چه نیک بختیم ما که ذی القعده داریم... توس داریم... شهری که بهشت دارد... دو خورشید می تابد آنجا و بوی قُم می دهد.

آسمان جای سوزن انداختن نیست

رقیه توسلی: قلب مان ریسه بندان است امروز و هم بال عُشّاق راهی حرم ایم. زده ایم به سینه ی آسمان. دلمان گفته پرواز کنیم تا دارالقرار. آنجا که جمعِ آدمیزاد و فرشته و یاکریم ها، جمع است. آنجا که شمع گردانی می کنند خادمان. آنجا که می شود با عرض سلامی، عاشقتر شد.

عهد کرده ایم گلاب پاشان راه بیندازیم در مشهد. دورِ تک تک زُوّار اسپند بگردانیم و از باب الجواد درودهایمان را روانه کنیم خدمت رئوف عالم.

هم بال عُشّاق راهی حرم ایم. آنجا که گنبدش از طلاست و پیامبری دارد از تبار شفیعان. آنجا که عطر نخل های مدینه به مشام می رسد، آنجا که آهوان، قرار دارند، عیار جود بالاست و کبوتران، حمد می خوانند.

چه نیک بختیم ما که حبیب داریم... که دلمان امر داده پرواز کنیم سمت مشرق.

چشم می سپارم. السلام علیک یا علی بن موسی الرضا. همه شهر انگار روانه زیارت اند. آسمان جای سوزن انداختن نیست.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.