امروزه اگر کسی از شما بپرسد که آیا سواد دارید احتمالاً از این سؤال ناراحت خواهید شد. اما باید بدانید ناراحتی شما ناشی از سوءتفاهم است و بهتر است پیش از ابراز ناراحتی از طرف مقابل بپرسید منظورش چه نوع سوادی است.

کتاب «تفکر و سواد رسانه» در مدارس معلم ندارد!

 امروزه اگر کسی از شما بپرسد که آیا سواد دارید احتمالاً از این سؤال ناراحت خواهید شد. اما باید بدانید ناراحتی شما ناشی از سوءتفاهم است و بهتر است پیش از ابراز ناراحتی از طرف مقابل بپرسید منظورش چه نوع سوادی است. بله، سرعت تکنولوژی نه تنها در حال ساخت معناهای جدید است، بلکه معناهای موجود را نیز دستخوش تغییر کرده است. امروزه بی‌سوادی (illiteracy) کلمه‌ای نیست که صرفاً بتوان آن را بر عدم توانایی بر خواندن و نوشتن اطلاق کرد بلکه تحت عنوان (media literacy) یا همان سواد رسانه‌ای می‌تواند شما را نیز در زمره میلیون‌ها انسان آموزش ندیده و فاقد سواد رسانه‌ای قرار دهد. آنچه در ادامه می‌خوانید گفت‌وگوی ما با دکتر سیدعلی موسوی، پژوهشگر حوزه ارتباطات و مؤلف بیش از ۱۵ عنوان کتاب در همین زمینه است.

جناب موسوی! شما علت عقب‌افتادن ما در عرصه جنگ رسانه‌ای را چه می‌دانید؟

حوزه رسانه و تکنولوژی همه از غرب آمده و به همین دلیل برای ما به منزله میهمان ناخوانده‌ای است که به خانه ما پاگذاشته است. از طرفی علاوه بر اینکه مصرف‌کننده در این حوزه بوده‌ایم، رویکرد ما نیز نه آفندی بلکه پدافندی بوده است. به همین دلیل است که در فضای رسانه‌ای فعلی جبهه مقابل ما جامعه مخاطب بیشتری را هدف گرفته و مخاطبان بیشتری دارد.

مواجهه ما با شبکه‌های اجتماعی و نرم‌افزارها چگونه باید باشد؟

امروزه شبکه‌های اجتماعی در دنیا بیش از یک میلیارد مخاطب دارند که این رقم در ایران نزدیک به ۳۳ میلیون کاربر فعال است. سؤالی که اینجا مطرح می‌شود این است که ما بر اساس آموزه‌ها و پیش‌مقدمه‌های آموزشی برای مواجهه این تعداد افراد با فضای مجازی چه کردیم؟ چرا نهادهای متولی و فرهنگ‌سازی برنامه‌ای نداشتند؟ الان وزارت آموزش و پرورش در حوزه معلم و مربی سواد رسانه‌ای مشکل جدی دارد. کتاب «تفکر و سواد رسانه» که برای پایه دهم طراحی شده هنوز معلم ندارد، ضمن آنکه یک درس اختیاری است و خیلی از مدارس آن را تدریس نمی‌کنند.

مشخص است اگر آموزش‌های رسمی ما هنوز در این مراحل آمادگی ندارد، فضای مجازی تا چه اندازه می‌تواند برای ما آسیب‌زا باشد. در تاریخچه آموزش سواد رسانه‌ای، مارشال مک لوهان در ۱۹۵۹ به مدارس می‌آید و بحث سواد رسانه‌ای تدریس می‌کند. انجمن سواد رسانه‌ای آمریکا به طور جدی از ۱۹۹۲ دارد روی این موضوع کار می‌کند. ما تا زمانی که به این سمت حرکت نکنیم که سواد رسانه‌ای را تبلیغ و تدریس کنیم از قبل بازنده این فضا خواهیم بود.

آیا منظور از سواد رسانه‌ای همان بحث رایج فرهنگ‌سازی است؟

بله! و فرهنگ‌سازی در یک بستر آموزشی و تربیتی میسر است. همین موضوع نیز سه لایه متولی دارد که اول خانواده، بعد مدرسه و در نهایت جامعه است. صریحاً باید اعتراف کنیم که ما در قرنی زندگی می‌کنیم که «عصر دیجیتال» نامیده شده و والدین این نسل به عنوان «مهاجرین نسل دیجیتال» خطاب می‌شوند. یعنی نسلی که با ابزارهای دیجیتال زندگی کرده و بزرگ شده، والدینی  دارند که از ابزارهای رسانه‌ای دور بوده‌اند و به این فضا مهاجرت کرده‌اند. ما به همین خاطر دچار مشکل و معضل هستیم. به همین خاطر بین والد و فرزند شکافی شکل گرفته که به آن «شکاف دیجیتال» گفته می‌شود که در مقطع مدرسه نیز چون مدیران از همان نسل والدین هستند حساسیت و ضرورت این موضوع را آن چنان که باید و شاید درک نمی‌کنند و به همین دلیل این شکاف بین دانش‌آموز و مدرسه نیز برقرار است. از طرفی اشتباه ما نیز در قالب حاکمیت این بود که به جای آگاه‌سازی، با رویکرد رسانه هراسی پیش رفتیم و رویکرد سلبی جای رویکرد ایجابی را گرفت. الآن که به ضرورت دولت و شهروند الکترونیک رسیده‌ایم تازه به فکر راهکارهای ایجابی رفته‌ایم. حالا باید کار فراوانی کرد تا والد نسل دیجیتال را آگاه کنیم بتوانند فرزندانشان که بومیان نسل دیجیتال دهه هشتادی هستند را تربیت کنند.

نظرتان نسبت به رویکردهای نوین مهندسی اجتماعی و بحث‌هایی چون هک کردن انسان چیست؟

با ظهور عصر ارتباطات، سبک مهندسی اجتماعی به کلی فرق کرد یعنی تا پیش از آن اگر کلاهبرداری‌ها در متن اجتماع و فضای حقیقی اتفاق می‌افتاد، رفته رفته فضا تحت تأثیر اینترنت و شبکه‌های اجتماعی به کلی تغییر کرد و جوامعی همچون فیس‌بوک و توییتر و اینستاگرام برای نمونه شکل گرفت و انسان‌ها بر اساس ماهیت‌ آن‌ها فعالیت خود را در این بستر دنبال کردند. اکنون نیز حجم زیادی از افرادی که هدف بحث‌هایی چون فیشینگ، درگاه‌های جعلی، کلاهبرداری‌های اینترنتی و اخاذی‌های حاصل از روابط نامشروع در این فضا قرار می‌گیرند، جمعیت به اصطلاح مهاجر نسل دیجیتال هستند. افرادی که آشنایی چندانی به این فضا ندارند و با اعتمادآفرینی در معرض این سوءاستفاده قرار می‌گیرند و به اصطلاح بشر در بستر این شبکه‌های اجتماعی هک می‌شود. نباید از یاد ببریم که در شرایط فعلی ما در دو بعد مجازی و حقیقی زندگی می‌کنیم که در بعد مجازی جمعیت مهاجر یعنی والدین چون خود آموزش ندیده‌اند، بدیهی است که توان آموزش به بومیان عصر دیجیتال را نداشته باشند.

نسخه شما برای مواجهه ما با فضای مجازی چیست؟

سه اتفاق برای مواجهه و ورود ما به این عرصه باید اتفاق بیفتد که به ترتیب «توقف»، «تفکر» و در نهایت «اتصال» است. در نخستین مرحله باید مشخص کنیم که دلیل فعالیت ما در عرصه مجازی چیست و با چه هدفی دنبال آن هستیم. در مرحله بعد نسبت به آن تفکر کنیم و بایدها و نبایدهای آن را مشخص کنیم و دست آخر فرزندمان را به این فضا متصل کنیم. متأسفانه ما بی‌محابا مردم را به استفاده از رسانه سوق دادیم. حضور ۴۰ میلیونی مردم در اینستاگرام و تلگرام رقم بسیار بالایی است و دسترسی مردم به اینترنت نیز با کشورهای پیشرفته قابل مقایسه است. ما ساخت زیرساخت و ترویج استفاده از فضای مجازی را اشاعه می‌دهیم ولی اصلاً برای فرهنگ‌سازی و بایدها و نبایدها اولویتی قائل نیستیم. ما برای زندگی حقیقی‌مان و نحوه تغذیه خود رژیم غذایی داریم ولی در حوزه رسانه و استفاده از ابزارها هیچ رژیم مصرفی رسانه را آموزش نداده و تبلیغ نمی‌کنیم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.