بهنوش صادقی،کارگردان فیلم در نشست خبری این فیلم گفته بود: «این قصه اگرچه در افغانستان اتفاق افتاده است اما موضوع فیلم قابلیت تعمیم به نقاط دیگر جهان را دارد. چون مسئله تحصیل دختران و کودکهمسری موضوعی است که بسیاری از کشورها درگیر آن هستند در خود تهران، سیستان و بلوچستان و زاهدان هم وجود دارد .
درباره فیلم
مهاجران میلیونی که طی چهل سال از افغانستان به ایران آمده و به شکل قانونی یا غیرقانونی مشغول کار و زندگی هستند، پتانسیل لازم برای به تصویر کشیده شدن روی پرده سینما را دارند. گهگاه نیز به اندک آثاری در این باب برخورد می کنیم که «مرد آرام» ساخته بهنوش صادقی یکی از آنها است. فیلمی که با ریتمی آرام آغاز شده و با تکیه بر قهرمان خود که مردی مسن به نام زمان با بازی مهدی هاشمی است، پیش می رود. فرستادن دختری نوجوان ( نوبهار) به تهران به عنوان همسر برای زمان، موتور حرکت فیلمنامه به حساب آمده و خیلی زود هم به نقطه عطف می رسد که بیش از هر چیز روی کم سن و سال بودن نوبهار و فاصله سنی زیادش با زمان تاکید دارد.
مشکل اصلی مرد آرام هم در همین پرده نخست طولانی و کشدار است که تماشاگر را خسته می کند. در نیمه میانی این مشکل کمی برطرف شده و با ورود خواستگار قبلی نوبهار، تعلیقی در آن شکل می گیرد. در عین حال گمانه زنی ای پیرامون گذشته زمان مطرح شده و گره ای به قصه خطی مرد آرام زده می شود. به موازات آن نقبی هم به لایه های درونی زمان زده شده و شاهد ترومای او بابت از دست رفتن خواهرش می شویم.
با این حال، فیلم از کندی ریتم، دیالوگ نویسی ضعیف و پرداخت دم دستی شخصیتها رنج برده و برای رسیدن به عطف پایانی، تماشاگر خود را عذاب می دهد. از معدود نقاط قوت فیلم می توان به بازی های مهدی هاشمی و شمیلا شیرزاد در نقش های اصلی اشاره کرد که در قالب نقش خوش نشسته اند. مرد آرام در بهترین حالت گزینه خوبی برای نمایش از یکی از شبکه های تلویزیونی در یک روز تعطیل است.
اما سه نکته در این فیلم وجود دارد که باید به آن ها اشاره کرد؛ اول: فقدان زیرنویس که فهمیدن دیالوگ ها را سخت کرده است.
دوم: موسیقی متن شنیدنی فیلم
سوم: بازی درخشان مهدی هاشمی در این فیلم که به خوبی از پس گویش افغان هم برآمده است.
خبرنگار: محمد جلیلوند



نظر شما