. حتى هنگامى که قریشیان یاران نزدیک او و تازه مسلمانان را شکنجه و اذیت مى‏کردند، براى وادار کردن یاران خود به واکنش‏هاى شدید، از قبیل ترور سران مکه یا ضربه زدن به استقرار و امنیت مکه و یا شکستن بت‏هاى مکه و هتک حرمت آنان؛ رفتارى که در میان برخى از پیامبران پیشین مثل حضرت ابراهیم(ع) سابقه داشت، تلاش نمى‏کرد، بلکه همواره مؤمنان را به صبر و شکیبایى دعوت مى‏نمود و براى دشمنان و کافران، هدایت و بصیرت طلب مى‏کرد. این وضعیت تا هنگام هجرت، همچنان برقرار بود و پیش از هجرت در
ملاقات‏هایى که آن حضرت به‏طور مخفیانه با سران مدینه در عقبه اول و عقبه دوم داشت، هرگز سخنى ازبرقرارى دولت به میان نیامد. ایشان در این ملاقات‏ها و در متن عهدنامه‏ها جز بر ایمان به خدا و وفادارى به خودش و اینکه او را یکى از خود بدانند، تأکید نکرد.
اما پس از هجرت رسول خدا به یثرب و استقرار در این سرزمین، به‏تدریج نشانه‏هایى از توافق قبایل ساکن در مدینه و اطراف آن براى اطاعت مطلق از ایشان پدیدار شد. از این زمان، قبایل مسلمان و غیرمسلمان در مدینه بر پذیرفتن رهبرى ایشان اتفاق‏نظر پیدا کردند و به‏تدریج تصرفات و رفتارهاى آن حضرت در برخورد با مسلمانان بومى، مهاجر، یهودیان و پیش‏آمدهاى مدینه و اطراف آن تفاوت پیدا کرد و جنبه‏هاى آمرانه، الزام‏آور و در نهایت، سیاسى و حکومتى در آن نمود یافت. این موضوع، به‏تدریج گسترش یافت و آن حضرت آشکارا مهم‏ترین جنبه‏هاى حکومت، یعنى در اختیار داشتن قدرت تصمیم‏گیرى سیاسى و اعمال سیاست‏ها از راه جنگ‏ها، صلح‏نامه‏ها، پیمان‏نامه و ... را عهده‏دار شد.
برخلاف این دیدگاه، برخى دیگر مثل تیجانى اعتقاد دارند که در مکه نیز نشانه‏هاى زیادى از تفکر و رفتار سیاسى پیامبر وجود دارد و نقطه مرکزى دعوت ایشان در دوره مکى تشکیل امت اسلامى براى نفى حاکمیت شرک و کفر و ایجاد حاکمیت الهى بوده است. بر اساس این دیدگاه اگرچه پیامبر در مکه موفق به تشکیل دولت اسلامى و سازمان سیاسى نشد، اما فعالیت مسلمانان در آنجا تا حد بسیار زیادى اهداف دولت را تأمین مى‏کرد و مشرکان با همین دید به آنها مى‏نگریستند. امام خمینى بارها بر این نکته تأکید ورزیده که جنگ‏هاى انبیا و کوشش‏هاى آنان براى استقرار نظامى عادلانه بوده است. از نظر ایشان با مراجعه به تاریخ مى‏توان دریافت که بعضى از آنها تشکیل حکومت داده و احکام حکومتى داشته‏اند، ولى زندگى آنها مثل رؤساى جمهور و سلاطین نبوده است. تیجانى برخلاف عده‏اى که دوران مکه را دین اعتقادى، فردى وغیرسیاسى تلقى مى‏کنند، مدینه را در امتداد مکه سیاسى، بازتعریف مى‏نماید. از نظر او، بسیارى از مستشرقان و کسانى که از آنها متأثرند، وقتى دیده‏اند که در سوره‏هاى مکى از مباحث مربوط به توحید، قیامت، ثواب و عقاب بحث شده است، پنداشته‏اند که قرآنِ نازل شده در دوره مکه، صرفا روى اصول اعتقادى تکیه دارد و طبیعتا دین، فردى و غیرسیاسى بوده و قرآن، بعد از هجرت پیامبر به مدینه وارد مباحث سیاسى شده است. گویا از نظر آنها هجرت، تغییر جوهرى در اصل رسالت تلقى مى‏شود، نه صرف تغییر شرایط و شکل دعوت.
تیجانى به منظور اثبات دیدگاه خود، از میان سوره‏هاى قرآن، سوره اعراف را بر مى‏گزیند که بین مفسّران در مکى بودن آن، اختلافى وجود ندارد. این سوره، به گونه‏اى منطقى بین مباحث معرفتى و بنیادهاى انسان‏شناسانه و هستى‏شناسانه با تجربه تاریخى رسولان گذشته و ره‏آورد وحیانى آنها ارتباط برقرار ساخته و محصول آن را در اختیار پیامبر گرامى اسلام قرار مى‏دهد تا در تعامل با قریش و تنظیم رفتار سیاسى خود از آن بهره گیرد. بنابر گفته تیجانى محتواى سیاسى سوره اعراف را مى‏توان در دو بخش مهم بررسى کرد:
الف) مبانى معرفتى تفکر سیاسى در مکه: حدود نیمى از آیات سوره اعراف به تبیین این مبانى پرداخته‏اند: آیاتى که به مخلوق بودن انسان مى‏پردازند و به صورت ضمنى به حاکمیت الهى اشاره دارند. لازمه بدیهى این بخش، به رسمیت شناختن حاکمیت مطلق خداوند است، آیاتى که معتقدند همه انسان‏ها از بدن خاکى پدید آمده‏اند و چه از لحاظ تکوینى و چه از لحاظ انتساب به قدرت خداوندى، هیچ فردى حق ادعاى برترى نسبت به دیگرى ندارد و همه یکسان هستند، آیاتى که انسان‏ها را داراى فطرت پاک مى‏دانند. براساس این آیات، پذیرش حق، خیر و دین، در انسان‏ها نهفته است و مبتنى بر اکراه نیست، آیاتى که به این امر توجه دارند که خداوند در زمین به انسان‏ها مکنت داده و زندگى و بقاى آنها را روى آن قرار داده است و تا زمانى که انسان‏ها در انسانیت، برابر و براى خود، جایگاه و موقعیت یکسانى نسبت به منبع اولیه قدرت، قائل‏اند، طبیعى است که این تمکّن براى همگى آنهاست و مقصود آیات از تمکّن، (مکنا لکم) ایجاد قدرت و حکومت براى دست‏یابى به زندگى، معیشت ومالکیت است. تیجانى با تکیه بر این مبانى، نتیجه مى‏گیرد که بناى جامعه انسانى با حضرت آدم شروع شده است؛ بدین معنا که برخلاف دیدگاه غربى‏ها، منشأ جامعه بشرى بر بى‏دینى و بى‏قانونى نبوده است. علاوه بر این به اعتقاد تیجانى بخش دیگرى از آیات سوره اعراف به خلافت و جانشینى مردم مى‏پردازند که براى اقامه توحید سیاسى، نماینده و جانشین رسولان خواهند شد؛ این‏گونه که اگر رسولى، خود موفق به اقامه عدالت شد، در این صورت، فضل خداوند شامل حال همه مؤمنان شده است، اما اگر حیات رسول، کفاف
نداد، همانند موسى و عیسى(ع)، در این صورت، اصلِ برپایى دولت توحیدى بر عهده مؤمنان خواهد بود.
ب) تجارب پیامبران: در 113 آیه از سوره اعراف، تجارب حضرت آدم، نوح، هود، صالح، شعیب، لوط و موسى(ع) بیان شده است. بر اساس این آیات، دعوت نوح در ادامه سیره حضرت آدم بود، از این‏رو به تعریف دین و عبادت نپرداخت، بلکه مستقیما دعوت به توحید کرد. پس از نوح، همه رسولان، همان توحید را در دعوت خود تکرار کردند و پس از آن با بیان تجربه قوم و رسول پیشین براى قوم خود به احتجاج پرداختند. در آن دوران، بزرگان قوم در هر قریه‏اى تحت عنوان «ملأ» نقش حاکمان را داشتند و به قریه، انتظام مى‏بخشیدند و پیامبران، هرگاه براى دعوت به توحید به قریه‏اى فرستاده مى‏شدند، به‏طور طبیعى با بزرگان قوم بر سر قدرت به نزاع مى‏پرداختند. رسول درپس حاکمیت الهى بود و ناچار با حاکمیت ملأ به هم‏آوردى مى‏رسید.
حضرت موسى نیز که قوم بنى‏اسرائیل را در استضعاف و قعود مى‏دید، هیچ‏گاه دعوت به توحید نکرد،بلکه به‏صورت مستقیم به رویارویى با فرعون پرداخت. مسئولیت او اعتلاى قوم مستضعف و پایین کشیدن فرعون مستکبر و در نهایت، ایجاد حاکمیت الهى در زمین بود. این نشان مى‏دهد که چالش اصلى میان فرعون و موسى درباره «حاکمیت الهى» روى زمین است.
*میثاق با خدا، مبنای دولت اسلامی
تیجانى در نهایت، تأکید مى‏کند که یادآورى تجربه رسولان در میان اقوام گذشته در مکه و رویارویى رسول اکرم با سران قریش، زمینه‏سازى تشکیل امت اسلامى و ایجاد دولت را فراهم کرد. اگر پیامبر در پى چنین هدفى نبود، به یادآورى تجربه طولانى رسولان گذشته از زبان قرآن نیاز نداشت، اما یادآورى آن تجربه‏ها، نشانه تداوم آن جدال با حاکمیت قریش در مکه است. گرچه فعالیت‏هاى پیامبر در دوران مکى به تشکیل دولت منجر نشد، اما تا حد بسیار زیادى، اهداف دولت را تأمین مى‏کرد و مشرکان هم با همین منظر به مسلمانان مى‏نگریستند. زیربناى دولت اسلامى پیامبر را میثاق اسلامى مبتنى بر توحید، مستحکم مى‏کرد. که براساس آن، انسان‏ها از سلطه دیگران آزاد مى‏شدند. این آزادى به انهدام قدرت سیاسى قریش منتهى مى‏شد. البته بزرگان قریش هنوز به منبع اقتصادى خود متکى بودند و همین باعث حاکمیت و قدرتشان شد. اما قرآن با مردود دانستن سلطه سیاسى و منابع توجیه کننده حاکمیت در مکه، عملاً پیامبراکرم و یارانش را در مقابل آنان قرار داده تا با تشکیل امتى از مؤمنان، حکومت دینى را برپا دارند.
*استراتژی هجرت
مکه، ساختارى قبیله‏اى داشت و افراد در قبیله و به‏وسیله آن، هویت و جایگاه خود را به‏دست مى‏آوردند. روابط بین قبایلى در طول سیزده سال بعثتِ پیامبر نقش مهمى در گسترش اسلام در مکه ایفا کرده بود. قبیله در جریان دعوت، دو نقش کاملاً متفاوت براى پیامبر داشت: از یک‏سو زمینه محاصره شدن دعوت را براى دشمنان فراهم مى‏کرد و از طرف دیگر، همین قبیله، سپر حمایتى براى پیامبر و نیز مسلمانانِ اهل قبیله بود و عاملى اساسى براى زنده ماندن دعوت به‏شمار مى‏رفت و مسلمانان را وادار مى‏کرد که در پى راهى براى درهم شکستن این محاصره قبیله‏اى باشند. آن‏گونه که ابوطالب، عموى پیامبر، و حتى مخالفان پیامبر به دلیل همپیمانى و روابط قبیلگى، در مقابل سایر طوایف، به حمایت از محمد(ص) پرداختند.
این روابط پیچیده قبیله‏اى، اجازه تصفیه تازه مسلمانان به قریش را نمى‏داد، زیرا از یک‏طرف هرگونه حمله جسمى خونین علیه هر فردى از افراد قبیله، آتش جنگ داخلى را در مکه بر مى‏افروخت و از سوى دیگر نیزپیروزى پیامبر به معناى پیروزى و سرورى طایفه بنى‏هاشم در برابر دو طایفه بنى‏امیه و بنى‏مخزوم (عموزادگان بنى‏هاشم) بود. با وجود اینکه در چنین شرایطى تلاش براى جلب نظر افراد به اسلام بسیار دشوار بود، اما پیامبر از این فرصت‏هاى ساختارى بهره جست و توانست طى سیزده سال تبلیغ در مکه حدود 154 نفر را به اسلام دعوت کند، این در حالى بود که قریش به موجب پیمان‏هاى قبیلگى نمى‏توانست به پیامبر آسیب جانى برساند، زیرا در این صورت با بنى‏هاشم درگیر مى‏شد و ممکن بود تیره‏هاى همپیمان بنى‏هاشم نیز به میان آیند و اوضاع مکه را به هم ریزند، از این‏رو مخالفت قریش با پیامبر از حد بدگویى و آسیب‏هاى جزئى، بیشتر نبود. با این همه مکه یا همان شهر قبیله‏ها، هرگز جاى امنى براى مسلمانان بى‏پناه نبود.
به‏هر حال، قریش در آغاز کوشید با بزرگِ بنى‏هاشم، یعنى ابوطالب به گفت‏وگو بپردازد، اما پایدارى ابوطالب و به تبع او بنى‏هاشم در حمایت از پیامبر، قریش را به اندیشه تحریم مسلمانان و بنى‏هاشم در شعب ابى‏طالب علاقه‏مند کرد. محاصره مسلمانان و ماجراى شعب ابى‏طالب که حدود دو یا سه سال به طول انجامید، با همه مشکلاتى که داشت در نیمه رجب سال دهم بعثت پایان یافت، اما رحلت حضرت خدیجه و ابوطالب(ع)، همین سال را براى مسلمانان «عام الحزن» کرد. در پى درگذشت آن دو بزرگوار، جرأت و آزار قریش نیز فزونى یافت و این امر، به رغم حمایت‏هاى بنى‏هاشم از پیامبر(ص)، دعوت اسلامى را در سه سال آخر دوره مکى به بن‏بستى پیچیده کشاند. شکل‏گیرى چنین شرایطى، اندیشه هجرت وخروج از مکه را در ذهن پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و مسلمانان تقویت کرد. به همین دلیل با تشدید آزار قریش و انسداد دعوت اسلامى در سال دهم هجرى، پیامبر در جست‏وجوى اقوام و قبایل دیگرى برآمد که آمادگى بیشترى براى دعوت داشتند و امید مى‏رفت که خاک سرزمین‏شان براى نشو و نمو اسلام مناسبت‏تر و مساعدتر باشد. در راستاى همین راهبرد نگاه به بیرون بود که پیامبر به تنهایى آهنگ طائف و کنده کرد. به گفته ابن سعد: «پیامبر درموسوم حج به دیدار و دعوت قبایل پرداخت و به نزد عقبه، گروهى از قوم خزرج را بدید» آنان دعوت پیامبر را پذیرفتند و به ناگاه یثرب به مرکز توجه محمد(ص) در راستاى استراتژى هجرت بدل شد. نخستین قبایلى که دعوت آن حضرت را لبیک گفته و با ایشان بیعت کردند، دو قبیله یمنى‏الاصل ساکن در یثرب، یعنى اوس و خزرج بودند. میان این دو قبیله و پیامبر، دو پیمان به نام عقبه اول و عقبه دوم یا بیعت جنگ، بسته شد. عقبه اول، بیعت ده مرد خزرجى و دو تن از اوس بر سر اسلام بود، ولى در آن التزامى به جنگ نداشتند، اما در پیمان عقبه دوم یا «بیعه‏الحرب» که 75 مرد و زن مسلمان یثربى در آن شرکت داشتند، علاوه بر الزام‏آور بودنش درعرف آن دوران، تعهّدات سیاسى و نظامى نیز براى دو طرف در برداشت. عقبه دوم، نشان داد که در فضاى استیلاى ساختارِ قبیله‏اى، افراد هم‏رأى شده‏اند تا حکومتى جدا از ساخت قبیله‏اى و مبتنى بر آراى خود دریثرب تشکیل دهند. پیمان عقبه دوم، زمینه‏هاى حقوقى و سیاسى لازم براى هجرت به یثرب و شکل‏گیرى
دولت مستقل پیامبر و ظهور «دولة النبى» را در یثرب تدارک نمود. این پیمان، جایگاه و پایگاه تازه‏اى را براى رسول خدا به وجود آورد که بستر آن، مجموعه‏اى از افراد قبایل متعدد، ولى جدا از هم بودند که قدرت مرکزى و نظمِ سیاسى فراگیر نداشتند. متعاقب عقبه نخست، مصعب بن عمیر از جانب پیامبر ، به منظور ترویج اسلام به یثرب عزیمت کرد. آن حضرت هنگام اعزام مصعب به یثرب، آگاهى‏هاى لازم از این شهر را در اختیار او قرار داد و وضعیت شهریثرب، آمادگى‏ها و مخالفت‏هاى ضعیف در برابر انتشار اسلام را گوشزد کرد. وجود قبایل درگیر با هم و فقدان گروه‏هاى متحد و هم‏پیمان از متنفذان، از جمله عواملى بود که گسترش اسلام را در یثرب تسهیل کرد. تحلیل پیامبر از وضعیت یثرب، داهیانه بود. او به خوبى مى‏دانست که در آن شهر، ساختارى از زندگى مدنى و سیاسى جریان دارد که بر «استقلال هر قبیله و عشیره» استوار است.
قبایل یثرب با حفظ استقلال داخلى از حیث آداب و رسوم و قلعه هایی که برای هنگام جنگ ساخته شده بود، بنا به ضرورت‏هاى جغرافیایى موقعیت محله‏ها واجتماعى ومناسبات قومى وارد پیمان‏هاى بین قبایلى مى‏شدند و بدین ترتیب، همواره شبکه‏اى از پیمان‏هاى هر چند نااستوار در میان اعراب یا اعراب و یهودیان ساکن مدینه شکل مى‏گرفت. در حقیقت، عاملِ به وجود آمدن این‏گونه پیمان‏هاى نااستوار، از هم گسیختگى درونى یهودیان و جدا شدن اعراب یثرب از یکدیگر بود. این اشارات نشان مى‏دهد که یثربیان، اسلام را براى بهبود اوضاع داخلى خود، امنیت اجتماعى و آرامش روحى پذیرفتند؛ چیزى که سرشت عربِ یثرب نیازمند آن بود. پیامبر با آگاهى از ساخت قبایلى یثرب و میل باطنى یثربیان به اسلام، پس از پیمان عقبه اول و بنا به درخواست اوس و خزرج، تصمیم به اعزام مصعب بن عمیر گرفت. تلاش‏هاى تبلیغى مصعب و همکارى نخستین مسلمانانِ از انصار، مقدمات پیمان عقبه دوم و هجرت تاریخى مسلمانان را به یثرب فراهم ساخت. پیمان اخیر که در ذى‏حجه سال سیزدهم بعثت در نیمه‏هاى شب، میان پیامبر و 73 مرد و زن یثربى منعقد شد، تعهدات الزام‏آور سیاسى و نظامى مهمى در برداشت. بر اساس این پیمان، رسول خدا به آنان اطمینان داده بود که در هر شرایطى در کنار انصار خواهد
ماند و در صورت پیروزى، به میان قوم خود، قریش مکه بر نخواهد گشت. پیمان عقبه دوم، زمینه‏هاى حقوقى و سیاسى لازم را براى هجرت به مدینه و شکل‏گیرى دولت مستقل پیامبر و ظهور «دولة النبى» در «مدینة النبى» تدارک کرد. این پیمان، جایگاه و پایگاه تازه‏اى را براى آن حضرت به وجود آورد که بستر آن، مجموعه‏اى از افراد قبایل متعدد، ولى جداى از هم بودند که قدرت مرکزى و نظم سیاسى فراگیر و رهبر و رئیس نداشتند تا پراکندگى آنان را از میان بردارد و به امورشان، انتظام بخشد. این پیمان در حالى به وقوع پیوست که پیامبر به دور از خصومت‏هاى یثربیان قرار داشت، از این رو، بالاتر ازدرگیرى‏ها و کشمکش‏هاى قبیله‏اى قرار گرفت. یثرب، مرکز کشاورزى به‏شمار مى‏آمد که از راه قافله‏هاى تجارتى قریش، بسیار دور و در نتیجه، از نفوذ اقتصادى و اجتماعى مکیّان در امان بود. همین وضعیت، شرایط امکان را براى ظهور دولت ـ شهر پیامبر فراهم کرد. بدین ترتیب، رسول خدا توانست با تکیه بر تجارب انبیاى گذشته، مردم دیار خود را از وضعیت استضعاف‏آمیزِ خود، آگاه و آنان را به سوى برپایى حاکمیتى الهى رهنمون سازد؛ چیزى که بعدها با پیمان مسلمانان جدید در عقبه ثانى گره خورد و در نهایت، به تأسیس دولت دینى پیامبر در یثرب منجر شد.

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha