معارف: امام علی (علیه‌السلام) برای مصادیقی چون تعقل در خصوص آفرینش و ادراک محتویات آن به مباحث خلقت زمین در خطبه نخست نهج البلاغه و خطبه ۱۸۶ اشاره‌هایی داشته‌اند و نظم و قرار امروزی جهان در بحث طبیعیات را سرچشمه از نظم غایی دانسته که به وسیله یک کل ِ برتر و سبب ساز به وجود آمده است. ایشان در خصوص تفکر پیرامون موجودات و مخلوقات بسیار سفارش داشته و با بررسی نحوه خلقت انسان در حکمت هشتم و همچنین پیرامون پیچیده‌ترین رازهای خلقت در مورچه، خفاش، ملخ و شتر اشاره‌های مفصلی دارند

توحید علوی

حامد سرلکی: «نهج البلاغه» همسو با کلیات مفاهیم توحیدی در قرآن حکیم، با نگاهی تفسیری نمونه‌ای کامل از شناخت توحید در ابعاد گوناگون است. حضرت امیر(علیه‌السلام) به عنوان نخستین مرد مسلمان، پسرعموی رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، کاتب و مفسر کلام وحی، بر حسب سنجش میزان گرایش‌های دینی به مثابه ظرفیت اندیشه در جامعه هم عصر خود مصادیق مختلفی را در لابه‌لای نامه‌ها، خطبه‌ها و حکمت‌ها گنجانده‌اند که شرح و گزینش آن‌ها، ما را به شناخت توحیدی این سند قوی انسان شناسی، هستی شناسی و خدا شناسی نزدیک می‌سازد.

نگاه امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) به توحید

«فطرت»، شاه کلید مورد وثوق قرآن و سنت در کلام و کردار توحیدی حضرت امیر(علیه‌السلام) است. از نظر قرآن و نهج البلاغه، که خود نوعی تفسیر قرآن است، وجود خداوند امری ثابت است. اگر در درون انسان، زمینه پذیرش یک اصل وجود نداشته باشد، نمی‌توان نوع بَدلی را جایگزین آن کرد. اولین مرتبه «معرفت» که انبیا، مردم را به آن دعوت می‌کنند، یگانه دانستن صانع و نفی کثرت از اوست، آن هم به معنای خدایان دروغین و بت‌ها، همچنین تأکید بر یگانگی خداوند است. پس روش قرآن و کلام امیرالمومنین (علیه‌السلام) در نهج البلاغه، مؤید معرفی خدای یگانه و صفات اوست که با منطق بشری هماهنگ و مورد پذیرش عقل قرار گرفته است. امام علی (علیه‌السلام) در بیان توحید به دو روش «استدلالی - عقلی» و روش «شهودی - نقلی» سعی بر بررسی وجوه گوناگون توحیدی دارند؛ که هر دو روش در بستر پنج وضعیت قابل تفکیک بوده است. این پنج ساختار عبارت است از «توحید نظری»، «باور به خدا»، «توحید ذاتی»، «توحید عملی» و «نفی صفات». امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) درک عقلانی یا حسی از پدیده «خالق یگانه» را بر اساس براهین قرآنی سنجیده و طیف‌های مختلف توحید را بر مدار همان سه روش اسلامیِ «شناخت خویش، شناخت هستی و در نهایت شناخت مافوق هستی خویش (خداوند)» مورد وصول قرار می‌دهند که در ادامه ابعاد «توحید علوی» بررسی می‌شود.

ابعاد گوناگون توحید و کلام امیرمؤمنان (علیه‌السلام)

امام علی (علیه‌السلام) در گام نخست توحید، صورت ِ نظری را نقطه آغازین مراحل دیگر خداشناسی می‌داند و شناخت خداوند را سرآغاز فهم دین تلقی می‌کند [اول الدین معرفته]. بنابراین هر انسان مؤمنی بر اساس استعداد و توان خود قادر به درک این گام است. حضرت همچنین در خصوص فهم دینی از توحید، مؤمنان را به وضعیت پیرزنان (نماد چون و چرایی در عرب) سفارش کرده و می‌فرمایند: «عَلیکُم بِدین ِ العَجائِز» (بحارالانوار، جلد ۶۶، صفحه۱۳۵).

در وهله دوم به اهمیت باورمندی به خداوند اشاره دارند و می‌فرمایند «و کَمال ُ مَعرِفتةِ التصدیق ُ بهِ / ترجمه: معرفت کمال تصدیق ذات اوست» (نهج البلاغه، خطبه۱۷۶.) درست همان شناخت علمی و استدلالی که با ایمان قلبی و تسلیم در برابر آن و به رسمت شناختن درونی همراه است. در گام سوم، توحیدِ کامل و کمالِ توحید را مترادف با منزه دانستن ذات خداوند از هر گونه شبیه و نظیری دانسته و خداوند را به مثابه بی همتایی معرفی می‌کنند و می‌فرمایند: «و کَمالُ التَصدیق ِ بهِ تَوحیدُهُ / ترجمه: کمال تصدیق ذاتش توحید و شهادت بر یگانگی اوست» (همان.) سپس در وهله چهارم اشاره به اخلاص عملی و قلبی که انگیزه انسان از انجام هر کاری برای رضای خداوند است و آن را «اخلاص حقیقی» دانسته می‌نمایند. به معنای دیگر یگانه دانستن خدا، آنگاه به نهایت خود می‌رسد که انسان همه اعمال خود را خالصانه برای او انجام دهد و درپی جلب رضایت دیگران نباشد. یعنی از حریم شرک خفی که ریاکاری و خودنمایی است نیز خارج شود. به بیان کلام امیر(علیه‌السلام) : «وَ کَمال ُ تَوحیدِهِ الاخلاصُ لَهُ / ترجمه: کمال توحید و شهادت بر یگانگی‌اش اخلاص است» (همان) که این خود اشاره به توحید در مقام عمل است و در گام پایانی سیر توحید علوی باید به نفی صفاتی که دور از شأن حضرت حق است اشاره نمود. به طور مثال در نهج البلاغه آمده است که: «ولا یُدرَک ُ بالحَوَاس ِ و لا یُقاس ُ بالناس / ترجمه: با حواس درک نمی‌شود و با بشر مقایسه نمی‌گردد» (همان، خطبه ۱۸۲)

یا در قسمتی دیگر آمده است که: «والرِداعُ انَاسی الابصَار عَن ان تَنَالَهُ اَو تُدرِکَهُ / ترجمه: مردمک‌های چشم را از مشاهده ذاتش بازداشته ... زمان بر او می‌گذرد تا حالش دگرگون شود» (همان، خطبه ۹۱) در نهایت پنج مرحله ذکر شده عیناً منطبق با مصادیق سوره توحید و آیات سوره «حدید» است که فرموده اند، خداوند را برای انسان‌های ژرف اندیش قرار داده است. اما باید توجه داشت که امام سجاد (علیه‌السلام) نیز می‌فرمایند: «إنَّ اللهَ عزّوجلّ عَلِمَ أنـَّه یکونُ فی آخرالزَّمان اَقوامٌ مُتَعمِّقون، فَأنْزَلَ اللهُ تعالی {قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ} و الآیـاتِ مِـن سُوره الحدید إلی قوله {عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ} فَمَن رامَ وَراءَ ذلک فَقَدْ هَلَکَ / ترجمه: خدای بزرگ می‌دانست مردمانی مُتَعَمِّق (فرو روندگان در مطالب) در آخرالزمان خواهند آمد؛ به همین جهت، سوره توحید و آیاتی از سوره حدید را فرو فرستاد. پس هرکس ورای آن را قصد کند هلاک می‌گردد» (کافی، شیخ صدوق، جلد سوم، ص ۲۶۳.) که این خود نشانه بر نص گرایی در بحث توحید و چیره شدن بر کنجکاوی‌هایی گمراه کننده در زمان حال است. به همین جهت نهج البلاغه را می‌توان کامل ترین صورت این حدیث و الگویی تمام عیار به پژوهشگران ادیان و الهیات اسلامی معرفی کرد.

مقابله با تجاهل مدرن با عقل توحیدی

اما امام علی (علیه‌السلام) برای مصادیقی چون تعقل در خصوص آفرینش و ادراک محتویات آن به مباحث خلقت زمین در خطبه نخست نهج البلاغه و خطبه ۱۸۶ اشاره‌هایی داشته‌اند و نظم و قرار امروزی جهان در بحث طبیعیات را سرچشمه از نظم غایی دانسته که به وسیله یک کل ِ برتر و سبب ساز به وجود آمده است. ایشان در خصوص تفکر پیرامون موجودات و مخلوقات بسیار سفارش داشته و با بررسی نحوه خلقت انسان در حکمت هشتم و همچنین پیرامون پیچیده‌ترین رازهای خلقت در مورچه، خفاش، ملخ و شتر اشاره‌های مفصلی دارند. ایشان مهم‌ترین شناخت نسبت به خداوند را مساوی با سیر در آفاق و انفس دانسته با بیان این تفاوت که معیار قرار دادن عقل در مفهوم شناخت ذات خداوند گمراه کننده است و آن را موجب هلاکت انسان می‌دانند. حضرت در این باره می‌فرمایند: «وَلا تُقَدِر عَظَمَه الله سُبحانَهُ عَلَی قَدر ِعَقلِک فَتَکونَ مِنَ الهالِکین ... ترجمه: عظمت خدای سبحان را با مقیاس عقل خود اندازه مگیر، که هلاک خواهی شد.»(نهج البلاغه، خطبه ۹۱.) عقل آنگاه می‌تواند به نتیجه مطلوب دست یابد که از اطلاعات صحیح بهره مند باشد. آیا می‌توان عقل را از خطاها، وسوسه‌ها و ادراک ِ عاجزش جدا کرد؟ خطا جزیی از عقل است، به همین دلیل در تجاهل مدرن و در صورت نبود مصادیق عقلی بر وجود خدا، سریع حکم به قصاص توحید داده شده و از ابزاری اغواگر و نیز ارعاب کننده چون عقل استفاده می‌کنند، در صورتی که در مکاتب اسلامی هیچ نعمتی بالاتر از عقل به انسان ارزانی نشده است. اما آیا پذیرفتن ماهیتی که بالاتر از ظرفیت ِ آن ماهیت باشد موجب خطا و کجروی در اندیشیدن و تصمیم گیری نهایی نمی‌شود؟ بر همین اساس یکی از مهم ترین نکات توحیدی موجود در نهج البلاغه استفاده کامل از عقل آن هم در خصوص درک آفاق و انفس و استفاده جزیی در شناخت ذات خداوند است نه اصرار بر عقل گرایی محض در خصوص درک ذات خداوندیِ حضرت حق. بر همین اساس کلام امیرمؤمنان (علیه‌السلام) در کنار کلام وحی، می‌تواند به چگونگی تفسیر و عمل به مهم‌ترین اصل اساسی دین مبین [توحید] کمک بسزایی نماید.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.