۱۵ خرداد ۱۴۰۱ - ۱۳:۲۸
کد خبر: 802018

به گزارش قدس آنلاین، ماجرا از یک نوار کاست شروع می‌شود؛ یک نوار کاست از یک سخنرانی ضبط شده با خطابه‌هایی قرّا و آتشین. کامران از هیجانی که فرهاد دارد، همان فرهاد مهراد با آن صدای غریبش، به هیجان می‌آید و فوری نوار را توی ضبط کوچکش می‌گذارد…

«ای مردم! بیدار باشید...!»

همین یک جمله کافی بود تا آتشی که سال‌هاست زیر خاکستر مانده شعله بگیرد، همین جمله کافی بود تا کامرانِ دانشکده معماری دانشگاه تهران با آن موهای بلند و عینک تیره، بشود سید مرتضی و بعدها، شهید آوینی!

به راستی راز این انقلاب چیست؟ انقلابی که پیش از همه چیز، در دل انقلابگران ۵٧ رقم خورد...؛ انقلابی که کامران را شیفته و واله امام کرد و نهایتا او را به مقام سید شهیدان اهل قلم رساند. تو گویی که تاریخ تکرار شده و یوسفی دوباره به وصال یعقوب رسیده باشد... اما راز این یوسف گمگشته و کلبه احزانی که با پاقدمش گلستان شد چیست؟

کمی که لابه‌لای نوشته‌های به جا مانده از شهید آوینی بچرخی، راز سر به مهر عیان می‌شود...

آوینی سال‌ها پیش از وقوع انقلاب ۵٧ به دنبال گمگشته خود بوده است، در میان کتاب‌ها و مکتب‌های فلسفی و فیلم‌ها؛ اما هربار دست خالی‌تر از همیشه باز می‌گذشته به نقطه تسلیم! او از همان اول هم می‌دانسته که نجات حیات باطنی انسان در اسلام است؛ اما مجرایی برای ابرازش نمیافته... تا آن که انفجار نور رخ می‌دهد!

"حیات باطنی انسان" و " انقلاب امام خمینی" در تفکر آوینی به هم تنیده شده‌اند و در تمام جملاتش عیان‌اند. او امام را در وانفسای فراموشی ارزش‌ها و آرمان‌های اساسی انسان، منجی بشریت می‌داند.

بعد از آشنایی و دیدار با امام، آوینی به برادر خود در نامه‌ای می‌نویسد: « مادر به تو گفت که من کار پیدا کرده‌ام، اما این چنین نیست؛ من زندگی را یافته‌ام... ما به خمینی پیوستیم!». او به خمینی پیوست و به قولی، به حبل‌الله چنگ انداخت تا جواب تمام سوال‌هایش را پیدا کند...

امام در نگاه آوینی آن بت شکنی بود که سال‌ها در مکتب کمونیست و مارکسیست به دنبال آن می‌گشت. او امام خمینی(ره) را از یادآوران می‌داند؛ همان‌ها که وظیفه دارند پس از نبی و در غیاب امام عصر، عهد فطری انسان با خدا را یادآور شوند، بت‌های عصرجدید را بشکنند و با هیبت موسی، فرعون‌های زمانه را به زیر بکشند!

امام با پایه گذاری انقلاب، ریشه مکتبی را در زمین می‌کارد که ثمره آن، وجود آوینی‌ها و چمران‌ها است. این مرد بزرگ، پرچمدار حرکتی است که در طول تاریخ جریان داشته است. آن هم نه تاریخی که تمدن غرب از آن سخن می‌گوید، بلکه تاریخی به درازای رشد و حرکت بشر از سقوط تا عروج!

امام برگزیده شد تا مسیر حرکت انسان را هموار کند، مسیری که در طول تاریخ، آلوده به شرک شد و موجب فراموشی آن عهد دیرین. و به قول سید مرتضی، امام مورد خطاب اِنَما اَنتَ مُتَذَکِر است، آمده تا خانه‌ حقیقت وجود بشر را معماری کند با آجرهای فطرت و ملات آزادگی!

مسیر کامران برای "شهید آوینی" شدن با انقلاب امام آغاز شد و با رحلت جانسوز آن بزرگوار ادامه پیدا کرد. این عشق ازلی و ابدی آن چنان در جان مرتضی تنیده شد که با فوت امام نه تنها راه گم نکرد، که مصمم‌تر شد به هنرمندانه خدمت کردن به مبارزه‌ی بزرگی که امام آغاز کرده بود.

زندگی آوینی مثالی روشن بود از ثمره وجود یک حرکت، از ثمره‌ی زیست یک عالمِ عارف هنرمند؛ یک چراغ راهنما. از درختی که ریشه‌اش را امام کاشت و حالا پر و بال گرفته است.

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.