۱-بوی نا گرفتند سکوها و همدلی رخت بربست وقتی رقص بندریِ پس از گل مهران احمدی از یادها رفت و قلعه لاجوردیها با اهمال آنتونیو آدان و ابوالفضل جلالی فتح شد و تیم ساپینتو برای پنجمین بار با ناکامی فاصله کارزار تا رختکن را طی کرد.
آنجا در ورزشگاه سردار آزادگان قزوین، هزاران دوآتشه آبی گرد هم جمع شده بودند تا پایان شوربختی تیم متمول خود را با فریادهای رعدآسا نقطه بگذارند و پیش از استیلای پاییز، فصل پنجمی را تعریف کنند که با هلهله و هورا عجین خواهد شد.
وقتی سینه چاکها لحظه تحویل قلب منصور پورحیدری را از یاد نبردند و در دو سوی ورزشگاه نام ناخدای کوچ کرده از زمین را یکصدا به گوشها رساندند، هیچ کس تصور نمیکرد در پایان ضیافت پراضطراب نغمه «حیا کن، رها کن» طنینانداز شود و تیفوسیها برای دقایقی بغض مانده در گلوی خود را با نواختن توپچیها همراه کنند. درست هنگامی که شاگردان ساپینتو پا را از روی پدال گاز برداشتند و مات جاهطلبی سرجوخههای گمنام شمسآذر شدند، ورق روی سکوها برگشت و وساطت روزبه چشمی و دیگران کارگر نیفتاد تا آبیها برای در امان ماندن از خشم هواداران ساعتی در رختکن خود را محبوس کنند و در تاریکی شب سوار بر اتوبوس، شهر سعدالسلطنه را به مقصد پایتخت ترک کنند.
۲-برق آتشپارههایی که از ابتدای صبح سکوها را به تسخیر خویش درآورده بودند تا با کسب سه امتیاز نوبرانه غمباد نگیرند، اینبار ریکاردو را هم گرفت و از دقیقه ۸۰ به بعد بارها شعار «ساپینتو حیا کن، استقلال را رها کن» در محدوده لاجوردی به گوش رسید. غریبهای که در وی.آی.پی فهمید ماه عسلش با عشق قدیمی رسماً به پایان رسیده و اگر نجنبد و فکری به حال تریلیاردرها نکند خیلی زود جا پای خارجیهای دیپورت شده از موسیمانه تا بوژوویچ خواهد گذاشت.
۳-ترکشها اما مختص به سکاندار پرتغالی نبود. خسرو حیدری که بارها تا لب خط آمد و فرامین ساپینتو را به گوش بازیکنان رساند در اواخر بازی بهشدت تقبیح شد و ناگزیر از روی نیمکت جُم نخورد تا معلوم شود هنوز آش لیگ جا نیفتاده، در اردوگاه استقلال سنگ روی سنگ بند نمیشود و کاسه شکیبایی هواخواهانی که بیش از این تاب ناکامیهای تیم خود را ندارند، لبریز شده است. حالا لابد خسرو زیر تیغ منتقدان به گوشهای خسته و میدانهای خاموش بیشتر فکر میکند و فصل جدیدی از بیرحمی و قساوت فوتبال را فراروی خویش میبیند.
۴-با آخرین سوت وحید کاظمی تب نارضایتی سکوهای آبی به ۴۰ درجه رسید و اتمسفر حاکم بر ورزشگاه به گونهای شد که برخی بازیکنان با سرعت به رختکن پناه بردند تا از تیررس و دیدرس هوادارانی که از نامه اعمال موقت تیم خود رضایت نداشتند مصون بمانند. در این بین نوک پیکان شعارها ناگهان متوجه محمدرضا آزادی شد و فورواردی که در حضور کوتاهمدت خود چند بار گاف داد، زیر باران تند بطری ها از مخمل سبز بیرون رفت تا شاید مُهر تنفر سکوها بر سلولهایش ننشیند و از کانون حملات گازانبری تماشاگران فاصله بگیرد.
۵-بازی تمام شد، هواداران شمسآذر طاق نصرت زدند و ورزشگاه را ترک کردند، اما هنوز در سوی مخالف ورزشگاه اعتراضها ادامه داشت و دوآتشههایی که از دورترین نقاط ایران خود را به قزوین رسانده بودند با حسرت و حرمان، برخی تفنگدارانی که جز قدم زدن در آوردگاه کار خاص دیگری نکردند را با کلمات ممنوعه نوازش دادند. شدت اعتراضها به حدی بود که مورایس دستیار ساپینتو در میان خبرنگاران به طرفداران استقلال حق داد و با گفتن این جمله که صدای انتقادها به گوش کادر فنی رسیده، سعی کرد از التهاب آدینه پرماجرا بکاهد و با آرامش بیشتری برابر ریزپرسی خبرنگاران دوام بیاورد. بازوی راست ساپینتو البته وعده داد تراژدی به زودی رخت بربندد و استقلال آهسته و پیوسته در جدول بالا و بالاتر برود و روی نوار برد حرکت کند.
۶-ساعتی بعد در حالی اتوبوس استقلال در کمربندی قزوین دنده عوض کرد و به سمت بزرگراه رفت که بیرون ورزشگاه همچنان صدها نفر در اعتراض به وضع موجود تجمع کرده بودند. هوادارانی که اعتقاد داشتند برای تیمی با این هزینههای نجومی، دریافت هفت گل از النصر و مساوی با پیکان و شمسآذر و... چیزی در حد فاجعه است.
۶ مهر ۱۴۰۴ - ۰۷:۵۴
کد خبر: ۱۰۹۸۸۵۵
دوآتشههایی که از دورترین نقاط ایران خود را به قزوین رسانده بودند با حسرت و حرمان، برخی تفنگدارانی که جز قدم زدن در آوردگاه کار خاص دیگری نکردند را با کلمات ممنوعه نوازش دادند.
زمان مطالعه: ۳ دقیقه
منبع: روزنامه قدس




نظر شما