لغو پر سروصدای نشست اکتبر ۲۰۲۵ میان دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا و ولادیمیر پوتین رئیسجمهور روسیه در بوداپست، نگاهها را به شرق آسیا معطوف کرده است؛ منطقهای که ترامپ در دوره نخست ریاست جمهوریاش در سال ۲۰۱۸ توانست یکی از مناقشهبرانگیزترین تحولات دیپلماتیک خود را رقم بزند؛ دیدار تاریخی با کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی. حالا زمزمههایی از احتمال احیای این دیدار به گوش میرسد و اگرچه هیچ تأیید رسمی وجود ندارد، اما این ایده بهوضوح نشانگر تغییر رویکرد دیپلماتیک دولت جدید ترامپ است. آنچه او میخواهد، روایت و داستانی است که قدرت و نفوذ آمریکا را به جهانیان نشان دهد. شبهجزیره کره با تمام چالشهایش، صحنهای بینظیر برای این داستانسرایی است.
محاسبات استراتژیک واشنگتن
در پشت این نمایش سیاسی، واشنگتن حسابهای استراتژیک خود را دارد. احتمال بازگشت به میز مذاکره با کرهشمالی نه صرفاً به خاطر خلع سلاح هستهای، بلکه بیشتر به منظور تغییر معادلات قدرت در دو مثلث بزرگ ژئوپلیتیکی است؛ آمریکا-چین-روسیه و آمریکا-ژاپن-کره جنوبی.
با برقراری یک کانال مستقیم با کیم، ترامپ قصد دارد نفوذ مسکو و پکن بر پیونگیانگ را کاهش دهد. روسیه و چین در سالهای اخیر کرهشمالی را به عنوان برگ برندهای در رقابتهای خود با آمریکا به کار گرفتهاند و واشنگتن به دنبال راهی است تا این وابستگی را به حداقل برساند و جایگاه خود را به عنوان میانجی مستقل و قدرتمند حفظ کند.
از سوی دیگر، احیای گفتوگو با پیونگیانگ میتواند به تقویت همکاری سهجانبه میان آمریکا، ژاپن و کرهجنوبی کمک کند. واشنگتن نه تنها به دنبال بازدارندگی کرهشمالی است، بلکه میخواهد رهبری خود در ساختار امنیتی شرق آسیا را در مواجهه با رقابتهای روزافزون قدرتهای بزرگ حفظ کند.
پیونگیانگ از موضع قدرت مذاکره میکند
از دید کرهشمالی، بازگشایی مسیر دیپلماتیک با آمریکا هرچند محدود، فرصتی است برای کاهش انزوای اقتصادی و کسب امتیازات سیاسی. اظهارات اخیر وزارت خارجه کرهشمالی مبنی بر اینکه «گفتوگو با آمریکا به شرط احترام متقابل مانعی ندارد» نشاندهنده رویکردی محتاطانه اما باز است. با این حال، این رویکرد تنها زمانی قابل اجراست که پیونگیانگ از موقعیت قدرت کافی برخوردار باشد.
اکنون کره شمالی دیگر مانند سال ۲۰۱۹ منزوی نیست. همکاری نظامی این کشور با روسیه، بهویژه پس از تشدید جنگ اوکراین، منافع قابل توجهی ازجمله دسترسی به فناوریهای پیشرفته نظامی و تجربیات میدان نبرد برایش به ارمغان آورده است. چین نیز همچنان کرهشمالی را به عنوان یک سپر استراتژیک حیاتی در برابر نفوذ آمریکا میبیند.
از همه مهمتر، توان بازدارندگی هستهای کره شمالی به شکل چشمگیری تقویت شده است. رونمایی از موشک قارهپیمای جدید هواسونگ-۲۰ و فعال شدن دوباره تأسیسات هستهای یونگبون نشانههایی روشن از قدرت سیاسی و نظامی این کشور است که پیونگیانگ را به سمت مذاکرات از موضع قدرت سوق میدهد.
این اقدامات همچنین به منزله تولید بحرانهای حسابشده برای افزایش اهرم چانهزنی است. ترامپ که سبک دیپلماسیاش مبتنی بر معاملهگری سخت و محاسبهشده است، این بازی را میفهمد و بر این باور است که میتواند در آن موفق شود.
نشست آینده؛ نمایشی متفاوت با نگاهی واقعگرایانه
اگر نشست ترامپ و کیم در ماههای آینده برگزار شود، تکرار جلسات سنگاپور ۲۰۱۸ یا هانوی ۲۰۱۹ نخواهد بود. این بار رویکردها احتمالاً واقعبینانهتر، کمتر آرمانگرایانه و بیشتر محاسبهشده خواهد بود. هر دو رهبر اکنون محدودیتهای دیپلماسی و همچنین قدرت نمادین صرف حضور در یک نشست را بهتر درک میکنند.
در منطقهای که هر حرکت پیامدهای استراتژیک دارد، حتی «حضور یافتن» پیامی قوی است. برای ترامپ، این دیدار حامل پیام ساده و قدرتمند است به این معنا که آمریکا هنوز در رأس تحولات جهانی قرار دارد؛ نه از طریق زور، بلکه از طریق حضور فعال.
برای کیم جونگ اون نیز این نشانهای است مبنی بر اینکه پیونگیانگ بار دیگر نمیتواند نادیده گرفته شود.
تمرکز دوباره ترامپ بر شبهجزیره کره، تصویری عمیقتر از جهانبینی او ارائه میدهد؛ دنیایی که در آن، قدرت جهانی بر چند جبهه و از طریق رقابتهای پیچیده تعریف میشود. در چنین فضایی، دیپلماسی نمادین یعنی هنر تبدیل دیده شدن به اهرم فشار، به ابزاری کلیدی بدل شده است.
سؤال اصلی دیگر این نیست که آیا ترامپ و کیم میتوانند به یک توافق راهبردی دست یابند، بلکه این است آیا هر دو میتوانند از هم برای روایت داستانهای مورد نیازشان بهره ببرند؛ داستان بازگشت تسلط آمریکا و داستان مقاومت کرهشمالی؛ در هر صورت، صحنه حاضر است و نگاهها دوباره به شبهجزیره کره معطوف شدهاند.




نظر شما